گزارشی از اوضاع کتابفروشیها در قم:
تبلیغ کتابفروشی فقط مختص به فروشگاههای بزرگ است/ وقتی طرحهای حمایتی کتابفروشیهای کوچک از قافله عقب میمانند
در سالهای اخیر- به خصوص سال جاری که با مشکلات اقتصادی سنگینی مواجه شدهایم- خرید کتاب و به تبع آن مراجعه عمومی مردم به کتابفروشیها کاهش پیدا کرده است. همین امر زنگ خطر را برای برخی کتابفروشیهای قم نیز به صدا در آورده است.
قم با دارا بودن ۱۲۰۰ ناشر که ۱۲ درصد از سهم انتشارات کشور را برای خود رقم زده است،۳۰۰ واحد چاپی، ۳۱۴ نشریه برخط و الکترونیک (که از این تعداد سهم نشریات مکتوب ۲۴۲ عدد است)، ۸۷ کتابخانه تخصصی، دانشگاهی، حوزوی و عمومی که سهم عمومیها ۲۳ کتابخانه است، در رتبه بالای کشوری قرار دارد.
این استان بعد از تهران رتبه نخست تولید کتاب در کشور را داراست و در زمینه تولید کتابهای مذهبی حرف اول را میزند. ظرفیتهای مهمی همچون مجتمع ناشران با ۳۲ هزار مترمربع ۱۱ طبقه و ۳۳۰ واحد تجاری به عنوان بزرگترین مجتمع فرهنگی کشور، پاساژ قدس، شهر کتاب، دنیای کتاب، بوستان کتاب و تعداد زیاد کتابفروشیهای بزرگ و کوچک بازوهای تقویت کننده این حوزه هستند.
در سالهای اخیر اما - به خصوص سال جاری که با مشکلات اقتصادی سنگینی مواجه شدهایم- خرید کتاب و به تبع آن مراجعه عمومی مردم به کتابفروشیها کاهش پیدا کرده است. همین امر زنگ خطر را برای برخی کتابفروشیها به صدا در آورده است. برای اطلاع از وضعیت کتاب فروشیها و بررسی روند کاهش مراجعه مردم به کتابفروشیهای سطح شهر رفتیم و علت را از خود کتابفروشان جویا شدیم.
بهتر است همه حمایتها یکجا به زیر ساخت کتاب پرداخت شود
به یکی از کتابفروشیهایی سر میزنم که کاملا کتابفروشی است. بدون حشو و زوائد و تنها چیزی که پیش روی خریدار قرار میدهد کتاب است. یک مغازه سه در چهار یا کمی بزرگتر که به خاطر انبوه کتاب به زحمت میشود وارد آن شد.
کتابها با نظم و بینظم روی هم چیده شدهاند و جای سوزن انداختن نیست. فروشنده مشغول مرتب کردن اوضاع کتابفروشی است. لیسانس دارد و ۵ سال سابقه کار در کتابفروشی. از وضع این روزها راضی نیست اما با جدیت کارش را پی میگیرد و میگوید با اینکه اوضاع خوب نیست و به سختی میگذرد اما هر کتابی را بخواهی ظرف ۲۴ ساعت برایت تهیه میکند.
از او در مورد طرحهای خانه کتاب سوال میکنم. ایوب که در همه طرحها شرکت داشته طرحهای خرید کتاب را مثبت ارزیابی میکند اما معتقد است بودجهای که برای طرح در نظر گرفته میشود باید عادلانه توزیع گردد.
از طرح عیدانه مثال میآورد که دو روز قبل از پایان طرح اعتبارش تمام شده؛ و مثال نقض میآورد که فلان کتابفروشی بزرگ تا لحظه آخر اعتبار داشته است. این کتابفروش این تبعیض را مخل کار کتابفروشیها میداند و توقع دارد بر اساس فروش کتابفروشیها باید اعتبار ایجاد شود.
ایوب میگوید: در طرح قبلی فروش بالایی داشتهام اما به اندازه فروشم به من اعتبار داده نشد. آنگونه که متوجه شدهام انگار مساحت مغازه و آیتمهای دیگری را ملاک توزیع اعتبار قرار دادهاند.
