مدیر نشر و پژوهش شیرازه در گفتوگوی تفصیلی با ایبنا مطرح کرد:
مطالعات زنان از نبود تولید متن و محتوای انضمامی رنج میبرد
مدیر انتشارات شیرازه میگوید نبود محتوای برخاسته از بطن زیستههای واقعی در حوزه مطالعات زنان اصلیترین آسیب این حوزه است.
زيبا جلالي نائينی مدیر نشر و پژوهش شیرازه یکی از آنهاست که سالهای زیادی است در حوزه مطالعات زنان فعالیت دارد و تلاش میکند به موضوعات بومی در مطالعات زنان بپردازد. او از بی انگیزگی و رخوت در این حوزه گلهمند است. با او درباره کارنامه نشر کتابهای مطالعات زنان در ایران سخن گفتهایم که مشروح آن را در ادامه میخوانید:
کتابهایی که در حوزه مطالعات زنان منتشر میشوند از چه زمانی وارد بازار کتاب ایران شد؟
بسیاری از نظریهپردازان و صاحبنظران فمینیسم در جهان براین عقیدهاند که تمامی جنبشهایی که برای به دست آوردن حقوق زنان فعالیت میکنند باید به نوعی یک جنبش فمینیستی بشمار بیایند. یعنی در هر کجای تاریخ و در هر عرصهای باشد به هرحال یک جنبش فمینیستی است، حتی اگر این جنبشها عنوان دیگری برای خود بکار ببرند. به همین ترتیب، من هم بر این مدعا میتوانم بگویم که تمامی متونی که هدفش این بوده که زنان به مثابه سوژه یا فاعل و یا عامل تولید دانش باشند و یا از دیدگاه تجربی و از منظر جایگاه فردی و اجتماعی زنان، راوی و تحلیلگر زیسته خود باشند، در زمره ادبیات مطالعات زنان قرار میگیرد. اما اگر بخواهیم تاریخی برای آغاز مطالعات زنان متصور شویم، همانند آن است که نمیتوانیم تاریخی دقیقی را برای آغاز جنبش فمینیسم مشخص کنیم. هرگاه متونی را زنان تهیه و در فرایند تولید آن نقش داشتهاند در زمره ادبیات مطالعات زنان است. بنا بر همین دیدگاه مطالعات زنان از دیرباز چه در ایران و چه در غرب و شرق بوده است، پیش از مشروطه زنانی بودند که سواد خود را پنهان میکردند. زنان نویسندهای بودند که نوشتهها و مقالاتشان با نام مردانه و توسط مردها منتشر میشد. جنبش فمینیسم و مطالعات زنان خیلی قبل از انقلاب مشروطه با نوشتن اعلامیه و شب نامهها و دست نوشتههایی از سوی زنان در واکنش به مسائل سیاسی و اجتماعی نوشته و پخش میشد. تمامی اینها نمایانگر تولید متن در حوزه مطالعات زنان محسوب میشود و همین فعالیتها پیش درآمد ظهور نشریات زنان بوده. زنان در نخستین انجمنهای خاص زنان با این نوع مشارکتها زمینه جنبشها را به وجود آوردند و نمیشود تاریخ دقیقی را برای این فعالیتها متصور بود. تنها مکتوباتی که توانستند بعد از تأسیس وزارت معارف مجوز بگیرند و به صورت نشریه بیرون آمدند تاریخشان مشخص است.
حوزه مطالعات زنان از بدو ورود به ایران دچار چه تحولاتی شده است؟
مبحث مطالعات زنان در گذر زمان دچار تحولات زیادی شده تا به شکل امروزی و به عنوان یک رشته دانشگاهی درآمده است. نخستين بار در دهههای 1960در غرب به عنوان یک رشته دانشگاهی و زیر مجموعه رشته علوم انسانی و علوم اجتماعی و در ایران هم اول بار در سال 1380 در دوره کارشناسی ارشد در دانشگاههای تهران، علامه طباطبایی، تربیت مدرس، الزهرا تأسیس شد. اما به دلیل اینکه این رشته پایههای نظریههای فمینیستی در غرب را در بر داشت، در سال 1391 رئیس شورای علوم انسانی آن زمان، رشته مطالعات زنان را آنطور که در دنیا تدریس میشد را زیر سوال میگذراند و براین اساس که محتوای آن در تعارض با اسلام است. برای همین تصمیم میگیرند که در تمامی دروس این رشته تجدید نظر کنند و در نهایت رشته مطالعات زنان را با تصویب شورای عالی اسلامی تبدیل به رشته مطالعات خانواده و حقوق زن در اسلام تبدیل کردند. جالب است که بدانید که چند سالی است که رشته مطالعات زنان در مرکز مدیریت حوزههای علمیه و جامعه الزهرا برای طلاب خود تأسیس شده و حتی در دانشگاه ادیان و مذاهب برای رشته مطالعات زنان آزمون در مقطع دکتری برای طلاب برگزار میکند. جالبتر اینکه این طلبه دانشجویان از اینکه این رشته بدون مقدمات لازم در دروس ورود کرده و ساز و کاری برای آمادگی در این رشته ندارند، ابراز نارضایتی میکنند.
