علیاکبر زینالعابدین در آغاز با اشاره به اینکه دو اصطلاح بازنویسی و بازآفرینی از ابداعات مرحوم م.آزاد است، گفت: اخیرا واژه اقتباس هم به کار می رود که عده ای در مخالفت با آن می گویند اقتباس برای آثار غیر ادبی مانند نمایشنامه و فیلمنامه است و سپس به طرح پرسشهایی در ارتباط با بازنویسی در ادبیات کودک پرداخت.
آتوسا صالحی در پاسخ به نخسین سوال مبنی بر اینکه مجموعه نارگل که بر اساس قصههای کلیله و مثنوی است در نشر فنی بازآفرینی خاصی است که در قصههای اصلی ارتباطی با محیط زیست نداشته است، گفت: وقتی ناشر از من مجموعه محیطزیستی میخواست به این فکر کردم که میتوانم از داستانهای حیوانات که در ادبیات کلاسیک ما هست بهره بگیرم و خودم ماهیت زیست محیطی به آنها دادم. این ماجرا هم برای ناشر اولش قابل پذیرش نبود ولی بعد از خواندن آن استقبال کردند.
وی افزود: با وام گرفتن از ادبیات کلاسيک، نویسنده کارش را از چند پله بالاتر شروع ميکند و این به نفعش است به همین دلیل استفاده از ادبیات کلاسیک و بازآفرینی، در دنیا متداول و همچنان رو به گسترش است چون به غنای ادبیات کمک شایانی میکند. و بهطورکلي آموزش و پرورش بايد نقش مهمی در شناساندن افسانهها و شخصیتهای اسطورهای ایفا کند که متاسفانه در ایران برعکس است. بنابراین این مسئولیت بر دوش ناشرین و والدین میافتد.
صالحی در پاسخ به این سوال که آیا کودک باید با اصل همه افسانهها مواجه شود يا لازم است افسانهها مناسبسازی شوند، با توجه به یانکه برخی از قصهها به خاطر خشونت، تبعیضها و کلیشههای جنسیتی نباید برای بازنویسی یا بازآفرینی انتخاب شوند، گفت: وقتی امکان انتخاب وجود دارد ترجیح من این است که اصل بعضی از افسانهها و قصههای عامیانه را برای بچهها نخوانم. مثلا نیازی نیست امروزه ما در روایت قصه خاله سوسکه سوال معروف او را که «مرا با چی میزنی؟» تکرار کنيم. زیرا این سوال برآمده از جامعه مردسالاری است که قصه از آن بیرون آمده.
این نویسنده افزود: اگر اثري چند لایه دارد، باید به این فکر کنیم که در درجه اول آیا دوست داریم مخاطبمان با خشونتی که در لایه اولیه وجود دارد مواجه شود و سپس به مسائل مثبتی که از لایههای زیرین میتوان استنباط کرد، فکر کنیم.
صالحی درباره اینکه به عنوان سرویراستار یک نشر چگونه به نویسندگان، سفارش بازنویسی یا بازآفرینی میدهید، گفت: اول باید مخاطبشناسی شود و ناشری که کار را سفارش میدهد شیوهنامه مشخصی داشته باشد. به عنوان مثال میخواهد عاشقانههایی را بازآفرینی کند یا پهلوانیها را در یک مجموعه گردآوری کند که به این ترتیب فروش خوبی هم خواهند داشت. مثلا تجربه شخصی من نشان داده که نوجوانان زیادی با خواندن قصههای شاهنامهای که من نوشتهام علاقهشان به خواندن خود شاهنامه بیشتر شده است.
زینالعابدین در ادامه بابیان اینکه عدهای معتقدند که بازنویسی ساده عمرش به سرآمده و در نهایت باید بازنویسی خلاق یا بازآفرینی کار شود، و این در حالی است که همچنان بازنویسیهای ساده پیش پا افتاده و بیکیفیت هم میفروشند، گفت: باید توجه داشت بازنویسی و بازآفرینی هرکدام در جای خود و برای گروههای سنی مختلف نیاز است. با اینکه خود من به باآفرینی علاقه بیشتری دارم. بازآفرینی برای نویسنده يک چالش است و پل ارتباطی بین ادبیات کهن و کودکان و نوجوانان امروز است.
