مجلسی با تاکید بر تفاوت میان حقوق ملی و منافع ملی گفت: «ما باید تفاوت حقوق ملی با منافع ملی را درک کنیم. این خلطی بود که مصدق هم انجام داد. منافع ملی قابل شمارش است و تبدیل به ریال و عدد میشود. حقوق ملی ادعای ماست و مبهم است.» متقی نیز گفت: «از سال ۲۰۰۳ به بعد نوع رابطه ایران و آمریکا جدال استراتژیک است. ایران نقش اجتنابناپذیر موازنه ساز را پس از ۲۰۰۳ برعهده گرفت اما نکته این است که ادبیات ما در سیاست خارجی ظرافت ندارد.»
فریدون مجلسی دیپلمات سابق، مترجم و روزنامهنگار در این نشست با اشاره به سابقه مواجهه ایران با قدرتهای جهانی گفت: «ما کشور فقیری بودیم. حتی روحیه خود را پس از جنگ ایران و روس باخته بودیم و اهمیت ملی شدن نفت ایران در زمان نخستوزیری مصدق این بود که این روحیه را به ما برگرداند.» وی با تاکید بر اینکه برای حفظ روحیه در عرصه جهانی باید کوشید این نکته را یادآور شد که راهکار حفظ روحیه، اتخاذ سیاستهای تهاجمی نیست. وی گفت: «باید توجه داشته باشیم که اگر توان خود را صرف حمله کنیم با ضدحمله مواجه خواهیم شد.»
مجلسی در بخش دیگری از سخنان خود بر مسئله اختلاف میان ایران و آمریکا متمرکز شد و گفت: «صحبت از صلح و به ویژه صلح مثبت مشکل است. ما با آمریکا اختلافی نداریم. نه مرز مشترکی با این کشور داریم و نه چیز دیگر. مسئله مشترک ما و آمریکا، رژیم صهیونیستی است و اختلاف هم از اینجا ناشی میشود و تا تکلیف این مسئله حل نشود صحبت از صلح مشکل است.»
وی افزود: «مسئلهای که من میخواهم طرح کنم موانع داخلی صلح است. مهمترین مانع ما رژیم صهیونیستی است. ما باید از خواسته فلسطینیان حمایت کنیم ولی باید توجه داشه باشیم این حمایت را در چهارچوب مسئله فلسطین و رژیم صهیونیستی طرح کنیم نه آنکه ماجرا را تبدیل به تقابل مستقیم ایران و دیگر کشورها کنیم.»
مجلسی با تاکید بر تفاوت میان حقوق ملی و منافع ملی گفت: «ما باید تفاوت حقوق ملی با منافع ملی را درک کنیم. این خلطی بود که مصدق هم انجام داد. منافع ملی قابل شمارش است و تبدیل به ریال و عدد میشود. حقوق ملی ادعای ماست و مبهم است. بهترین شیوه برآورده کردن منافع ملی آن است که نزدیک و منطبق با حقوق ملی باشد اما همواره باید تفاوت میان منافع و حقوق را مدنظر داشته باشیم. ضمن اینکه در گفتوگو باید برای طرف مقابل هم حقی قائل باشیم. امکان ما برای برآورده کردن حقوقمان برآمده از میزان قدرت ماست و باید توجه داشته باشیم که روشی اتخاذ نکنیم که به افول قدرت ملی بینجامد که در آن صورت منافع ملی ما هر چه بیشتر از حقوقمان دور خواهد شد.»
در بخش دیگری از این همایش ابراهیم متقی مدیر گروه روابط بین الملل دانشگاه تهران بحث خود با نام «رویکردهای متضاد منطقهای و بازتولید تضادهای ایران و آمریکا» را ارائه داد. وی گفت: «فضای سیاست خارجی مانند فضای سیاست داخلی تحت تاثیر عوامزدگی است. حتی فضای دانشگاه هم در وضعیتی غیر آکادمیک است و درک عمیقی از روابط ایران و آمریکا وجود ندارد. شرایطی که امروز به ایران تحمیل شده شبیه وضعیت یکصدسال پیش است.
در سال ۱۹۱۹ ایدهئالیستها محور بودند و امید داشتند صلح از طریق قانون حاصل شود ولی فرآیندها در سال ۱۹۲۰ نشان داد ذات سیاست بیناللمل مبتنی بر صلح نیست و مبتنی بر رقابت برای حداکثرسازی منافع است. بر این مبنا بود که این ایده مطرح شد که روابط بین الملل مبتنی بر آنارشی است. در چنین شرایطی این ایده مطرح شد که معادله قدرت است که جنگ یا صلح را اجتنابناپذیر میکند. از اساس شکلگیری ارتش دائمی پس از شکلگیری دولتملتها مبتنی بر غالب شدن این ذهنیت بود که مسئله جنگ اجتناب ناپذیر است.»
متقی گفت: «در ذهن آکادمیک ما این تصور وجود دارد که ما در پی صلحیم. اما چه صلحی؟ رئالیستها میگویند اگر برای جنگ آماده باشی هیچ گاه در شرایط جنگی فرار نمیگیری و اگر برای صلح آماده شوی دچار جنگ میشوی. ما باید از سادهسازی مسائل اجتناب کنیم.»