مهمترین مشکلاتی که نشر کتابهای مطالعات زنان با آن دست به گریبان است چیست؟
مهمترین چالش در حال حاضر عدم تولید محتوای بومی در ادبیات مطالعات زنان در همه سطوح چه صاحب نظران و اساتید و چه دانشجویان و پژوهشگران است. محتوای این حوزه بیشتر ترجمه و تلخیص از کتابهایی است که در غرب چاپ میشود. درست است که این رشته تازه و نوپا است و از ابتدا برای ورود این رشته به دانشگاه مقاومتهای زیادی از سوی مسئولان صورت گرفته، اما با این همه این رشته به دلیل عدم پشتوانههای نظری لازم برای تولید متون بومی و نیز انحصار علمی و محدویتهایی که در موردگرایشهای فمنیستی وجود دارد به اندازه کافی رشد نکرده است. از دیگر چالشهای این رشته رویکرد سلبی و تدافعی برنامه ریزان نسبت به منابع غربی است. آنها مدام تلاش میکنند به اصطلاح مجذوب و مرعوب متون غربی نشوند و در سطوحی غیرمنفعلانه وارد تعامل با این متون بشوند و به نوعی خود را مصلح و غربزدایی کنند که البته این رویکرد در کل داستان ناهنجاری به وجود میآورد و بیشتر به ایزوله شدن سوق میدهد. موضوع زنان و تبعیض علیه آنان در همه جوامع وجود دارد و اگر تجربهای در یک گوشه جهان به نگارش در میآید بحثهای مشترکی زنان جوامع را ارائه میکند. اگر در غرب بحث نابرابری زنان مطرح میشود، در ایران هم این نابرابری به شکل دیگری وجود دارد و این جبههگیری علیه تجارب دیگر جوامع فایدهای ندارد.
مطالعات زنان در ایران تا چه اندازه بومی شده است ؟
در واقع همانطور که پیش از این به موضوع پرداختم متاسفانه به دلایلی که گفته شد ادبیات مطالعات زنان بومی سازی نشده و به جای اینکه به مسائل خاص زنان جامعه خودمان پرداخته شود، ادبیاتی را ترجمه و عیناً تحویل میدهند. حتی موضوع پایان نامهها خود معضلی است که هیچ نسبتی با مسائل و واقعیتهای اجتماعی ندارند و هیچ حساسیتی را در مخاطب ایجاد نمیکنند. در واقع رویکرد سلبی دستاندرکاران نسبت به این رشته دانشگاهی مانعی است در تبلور و تولید فکریای که از سوی نویسندگان و پژوهشگران حاصل میشود تا در نظریه پردازی و متدولوژی علوم انسانی و دیگر رشتههای دانشگاهی ادغام شود. امروز ما نیازمند طرح و تحلیل و نقد پیرامون تجربیات عینی با عنصر زمان و مکان و انضمامی هستیم که زنان جامعه ما با آن روبه رو هستند. مهمترین هدف مطالعات زنان این است که نه تنها افزودن حضور و نگرش آنان در علوم است بلکه با دانش حاصل از تجربیاتی که دارند، به تصحیح و تغییر نگرش در دانش موجود که مبتنی بر تفکر یک سویه و مرد محور است، نایل آیند و همچنین در فرایند تولید علم نه تنها در حوزه زنان بلکه حوزههای دیگر نقش داشته باشند.