جعفر توزندهجانی نیز در این نشست ضمن ذکر مثالهایی از ادبیات جهان، در خصوص اهمیت بازنویسی و باز آفريني گفت که ادبیات کودک و نوجوان بدون بازنویسی و بازآفرینی درواقع وجود ندارد!
فروغالزمان جمالی که سالها در شورای کتاب کودک به بررسی بازنویسیها و بازآفرینیها پرداخته است، نیز در این نشست به تاریخ بازنویسی در ادبیات کودک و نوجوان ایران اشاره کرد و گفت: در دهه ۳۰ میگفتند نویسنده کودک نداریم اما شخصی مثل مهدی آذریزدی شروع به بازنویسی ادبیات کهن کرد و بدین ترتیب متون کهن، افسانهها و ادبیات عامیانه تبدیل به پایهای برای نویسندگی حرفهای ادبیات کودک شد.
وی افزود: پس از انقلاب استفاده از ادبیات کهن برای به وجود آوردن داستان کودک و نوجوان مرسوم شد و این سوال پیش آمد که حال با میراث فرهنگیمان و بچهها چه کنیم؟ و براین اساس سمینارهایی برای ریختن پایههای نظری برگزار شد که یکی از مهمترین آنها در سال ۶۴ به همت نوشآفرین انصاری و با حضور جمعی از بزرگان برگزار شد.
جمالی در پاسخ به این سوال که آیا دوره بازنویسی ساده گذشته یا نه، گفت: نه، ما انواع داریم و به همه آنها احتیاج داریم. در بازآفرینی ساختار و محتوا قابل تغییر است. در واقع بازآفريني یک تالیف است با الهام از متون کهن. در بازنویسی، هویت داستان حفظ میشود. و ما در اینجا میخواهیم ميراثمان را منتقل کنيم. در بازنویسی ساده عین داستان را میگوییم. اما عین داستانی را که برای مخاطب انتخاب کردهایم و مناسب ديدهایم. انتخاب خیلی مهم است. ناشرها باید کارشناس داشته باشند و پایههای نظری را بدانند تا اين مشکل در هم و برهمی وجود نداشته باشد.
وی افزود: پس از انتخاب درست، پيشگفتار از اهمیت بالایی برخوردار است. بايد نویسنده و منبع قبلی ذکر شود. همانطور که فردوسی در شاهنامه این کار را کرده است. در بازنویسی خلاق و بازآفرینی، نویسنده باید با ذکر منبع، وفاداری خود را نشان دهد و بگويد حال او از چه دیدی به این میراث کهن نگاه کرده است. باید گفت که بازنویسی ساده به هیچ وجه ساده نیست. نویسندهای که بازنویسی میکند باید زبان و ادبیات کلاسیک را به خوبی بشناسد. مخاطب شناسی بداند و خلاق باشد. و داستان را برای زمانه خودش مناسبسازی کند. به طور کلی، در بازنویسی ساده زبان امروزی میشود و اصل داستان حفظ میشود. در بازنویسی خلاق، علاوه بر زبان، ساختار نيز امروزی میشود. در بازآفرینی دست نویسنده باز است. زبان، ساختار و محتوا تغییر میکند. همچنین معمولا مسائل مهم روز را بازگو میکند.
جمالی در انتهای صحبتهایش آثار بازآفرینیهای آتوسا صالحی را از بهترین نمونههای موجود در ادبیات کودک و نوجوان ایران یاد کرد و با اشاره به مجموعه نارگل تصریح کرد که به خوبی با زبان و موقعیت امروزی مفهوم آزادی طوطی و بازرگان به کودک منتقل میگردد.
نظر شما