زندگی عباس اقبال آشتیانی را میتوان در یک جمله خلاصه کرد که او پرورده درد و رنج بود و پخته همت و اراده. اقبال نازپرورده تنعم نبود، شیوه رندان بلاکش را داشت. رندی که فضیلت اخلاقی را در کنار فضیلت علمی میدید.
پس از بازگشت از اروپا به سمت استادی دانشگاه تهران برگزیده شد. تتبع در ادبیات قدیم و جدید ایران و مطالعات عمیق در تاریخ ایران و اسلام و نسخهشناسی و آگاهی به شیوه تحقیق از وی استادی بیبدیل ساخته بود که همواره در محافل علمی با احترام از وی یاد میشد. استاد در سال 1324 مجله یادگار را بنیانگذاری کرد و بیاغراق دوره پنج ساله یادگار یکی از بهترین نشریات زبان فارسی است که در دوره معاصر به چاپ رسیده است. استاد، در عصری که هنوز شیوه تحقیق علمی در ایران رایج نشده بود آموختهها و تجربیات خود را با نشر آثاری، چه به صورت تصحیح متن و چه به صورت مقاله و تالیف، در اختیار جوانان طالب علم قرار داد. استاد همواره طرف مشورت اهل قلم و رجال دولت بود.
هوش سرشار وی در زمینه تصحیح شاهنامه باعث شد که تیمورتاش در نامهای به مناسبت «هزاره فردوسی» خطاب به عباس اقبال آشتیانی مینویسد: «از تحقیقات و اطلاعات ادیبانهای که ضمن نامه شریفه مورخه ششم خرداد راجع به نسخ خطی شاهنامه که فعلا موجود میباشد، داشته بودید مستحضر و مورد مسرت و امتنان شد و در این باب به نمایندگان دولت شاهنشاهی در خارجه نوشته و دستور داده شد که با مقامات مربوطه محل ماموریت خود وارد مذاکره شده و در خریداری نسخ مزبور و در صورت عدم امکان در استنساخ آنها اقدام لازم به عمل آورند. البته پس از حصول نتیجه و وصول جواب مراتب را به ما اطلاع خواهم داد. ضمنا بهتر است خودتان هم برای به دست آوردن نسخی که به آن اشاره نمودهاید راهنماییهای لازمه را بفرمایید و مخارجی هم که برای خرید و یا استنساخ آن ضرورت دارد برآورده کرده اطلاع دهیه تا با اقدامی که در جریان است توام شده و زودتر نتیجه مطلوبه حاصل شود. تاریخ تحریر 29/3/1311»
اقبال، پنجاه و نه سال زندگی کرد و سرانجام در سال 1334 ه.ش در شهر رم ایتالیا درگذشت و جنازه او را به تهران آورده در عبدالعظیم در کنار قبر علامه قزوینی به خاک سپردند. استاد در تمام دوران زندگی بیوقفه کار کرد و از تحقیق بازنماند. آثار به جا مانده از وی نشاندهنده عمق اطلاعات و عشق به دانشاندوزی است. و به قول استاد دبیرسیاقی: مرحوم اقبال آشتیانی محققی مویشکاف و نویسندهای چیرهدست است که وسعت مطالعه و تنوع موضوعات مطروحه مایه آرامش و ارزش کارهای اوست. همت خستگیناپذیر و لحظهای از آموختن نیاسودن و از آموزاندن آموختهها به دیگران دریغ نورزیدن نیز از خصوصیات بارز اوست.
اقبال نازپرورده تنعم نبود، شیوه رندان بلاکش را داشت. رندی که فضیلت اخلاقی را در کنار فضیلت علمی میدید. وی هرگز رنجهای دوران جوانی را فراموش نکرده بود. همواره به جوانان توصیه میکرد که از کسب دانش و حکمت غافل نباشند. او میگفت: «تا میتوانید علم بیاموزید و در این راه جز نفس علم طالب غرضی دیگر نباشید. تا هم هوش و ذهن شما برای القای شک در نوشتههای پیشینیان و معاصرین و تمیز خوبِ آنها از ید تیز و مسلح شود و هم با نصایح درستِ بیآلایشی که از حاصل این علم و تجارب شخصی و بحث و تدقیق خود به دست میآورید، از منت نصیحتگویان و کید و سوءقصد ایشان فارغ و برحذر بمانید.»
زندگی استاد را میتوان در یک جمله خلاصه کرد که او پرورده درد و رنج بود و پخته همت و اراده. اقبال خود در این زمینه مینویسد: «بنده ناچیز، از خانواده فقیری هستم که بر اثر بیخبری پدرِ غافلی تمام مایه حیات آن در دوران جوانی به باد رفته و سرمایهای در آن جز محبت و هنرمندی و لیاقت مادر با عاطفهای که وجودش در آن ظلمتکده حکم فرشته رحمت را داشت، به جا نمانده. مادر ستمدیده از محبتی که به ما چند نفر تیرهبخت محروم از همه چیز داشت، به برکت هوش خدادای دانست که نجات این کشتی غرقابی فقط و فقط بر اثر کار و زور مجاهدت و مساعی است. خدا میداند و خاطر خسته مادر و روح حقشناس ما، که یان زن هنرمند با تحمل چه صدماتِ نگفتنی زندگانی ما و خانوادهای را که افتخار اداره آن را داشت نجات بخشید، و با خوردن چه خون جگری به ما قیمت کار کردن و رنج بردن را آموخت. من، در نتیجه این تعالیم گرانبها لذت کار کردن و رنج بردن را از دوران طفولیت درک کردم و از همان ایام به سختترین طرزی که تصور شود تا سن چهارده سالگی، که ابتدای شروع تحصیلم است، رنجها برده و جسما عذابها تحمل نمودهام که اینجا مقام ذکر آن نیست.»
شوق خدمت به فرهنگ و ادب ایران چنان بود که هرگونه محن را به جان میخرید. شب را به روز میدوخت تا مطلبی بنویسد و گرهی را بازگشاید. پختگی قلم، شیوه تحقیق، کثرت آثار بازمانده، از استاد چهرهای ماندگار برای تمام اعصار ساخته است. عشق استاد به ایران ستودنی است. به هر نکتهای که پرداخت، با هدف احیای تاریخ و فرهنگ و تمدن ایران بود. و طرح تالیف تاریخ کامل ایران که به همکاری حسن پیرنیا (مشیرالدوله)، سید حسن تقیزاده و اقبال آغاز شد، اگر چه به طور کامل به سامان نرسید اما بخشهایی که نوشته شد، هنوز از منابع هستند و قابل اعتماد محسوب میشود و در این میان تاریخ مغول نوشته عباس اقبال جایگاه ویژهای در عرصه تحقیقات تاریخی دارد.
سایر آثار باقیمانده از استاد نیز چنین است: تالیفات، تصحیحات متون تاریخ، دواوین شعرا و مقالات چاپ شده که در مجموعه پنج جلدی با تعدادی بالغ بر 280 عنوان مقاله که توسط استاد دبیرسیاقی گردآوری شده و از طرف انجمن آثار و مفاخر فرهنگی به چاپ رسیده است، گواه صادقی از تلاش استاد در احیای نام ایران و ایرانی است.
یارینامه: «زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی دکتر عباس اقبال آشتیانی»، انجمن آثار مفاخر فرهنگی.
نظر شما