سیاستهای فرهنگی و حکومتی موجود چه تاثیری در نشر کتابهای مطالعات زنان داشته و دارد؟
من بیست و پنج سال است که در این حوزه فعالیت میکنم و بخش مهمی از کتابهایی که منتشر کردم منابع مرجع و دانشگاهی و پژوهشی است. در این حوزه کمتر با سانسور برخورد میشود و حساسیتهای کمتری نسبت به نشر این کتابها وجود دار اما مهم ترین مشکل در نشر کتابهای مطالعات زنان این است که ما از نبود تألیفات دست اول و پژوهشهای علمی در مورد مسائل خاص جامعه مان رنج میبریم. واقعیت این است که بیشتر از اینکه با خط قرمز در این حوزه مواجه بشوم، با خط قرمزهایی که نسبت به شرایط سیاسی روز تغییر میکند، با متونی ضعیف و دست دوم و اقتباس از پژوهش های انجام شده و اکثراً محتوای انتزاعی که فرازمانی هستند و نسبتی با موضوعات ما ندارند، روبرو هستم.
نوسانات قیمت کاغذ چه تاثیراتی را در حوزه مطالعات زنان گذاشته است؟
زمانی که قیمت کاغذ چندین برابر میشود مشکلات زیادی برای کل زنجیره نشر از پدیدآورنده گرفته تا ناشر و دیگر عوامل تولید کتاب و مخاطب به وجود میآید. این موضوع باعث تقویت بازار سیاه و زمینه سوداگری و قاچاق میشود. بسیاری از به ظاهر ناشرانی که سهمیه کاغذ از منابع دولتی میگیرند، از طریقی به ناشرانی که سهمیه ندارند میفروشند. ما هفده هزار ناشر ثبت شده در وزارت ارشاد داریم که از میان آنها چهار هزار ناشر در سال فقط یک کتاب چاپ میکنند، این به نظر شما چه معنایی میدهد؟ بنا به آمار و ادعای دست اندرکاران این حوزه فقط 200 ناشر حرفه ای به معنای واقعی داریم. نشر صنفی است که از مالیات معاف است و این امر موجب میشود عدهای سود جو وارد کار شوند و ارقام کاذب به وجود آید و بازار را گل آلود کنند. ما با سوداگرانی مواجه هستیم که فقط بخش اقتصادی این صنف برایشان مهم است و آسیبی جدی به کل حرفه نشر وارد میآورند و من اینجا فقط به نوک قله کوه یخی از مشکلات در عرصه نشر کتاب اشاره کردم.
کتابهای مطالعات زنان خیلی خوب به ویترین نمیآید و در دسترس مخاطب قرار نمیگیرد. چه راهکاری برای بهتر دیدن شدن این نوع کتابها پیشنهاد میکنید؟
این یک معضل دامنه دار است که در همه فرآیند توزیع کتاب وجود دارد. کتابفروشان معیارهای خاص خود را برای ارائه کتاب در ویترین خود دارند و با توجه به روشی که به طور سنتی برای فروش کتاب دارند آن را به مخاطبان عرضه میکنند. البته در بین کتابهایی که من منتشر میکنم بیشترین بخش فروشم مربوط به کتابهای حوزه مطالعات زنان است حتی اگر در ویترین کتابفروشی عرضه نشود.
آینده بازار و نشر کتابهای مطالعات زنان را چطور میبینید؟
چشمانداز بازار نشر را خیلی روشن نمیبینم اما میدانم که اگر فرصتها و امتیازها به شکلی عادلانه در میان ناشران توزیع شود، مطمئناً در نهایت کسانی ماندگار میشوند که به این کار عشق دارند و آنها ناشرانی هستند که دغدغه فرهنگی دارند.
با توجه به نزدیک شدن به نمایشگاه کتاب نشر شما با چه تعداد و چه عنوانی در نمایشگاه حضور پیدا خواهد کرد؟
با توجه به اینکه در تمام این سالها و در همه نمایشگاههای کتاب شرکت داشتم، معتقدم نمایشگاه بینالمللی کتاب به طور فزایندهای از هدف اصلی خود فاصله گرفته و بیشتر به فروشگاه کتاب تبدیل شده است. این روند به شأن کتاب آسیبی جدی وارد کرده و اشتیاق بسیاری از ناشران و مخاطبان را که هدفشان بهره گیری از تعامل در فضای فرهنگی بوده، کمرنگ کرده است. مبحث نمایشگاه هم معضلی دراز دامن است...
نظر شما