از او در مورد پیشنهادش سوال میکنم و میگویم آیا برای سروسامان دادن به وضع بازار کتاب پیشنهادی دارد. انگار از قبل این سوال را به او رسانده باشند جوابش را از آستین بیرون میآورد و میگوید: بهتر است همه حمایتها از جمله طرحهای فصلی، اعطای وام و موارد دیگر را تعطیل کنند و اعتبار و هزینهها یکجا به زیر ساخت کتاب پرداخت شود. او دلیل اصلی این پیشنهاد را ارزان شدن قیمت کتاب و در نتیجه اقبال عمومی نسبت به خرید کتاب میداند.
باید بین کتابفروشیهای بزرگ و کوچک تفاوت قائل شوند
از این کتابفروشی بیرون میزنم و میروم سراغ کتابفروشی بعدی. جلوی کتابفروشی راهبندان است. اشتباه نکنید. نه صف کتاب خریدن در کار است، نه رونمایی و نه نشستی با موضوع کتاب. وسایل ساخت و ساز و داربستهای طبقه بالا راه را بند آورده است.
از لابهلای وسایل رد میشوم و چند پله را پایین میروم. دکور سنتی فروشگاه چشمم را میگیرد. مثل خانههای قدیمی میماند که از خشت و آجر ساخته شدهاند. آقای فروشنده که جوانی ۲۹ ساله است پشت پیشخوان نشسته و مشغول کار با سیستم روی میز است. خودش اهل کتاب است، ویراستاری میکند و دستی هم در ترجمه دارد. همینها کافی است تا این شغل را انتخاب کند.
حاجیوند اجرای طرح خرید کتاب را برای کتابفروشیهای کوچک خوب ارزیابی میکند و معتقد است متولیان طرح باید بین کتابفروشیهای بزرگ و کوچک تفاوت قائل شوند.
او میگوید: بعضی از کتابفروشیهای بزرگ وام گرفتنهاند، یک عده اسپانسر دارند و جدای از کتاب وسایل دیگری هم برای فروش در فروشگاهشان موجود است. سرمایه خوبی هم دارند در نتیجه بهتر میتوانند تخفیف بدهند. الان با این ساختار کتابفروشیهای کوچک تر از سود کمتری برخوردارند. به نظرم بهتر است خانه کتاب برای حمایت از کتابفروشیهای کوچک درصد بیشتری اعتبار اختصاص دهد.
از عمده مشکلاتشان سوال میکنم. میخندد و میگوید مالکمان. همین الان دارد بالای سر ما ساختوساز میکند. محیط کتابفروشی نیاز به محیط آرامی دارد که فعلا از ما سلب شده است. خیلی طرحها هم داریم اما به خاطر مخالفت ایشان نمیتوانیم اجرا کنیم.
حاجیوند تاثیر تبلیغات در اقبال مخاطب نسبت به خرید کتاب را مهم ارزیابی میکند و این فرصت خوب را مختص فروشگاههای بزرگ میداند که سرمایه بیشتری در اختیار دارند. او تاکید میکند سازمانهای حمایتی باید حمایت بیشتری از کتاب فروشیهای کوچک بعمل آورند که با سرمایه خصوصی و شخصی بنا شدهاند.
کتاب روی پیشخوان را بر میدارم و به قیمت پشت جلد نگاه میکنم. نسبت به چاپ قبل قیمتش بیشتر از دو برابر شده است. همین را به عنوان سوال مطرح میکنم و میپرسم پیشنهاد ویژهای دارد؟ کتاب را از دستم میگیرد و میگوید همین کتاب را حتا مشتری رهگذر هم قبلا میخرید. ۲۵۰ صفحه داستان با قیمت مناسبت اما از وقتی قیمت بالا رفته است آن مشتری دیگر از چرخه بازار حذف شده است.
حاجیوند در مورد همین موضوع ادامه میدهد: به طور کلی ۴۰ درصد از قیمت کتاب به سیستم پخش تعلق میگیرد. اگر تدبیری صورت بگیرد که کتاب مستقیم به دست مشتری برسد - از ناشر به مشتری- قیمتها خیلی کاهش پیدا میکند و کتاب جدیتر وارد سبد کالای خانوار قرار میشود.
