با امیرحسین خداپرست مترجم این کتاب که از زمان انتشارش در ایران نیز جزء آثاری بوده که دیده و نقد شده است، گفتوگویی داشتهایم که مشروح آن را میخوانید.
کتاب فضایل ذهن به زعم بسیاری از متفکران جز آثار برتر و کلاسیک معرفتشناسی است و نگارش آن موجب شکل گیری جریان جدیدی در این حوزه میشود که تا مدتها محل بحث صاحب نظران آن است. در ابتدا درباره ضرورت ترجمه این اثر و جایگاهش در مطالعات معرفت شناسی اخلاق توضیح دهید؟
کتاب فضایل ذهن در سال 1996 منتشر شد. یعنی درست زمانی که در انتهای 1990 و اوایل سال 2000 گروهی از فیلسوفان برجسته به معرفتشناسان فضیلت مشهور شدند و رویکردی در معرفت شناسی فضیلت شکل گرفت. زمانی این رویکرد شکل گرفت که پپیش از این مفهوم فضیلت یک مفهوم نا اخلاقی بود و به عبارت دیگر دلالتهای اخلاقی نداشت. یعنی بر این اساس پدیدهای وقتی کارکرد خوب داشته باشد فضیلتمند است اما با ظهور رویکرد جدید در معرفتشناسی این تصور تغییر کرد.
به هر حال با نگارش این کتاب و سایر آثاری که پیرامون این اثر تولید شد معرفت شناسی فضیلت روایت اخلاقی پیدا کرد و بر این اساس بیان شد که همان گونه که در معرفت شناسی نظریههایی داریم که متناظر با فلسفه اخلاق هستند در این حوزه نیز باید نظریهای ارائه دهیم که متناظر با اخلاق فضیلت باشد. بنابراین این کتاب نخستین تلاش برای این است که یک نظریه معرفت داشته باشیم.
از این روایت نیز آن چه که مهم است این است که باورها و منش فکری فرد نیز باید فضیلتمندانه باشد. مبتنی بر همین گزاره بود که این سوال طرح شد اساسا آیا باید باورهای فرد از سر شجاعت و فروتنی فکری باشد یا از سر ترس و جمود و خودبزرگ بینی فکری.
در بین دو مکتب وظیفه گرایی و نتیجه گرایی در معرفت شناسی نویسنده این کتاب نظریه فضیلت گرایی را مطرح و ادعا میکند که این نظریه بر دو رقیب خود مرجح است. او چه استدلالهایی را برای صحت ادعای خود به کار میگیرد؟
در همان ابتدای کتاب نویسنده میگوید که در معرفتشناسی دیدگاهی وظیفه گرایانه شکل گرفته که متناظر با وظیفه گرایی اخلاقی است و محور این دیدگاه این است که ما از نظر معرفتی مجاز یا موظفیم که چه باورهایی داشته باشیم که مار ا به صدق نزدیک کند. از سوی دیگر متناظر با پیامدگرایی اخلاقی نیز که در معرفت شناسی شکل گرفته این مطرح میشود که باید با چه رویکردهای اعتقادی باورهایی را پرورش دهیم که به صدق نزدیک باشد.
بنابراین در هردو دیدگاه وظیفه گرایانه و پیامدگرایانه بحث بر سر این است که باید چه اخلاقی را داشته باشیم که حاوی خیر بشری باشد. نویسنده کتاب اما معتقد است در میان این دو نظریه جای یک نظریه معرفت شناسی که متناظر با اخلاق فضیلت باشد خالی است. چون از نیمه دوم قرن 20 اخلاق فضیلت در فلسفه غرب احیا شد و فرصت خوبی بود برای طرح نظریه معرفتی که متناظر بر اخلاق فضیلت است.
این گونه است که در فصل دوم کتاب نیز نویسنده به صورت مفصلی به این موضوع میپردازد و نظریه فضیلتی را طراحی میکند که مناسب با بحث اخلاق و معرفت شناسی مرتبط با آن باشد.
یکی از محاسن کتاب این است که زگزبسکی در این اثر تنها به روایت یک دانش توصیهای از معرفت شناسی اخلاق بسنده نمیکند و به دنبال این است که برای بهبود زندگی انسان راهکار ارائه دهد. در این باره توضیح دهید.
این کتاب در اصل یک اثر تخصصی است و برای کسانی نوشته شده که آشنایی قبلی با معرفت نشاسی و فلسفه اخلاق دارند. از این نظر نظریهای که نویسنده ارائه می کند یک نظریه هنجاری است بر خلاف سایر دیدگاههای معرفت شناسی و به مخاطب خودش سعی میکند که نسخهای را تجویز کند که چگونه فاعلان معرفتی فضیلتمند باشد.
البته در کنار این ارزش تخصصی، کتاب یک ارزش عمومی هم دارد و آن این است که به ما نشان میدهد برای اینکه زندگی اخلاقی داشته باشیم کافی نیست که رفتارهای بیرونی ما مطابق با ارزشهای و فضیلتهای اخلاقی باشد بلکه علاوه بر این لازم است تا حیات فکری فضیلتمندانه هم داشته باشیم بدین معنی که شجاعت و فروتنی فکری را کسب کنیم.
در این راستا باید تلاش کنیم مانند افرادی باشیم که استقلال ذهنی دارند و به دنبال اتکای معرفتی به دیگران بدون دلایل موجه نیستند. بدون اینکه مطمئن باشند که این افراد از نظر معرفتی قابل اتکا هستند یا خیر، این کتاب بنابراین میخواهد به ما بگوید که چگونه فاعلان معرفتی خودآئین باشیم.
میزان استقبال مخاطب از کتاب شما را راضی کرد؟
من با توجه به اینکه کتاب تخصصی بود انتظار نداشتم با توجه به وضعیت کاغذ و کتاب در ایران مخاطب زیادی داشته باشد به ویژه اینکه ناشر نیز با انتشار این کتاب ریسک بزرگی کرد چون کتاب مخاطب عام ندارد اما با همه این تفاسیر خوشبختانه کتاب در مدت کمی به چاپ دوم رسید و هزار نسخه چاپ اول به فروش رفت که برای من نوید خوبی بود. البته در این میان تحسینهایی که محتوای کتاب نیز از سوی متفکران ایرانی داشت در دیده شدن این اثر بی تاثیر نبود و من نیز این موضوع را به نویسنده کتاب اطلاع دادم.
فکر میکنید این کتاب با توجه به حساس شدن موضوع اخلاق در همه جهان به ویژه در ایران با شرایط کنونی، میتواند چه آثاری برای مخاطب ایرانی خود داشته باشد؟
من از یک نظر به دلیل علاقه شخصی خودم به حوزه اخلاق این کتاب را ترجمه کردم یعنی به عنوان یک اهل فلسفه اما عملا مشاهده کردم که این کتاب چه تاثیراتی روی انگیزه ها و منش فکری من قبل و بعد از خواندن آن داشت. این کتاب میتواند انگیزهای برای بهبود حیات و منش فکری افراد باشد و راهی را باز کند که افراد از نظر فکری یا انگیزه وضعیت بهتری پیدا کنند.
امیدوارم همانطور که چاپ انگلیسی این اثر باعث بحثهای فراوانی پیرامون معرفت شناسی فضیلت شکل بگیرد و مفاهیمی چون شجاعت و گشودگی فکری مطرح شود ترجمه این اثر هم بتواند در این میان تاثیرگذار باشد.
نظر شما