مدت زیادی از برگزاری جایزه کاستا نگذشته است. «آدمهای معمولی» نوشته سالی رونی، نویسنده 27 ساله ایرلندی برنده جایزه بهترین رمان کاستا شد اما چرا دومین رمان یک نویسنده جوان به عنوان پدیده ادبی ده سال اخیر معرفی میشود؟
این هفته سالی رونی جوانترین نویسندهای شد که توانست جایزه کاستا را به دست آورد و حالا «آدمهای معمولی» مهمترین گزینه احتمالی به دست آوردن جایزه کتاب سال کاستا در پایان ماه ژانویه است.
از آخرین باری که چنین کتاب محبوبی به بازار آمد زمان زیادی گذشته است. شاید آخرین بار چنین هیجانی به دلیل کتاب «آزادی» نوشته جاناتان فرانزن یا قبل از آن «مسیر سرامیکی» نوشته مونیکا علی یا قبلتر از آن با «دندانهای سفید» نوشته زادی اسمیت در میان خوانندگان به وجود آمد.
کتابفروشان میگویند تعداد زیادی از «آدمهای معمولی» را در انبار خود دارند و پیش از اینکه مشتریان جمله خود را تمام کنند که «کتاب......داری؟» کتاب را در دستشان میگذارند. کارمندان کتابفروشی «واتراستونز» کتاب رونی را به عنوان کتاب محبوب سال برای پیشنهاد دادن به مشتریان انتخاب کردند و کتابفروشی «هاچارد» هم اعلام کرد خیلیهای چند نسخه از کتاب را میخرند و دوست دارند به دوستانشان هدیه بدهند.
چرا این رمان تا این حد محبوب است و خیلیها به عنوان پدیده ادبی دهه اخیر از آن نام میبرند؟ «آدمهای معمولی» رمانی ادبی است که روح زمانه خود را انعکاس میدهد. داستان ماریان و کانل، دو جوانی که در دوران فروپاشی ایرلند به دوره بزرگسالی میرسند و نویسنده به موضوعی غیرقابلدرک از زمانه رسیده است و آن را در معرض دید عموم قرار داده است. درست مانند دیگر داستانهایی که روح زمانه خود را منعکس میکنند.
«آدمهای معمولی» شاید اولین رمانی باشد که توانسته جوان بودن در دنیای کنونی را به درستی توصیف کند. جوانانی که اغلب تحصیلات بالایی دارند، خود را خوب میشناسند و عصبی هستند.
«رئالیسم هیجانی» نامی است که جیمز وود، منتقد ادبی به داستانهای دهه 2000 میلادی داده بود؛ رمانهایی که در پی نشان دادن روح واقعی دوره خود بودند. وود از رمانهای که پر از نمادگرایی و اتفاقات حقیقی بودند خوشش نمیآمد اما داستان رونی به شکلی نوشته شده است که به خواننده آموزش نمیدهد و تلاش نمیکند به خواننده درس اخلاقی بدهد.
مهمترین سؤالی که رمان مطرح میکند این است که آیا دو شخصیت اصلی داستان در نهایت شاد خواهند بود یا خیر! در صحنهای از داستان، کانل چنان محو خواندن رمان «اِما» نوشته جین آستن میشود که گذر زمان را از یاد میبرد و وقتی کتابخانه را ترک میکند با خود میگوید: «مسخره است که آدم نگران ازدواج شخصیتی خیالی باشد اما موضوع اینجاست که ادبیات او را تحت تأثیر قرار میدهد. به همین سادگی.»
نظرات