میشود اوج کار میلاد ظریف را در دو داستان «خرچنگ» و «بیشلمبوم» دید. جایی که نویسنده واقعیت و خیال را در هم میآمیزد و با خلق جهانی فانتزی از تغییر ماهیت انسانها در شرایط سیاسی و اجتماعی خاص میگوید؛ اما باز از دغدغه اصلی خود که بهصورت موتیف مدام تکرار میشود غفلت نمیکند. در هر دو داستان با فقدان پدر روبهرو هستیم.
پی بردن به اندیشههای نهفته میان خطوط یک رمان بهدلیل پیوستگی داستان و پیرنگ غالبا یکپارچه آن چندان دشوار نیست ولی وقتی با یک مجوعه داستان روبهرو هستیم باید با دقت در جزییات به هدفی که نویسنده از خلق آن داستانها داشته پی برد. هدفی که میتواند ما را به دغدغههای ذهنی نویسنده رهنمون کند.
«تم» (theme) آن ایده گسترده و بنیادی متن است که در تمام زوایای آن منتشر است و «موتیف» (motif) آن موضوع یا تمی است که در کل آثار کسی یا در اثر خاصی تکرار میشود و انس با یک نویسنده عمدتا منوط به آن است. برای کشف درونمایههای نهفته در داستانهای یک مجموعه باید تفاوتهای داستانها را به کناری نهاد و آنچه را که در داستانها بهصورت موتیف مدام تکرار میشوند، مد نظر قرار داد.
میشود پنجرهای بزرگ رو به جهان داستانی خالق یک مجوعه داستان باز کرد زیرا: «پنجره هرچه بزرگتر و خوش فرمتر باشد سوژه به بهترین وجه ممکن خودش را آفتابی میکند و در دریچههای قلب و روحت پا میگذارد.»
با همین جمله در اولین داستان مجموعه داستان «خرچنگ»، میلاد ظریف ما را به کشف جهان داستانی خود فرا میخواند. با کنار گذاشتن تفاوتهای نهفته در یازده داستان قرار گرفته در مجموعه داستان «خرچنگ» متوجه نکاتی میشویم که مرتبا تکرار میشوند. زیست بوم جنوب و آداب و رسوم و حتی زندگی آمیخته با دریا و عطر ماهی و نیز آدمهای وابسته به کار در شرکت نفت در این داستانها نقش مهمی بر عهده دارند.
در کنار آن به نظر میرسد خانهها و نیز نمای خانهها و آجرهای قرمز در چشم نویسنده تلالو زیادی دارند: «خانههای فراموش شده همیشه چهره غمگینی دارند.»، انگار نویسنده مانند «غلو عادت هر روزاش کشف کردن یکی از خانههای قدیمی بود.»
علاقه به استفاده از درونمایه ترکیبات عدد «هفت» در این مجموعه داستان چندین دفعه به چشم میآید:
«دایی سی و هفت سال پیش از این ...» یا «بابا بعد از هفت روز غیبت» و نیز «هفده سال پیش چه شکلی...» و «هفت پیرمرد کلکسیونر» و ...
درونمایه «عشق» و نیز تغییر ماهیت انسانها در این مجوعه داستان نقش پررنگی دارد: «چه کسی در آغاز رشتههای عشق را گسست و از آنها طناب دار بافت؟» و یا در داستان دیگر «تراور تن تن هوای میدان بهارستان تاریخ انحنای تن توست.» که در همین خط نام داستان نیز دیده میشود و نیز «جمیع محبی هی فی نهایه المطاف/ عاشقان همه شان در پایان هستند.» و در ادامه میشود حس نویسنده را به مکانها دریافت: «فقط اماکن تبقی تماما المخلصین/فقط مکان است که کاملا وفادار است.»
در این اثر با نویسندهای مواجهایم که معتقد است: «زمان همه چی رو عوض میکنه، پاک میکنه، واسه همین آدمها همه کاری میکنن که یک تکه از زمان را هر چقدر کوچک یه جوری واسهی همیشه برای خودشون ثابت نگه دارن که هر وقت خواستن برن سراغش و چیزی توی ذهنشون تکان بخوره و بر گرده به همان سال و ماه و روز و ساعتی که دلشون میخواد.»
این گوشهای که میلاد ظریف در این مجموعه داستان برای خودش نگاه داشته و آن را پیش روی مخاطب میگشاید، درونمایه مسافرت، مهاجرت، رفتن از جایی به جای دیگر و نیز درونمایه فقدان است. در این مجموعه گاه قوه محرکه یک داستان همان فقدان است و گاه داستان با سفری کوتاه و یا بلند آغاز که منجر به جدایی، دوری و فقدان میشود.
اولین داستان این مجموعه حکایت فروش یک خانه در آبادان و خریدن خانه در جای دیگری است و در نهایت روایت با فقدان همسر شخصیت روبهرو هستیم. این فقدان در داستان «خط 73» نیز به شکل دیگری رخ مینماید؛ زنی برای گرفتن چند خط ترجمه در شلوغیهای بعد از انتخابات ریاست جمهوری از خانه خارج میشود و فقدان این زن، شوهرش را به تکاپو و حرکت وا میدارد یا در داستان «کاتوبلپاس» با دختری جنوبی مواجهایم که برای ادامه تحصیل به تهران رفته است و آنجا درگیر رابطه عاطفی با جوانی میشود. نویسنده با هنرمندی توانسته درونمایههای جنوب، عشق و سفر را در هم آمیزد. گویی مهاجرت که گاه اجباری است بخش عمدهای از دغدغههای نویسنده را شکل میدهد؛ به طوری که داستان «ایمیل» از این مجموعه اینگونه آغاز میشود: «دایی سی و هفت سال پیش از این یک شب بدون هیچ خبری از ایران رفت... حالا همیشه به من ایمیل میدهد.»
اما میشود اوج کار میلاد ظریف را در دو داستان «خرچنگ» و «بیشلمبوم» دید. جایی که نویسنده واقعیت و خیال را در هم میآمیزد و با خلق جهانی فانتزی از تغییر ماهیت انسانها در شرایط سیاسی و اجتماعی خاص میگوید؛ اما باز از دغدغه اصلی خود که بهصورت موتیف مدام تکرار میشود غفلت نمیکند. در هر دو داستان با فقدان پدر روبهرو هستیم.
نویسنده کار تغییر ماهیت را به جایی میرساند که شاهد «کلی گراز با لباسهای خاکی بر تن و باتومهای سبزرنگ میشویم.»
مجموعه داستان خرچنگ به گونهای نوشته شده که شما را به خود جذب میکند و گاه برای فهم لایههای متن مخاطب را به دوباره خواندن داستان وا میدارد.
نظرات