گفتو گوی اختصاصی ایبنا با نویسنده کتاب میلیونر زاغهنشین
امید قویترین نیرویی است که در هستی وجود دارد
نویسندگان یا سیاستمداران، کدام یک بیشتر به فکر جامعه بشری هستند و بیشتر برای آن سودمندند؟
نویسندگان با ایدهها سروکار دارند اما سیاستمداران سر و کارشان با مردم است بنابراین هرکدام به اندازه خود مهم هستند. جامعه بشری نمیتواند بدون کمک ایدههای معقول و جدید رشد کند و سیاستمداران تنها کسانی هستند که میتوانند ایدههای جدید را عملی کنند.
شما در کتابتان فقر را بهخوبی نمایش دادید و ثابت کردید که فقرا را میفهمید، آیا سیاستمدارانی که چنین درکی از فقر دارند در اکثریت هستند یا آنها که فقر را نمیفهمند؟
هر سیاستی در نهایت راجعبه مردم است، در بین مردم بعضی فقیر هستند و بعضی غنی. در هندوستان هیچکدام از جناحهای سیاسی دوام نمیآورند مگر اینکه مدعی ساخت دنیایی بهتر برای همه مردم باشند. برای داشتن چنین ادعایی باید فقر را شناخت، همه سیاستمداران فقر را میشناسند اما چالش از آنجایی آغاز میشود که باید حرفها را بهعمل رساند.
با این حال وقتی فقرا به اطرافشان نگاه میکنند هیچ چیز را شبیه حرفهای سیاستمدارانشان نمیبینند، با این حال چگونه میشود به عدالت ایمان داشت؟
امید قویترین نیرویی است که در هستی وجود دارد، اگر یک فرد فقیر امیدش را از دست دهد همه چیزش را از دست داده است، یعنی تمام زندگیاش را از دست داده است. واقعیت این است که نظام ارباب و رعیتی هنوز در همه جوامع وجود دارد اما این موضوع که شانس بقای چنین نظامی روز به روز کمتر میشود، امید را در دل مردم زنده میکند، مردم را به یاد نور میاندازد و باعث میشود که فقرا بتوانند در دوردستهای دنیای تاریکشان نور را پیدا کنند.
چه چیزی شما را خوشحال میکند و در طول روز به چه چیز هایی فکر میکنید.
خوشحالی یک حال ذهنی است. اینطور نیست که من بخواهم در جستوجوی دلیلی برای خوشحالی باشم تا با آن خوشحال شوم، برای خوشحال بودن باید در جستوجوی بودن و انجام دادن باشیم. کسی میگفت "خوشحالی همان واقعیت منهی انتظارات و چشمداشتها است." من واقعا با این جمله موافقم.
فیلم میلیونر زاغهنشین تفاوتهایی با نسخه اصلی کتاب شما دارد، کدام یک از این تغییرات موردپسند شما بودند و کدام یک مورد پسندتان نبودند؟
به طور کلی از نتیجه کار راضیام. فیلم میلیونر زاغهنشین اثر سینمایی میخکوبکننده با سبک فیلمبرداری بینظیر بود. این فیلم تفاوتهای چشمگیری با کتاب من دارد اما در عین حال از روح کتاب من محافظت به عمل آمده و ساختار کلی داستان حفظ شده. کتاب من درباره امید، نجات یافتن و رهایی از بدبختیها بود و البته که فیلم هم راجعبه همین موضوعات بود. بسیاری از شخصیتهای کتاب عینا در فیلم آمده بودند اما عمیقا از این موضوع که قهرمان چند بعدی و چند مذهبی کتابم، رام محمد توماس، را تبدیل به فردی تکبعدی بهنام جمال مالک کرده بودند ناراحت شدم. ثانیا کتاب من راجعبه شانس بود اما فیلم راجع سرنوشت صحبت میکرد، تفاوت عمدهای بین شانس و سرنوشت وجود دارد.
ممنون که این چند ساعت را در اختیار من قرار دادید، صحبت با شما افتخار بزرگی بود. پیامی برای ایرانیان دارید؟
وقتی فهمیدم کتاب من به فارسی ترجمه شده است واقعا شوکه شدم. هرکسی که این کتاب را ترجمه کرده است از من اجازه نگرفته با این حال از اینکه مردم ایران میتوانند کتابم را بخوانند خوشحالم. امیدوارم خواندن این کتاب آنها را بیشتر راجعبه هند کنجکاو کند، ایران و هند تاریخ مشترک عمیقی دارند. من تا به حال سه بار به ایران آمدهام، شما ایرانیها تمدنی باستانی و فرهنگی عظیم دارید. ایران متعلق به نسل جوانان ایرانی است، پس آینده را برای خودتان کنید. صحبت با شما فوقالعاده بود، ممنونم که فرصت صحبتکردن را در اختیار من قرار دادید.
نظر شما