قرآن جزء طرح خرید نیست و باید وارد سیستم شود
به یک فروشگاه نسبتا بزرگ سر میزنم. وارد که میشوم کسی را نمیبینم. سکوت حکم فرماست و پرنده پر نمیزند. لابهلای قفسهها میگردم و به عطف کتابها دست میکشم. فروشگاه مفصلی است. انتهای فروشگاه جوانی که حدس میزنم ۳۰ سال بیشتر نداشته باشد چند کتاب را بغل کرده و داخل قفسهها میچیند.
با او وارد گفتوگو میشوم. مسئول فروش است، ۲ سالی میشود مشغول کار در این فروشگاه است. مستقیم از طرحهای خرید کتاب سوال میکنم. او از طرح نسبا راضی است اما بعضی دورهها را ضعیف و برخی را قویتر ارزیابی میکند.
بدون اینکه سوالی مطرح کنم یک گلایه را مطرح میکند و میگوید: اولا قرآن جزء طرح خرید نیست و باید وارد سیستم شود و دوما کتابهای حدیثی را که در واقع تالیف اهل بیتاند و صرفا به فارسی ترجمه شدهاند سیستم، کتاب خارجی حساب میکنند در صورتیکه این کتابها نباید جزو کتابهای خارجی محسوب شوند.
محسنی در مورد اعطای وام به کتابفروشیها سوال دارد و میگوید: طرحی به نام اعطای وام به کتابفروشیها اجرا شد که ما بعدها متوجه طرح شدیم. به نظرم باید نسبت به اعطای وامها دقیقتر عمل شود. مثلا اولویتبندی لحاظ شود یا قرعهکشی یا هر فکر و ایدهای که منجر به عدالت در توزیع تسهیلات شود نه اینکه به چند جای خاص وام اعطا شود.
این طرحها خوب است اگر خوب انجام شوند و لایی نکشیم
از آن فروشگاه نسبتا بزرگ به سمت یک کتابفروشی کوچک و جمع و جور میروم. مسئول کتابفروشی آشناست. سلام میکنم و میگویم چند سوال دارم در مورد کتابفروشیها و طرحهای خرید کتاب. خنده تلخی میزند و میگوید: چی بگویم. گفتن ما به کجا میرسد؟.
میدانم که در طرحها شرکت کرده است. پس میپرسم به هر حال با روند کار آشنایی و حتما نظری در این رابطه دارید. او در مورد طرحهای عیدانه و دیگر طرح های اجرا شده میگوید: این جور طرحها خوب است اگر خوب انجام بگیرد و لایی نکشیم. من مراحل اول طرح در قم اول بودم. در کشور هم رتبه نهم یا دهم را کسب کردم. این را دوستان به من گفتند. این اواخر اما اذیت شدیم. اول ۳۰ روز بود بعد شد ۲۰ روز و در نهایت به ۱۰ روز تقلیل پیدا کرد. اعتبارها هم نصف شد و بدتر از آن پولها را شش ماه بعد پرداخت کردند. همین عوامل باعث شد من برای آخرین طرح، تخفیف فروشگاه را قائل نشوم.
اکبری که سرش شلوغ است و مرتب مشتریها باعث قطع صحبت ما میشوند از پشت دخل بلند میشود و میآید لابهلای کتابها و میگوید: من به کتابفروشی مثل خیلی صنوف دیگر نگاه میکنم. به نظرم هر طرحی که میخواهند اجرا کنند باید هفت هشت ده تا از افرادی را که در این زمینه کار کردهاند،دعوت کنند و از آنها مشورت بگیرند تا به کسی اجحاف نشود.
مسول فروشگاه خانه کتاب در ادامه گفت: از عمده مشکلات طرح، توزیع ناعادلانه اعتبار بود. در یکی از طرحها که ۳۰ درصد ارشاد تخفیف قائل شد و ۱۰ درصد کتابفروشی خیلی استقبال خوب بود. روزهای آخر که معروف شد به کتابگردی خیلی مهم بود. آن دو روز ما اعتبار نداشتیم اما خیلی از جدیدالتاسیسها اعتبار داشتند.