وی سپس به تحلیل تاریخی رویکرد سیاست خارجی آمریکا پرداخت و گفت: «زیرساخت اندیشه آمریکا قدرت و اسلحه است. انجیل، ابزارهای ارتباطی و اسلحه مبنای زیست آمربکایی هستند. آمریکا پس از شکست دادن اسپانیا در جنگ دریایی بر مبنای الگوی کنش راهبردی ماهان از الگوی مونروئه که تمایلی به دخالت در امور کشورهای اروپایی نداشت گذر کرد و در قرن بیست وارد بازی ایران شد که میدان بازی انگلستان و روسیه بود.»
متقی ادامه داد: «رویکرد آمریکا در مورد مسئله ایران در ابتدای قرن بیستم موازنهگرایی بود و به همین دلیل با قراردهایی مانند قرارداد ۱۹۱۹ مخالفت کرد و مستشارهای آمریکایی وارد ایران شدند. نگاه آمریکا به ایران ژئوپولتیکی بود و بر این مبنا تصمیمگیران این کشور معتقد بودند ایران باید حفظ شود تا تعادل جهان و موازنه برقرار باشد. آمریکا در این زمان تلاش میکرد موقعیت خود را نسبت به ایران به عنوان بازیگر حمایتگر تثببت کند و همین باعث توجه روشنفکران ایران به آمربکا شد.»
ابراهیم متقی
این استاد دانشگاه تهران مرور خود بر تاریخ روابط ایران و آمریکا را اینگونه ادامه داد: «بعد از جنگ جهانی دوم اروپا حاشیهای شد و ایران به کار کردن با آمریکا تمایل پیدا کرد. ایران کار کردن با آمریکا را به لحاظ اقتصادی و نظامی برای خود مطلوب میدانست و به همین دلیل ملیگراها تا پیش از کودتای بیست و هشت مرداد متمایل به آمریکا شدند اما این کودتا نگرش رمانتیک ایرانیان نسبت به رویکرد ژئوپلتیک آمریکا را دگرگون کرد. پس از این دوره رویکرد انتقادی به غرب شکل گرفت و حتی فلاسفه نزدیک به دربار هم رویکردی ضد غرب به خود گرفتند. در این زمان اندیشه سیاسی نسبت به فضای سلطه جهانی نقش انتقادی میگیرد و نتیجه این فضا انقلاب ایران میشود.»
متقی تقابل میان ایران و آمریکا در بازه پس از انقلاب را اجتنابناپذیر دانست و گفت: «در دوران بعد از انقلاب ایدئولوژی انقلاب به گونه اجتناب ناپذیر در برابر ایالات متحده قرار میگیرد. در سال ۵۸ با بیشتر شدن بی ثباتی در داخل حکومت، ایران احساس میکند آمریکا پشت این بی ثباتی است. چرا که سیاست آمریکا همواره ایجاد بی ثباتی در کشورهای انقلابی مانند ایران بوده است. در چنین شرایطی فضای رادیکال ایران به سمت قطع رابطه با آمریکا رفت.»
او افزود: «در این دوره نگاه روسها تعامل سازنده با ایران بود اما الگوی تعامل آمریکا تقویت اپوزیسیون بود و این را در اسناد سفارت آمریکا هم میشود دید. در دوران جنگ نیز آمریکا حامی عراق شد و این موضوع روابط را پرتنشتر کرد.»
متقی فروپاشی شوروری را در عدم بهبود روابط ایران و آمریکا موثر دانست و گفت: «روابط ایران و آمریکا بعد از جنگ در حال بازسازی بود و جهت گیری ایران گسترش روابط اقتصادی به عنوان مقدمه روابط سیاسی بود اما فروپاشی شوروی روابط را دوباره به هم ریخت چرا که آمریکا میل به هژمون شدن پیدا کرد و بر این مبنای راهبرد خود نسبت به خاورمیانه را نیز تغییر داد. بهترین روابط ایران و آمریکا در زمان بوش پدر بود که راهبرد تعامل سازنده دنبال میشد. این راهبرد جای خود را در زمان کلینتون به مهار دوجانبه داد و امکان بهبود روابط از بین رفت.»
وی ادامه داد: «آمریکا با حمله به عراق در سال 2003 محیط را در وضعیت خلاء قدرت قرار داد و سوال این است که در آن شرایط ایران چه باید میکرد؟ گزینه اول ایران در آن شرایط کنش انفعالی بود که نتیجهاش آشوب است و گزینه دوم کنش مسئولانه بود که ایران این گزینه را اتخاذ کرد. این الگو بر این مبناست که در شرایط خلاء قدرت باید این خلاء را هر قدرتی که میتواند پر کند.»
متقی در بخش پایانی سخنانش گفت: «از سال ۲۰۰۳ به بعد نوع رابطه ایران و آمریکا جدال استراتژیک است. ایران نقش اجتناب ناپذیر موازنه ساز را پس از ۲۰۰۳ برعهده گرفت اما نکته این است که ادبیات ما در سیاست خارجی ظرافت ندارد. ما باید ادببات خود را اصلاح کنیم و از تکذیب و محکوم کردن فراتر برویم تا سیاست عقلانی خارجیمان مورد سواستفاده قرار نگیرد. اگر ما نتوانیم مواضع درستمان را با ادبیات درست به کار بگیریم زمینه برای کنش تهاجمی طرف مقابل فراهم میشود.»
نظر شما