تبلیغات در حوزه کتاب هزینه نیست، بلکه سرمایهگذاری است
به سراغ آخرین کتابفروشی راسته میروم. دنیای کتاب؛ که برای خودش توی قم جایگاهی پیدا کرده و سرمایهگذاری خوبی در حوزه کتاب انجام داده است. در یکی از بهترین نقاط شهر. با ایجاد دکور حرفهای برای ۴۵ هزار عنوان کتاب با ۲۰۰ موضوع متنوع. دنیای کتاب توانسته فضای مطلوبی را فراهم کند و در محیطی آرام مخاطب را راضی نگه دارد.
از دالان کتاب عبور می کنم. بخشهای مختلف را میبینم و از این چینش و تنوع لذت میبرم. حتا اگر اهل کتاب هم نباشی با یک بار سر زدن، دنیای کتاب تو را ترغیب میکند با یکی دو کتاب از آن جا خارج شوی.
میگردم و مسئول مجموعه را پیدا میکنم. با مولانای داخل دفتر مدیریت چند لحظهای را به گفتوگو مینشینم و بابت ایجاد چنین فضایی به او تبریک میگویم و میپرسم تبلیغات چقدر توانسته به معرفی جذب مشتری به شما کمک کند.
پا روی پا میاندازد و میگوید: یکی از راههای جذب مشتری و حضور مردم در کتابفروشیها تبلیغات است. ما هر وقت تبلیغات انجام دادهایم فروش و بازدیدمان افزایش پیدا کرده است. به نظرم هر چه در این حوزه هزینه کنیم، هزینه نیست بلکه سرمایهگذاری است. ولی متاسفانه درآمد و فروش ما آن قدر نیست که هزینههای تبلیغات را جبران کند. برخی تبلیغها را به هیچ وجه نمیتوانیم به سمتش برویم. مثلا صدا و سیما یا شهرداری.
بین حرفهایش میپرسم به نظرتان چه باید کرد؟ فکر میکند و میگوید: همه باید دست به دست هم بدهیم تا کتاب رونق بگیرد. مثلا باید جایی مثل ارشاد باید با این نهادها و سازمانها تفاهمنامه تنظیم کند تا هزینه تبلیغات برای محصولات فرهنگی بهویژه کتاب کاهش یابد.
به همین مقدار بسنده میکنم و سوال دیگری را مطرح میکنم و از دیگر مشکلات میپرسم. او از مشکلی میگوید که کتابفروشیها را رنج میدهد. از نمایشگاههای استانی.
او تاکید میکند: نمایشگاه باید به طور واقعی نمایشگاه باشد اما متاسفانه امروزه تبدیل شدهاند به فروشگاههای بزرگی که کتابفروشیها را رنج میدهند. کتابفروشیها حق شرکت ندارند بنابراین در این بازه زمانی، حتا یکی دو ماه قبل و بعد از نمایشگاه فروششان به شدت افت میکند و بهتر است بگویم تعطیل میشوند.
می روم سراغ طرحهای خرید کتاب. این فعال حوزه کتاب از اجرای طرحها حمایت میکند اما اشکالاتی را نیز متوجه طرح میداند. از او خواستم به اشکالات بپردازد و اگر با مشکلی در طول طرح مواجه شده بیان کنند. بی نظمی را اولین مشکل طرح مطرح میکند و میگوید: در یکی از این طرحها قرار بود سیستم تا ۱۲ شب فعال باشد، اما ناگهان پنل در ساعت ۸ شب قطع شد. این قطعی در حالی اتفاق افتاد که بالغ بر ۲۰۰ نفر کتابهایشان را انتخاب کرده بودند و در صف خرید منتظر بودند.
مولانای با تاسف از عدم پاسخگویی متولیان طرح گفت: هر چه پیگیری کردیم هیچکدام از مسولین خانه کتاب پاسخگو نبودند. او برای دیگر مشکل طرح مثال میآورد و میگوید: مثلا در یکی از همین طرحها از قبل اعلام کردند فروش به صورت مشارکتی انجام پذیرد. یک مبلغی با خانه کتاب و یک مبلغی با کتابفروشیها. مبلغ اصلی که تمام شد دیگر مشارکتی را اجرا نکردند و در جواب گفتند که امکان آن فراهم نشده و این موضوع خیلی به ضرر ما تمام شد. البته طرح های حمایتی چون اعطای وام باعث شده چراغ اینگونه مجموعهها فعلا روشن بماند.
نظر شما