وَل مکدرمید، نویسنده اسکاتلندی داستانهای جنایی و از داوران جایزه بوکر امسال در گفتوگویی توضیح میدهد که داور بوکر بودن چه شکلی است.
آنها هشت ساعت وقت دارند تا برنده را از میان فهرست کوتاه قوی امسال شامل ریچل کوشنر، ریچارد پاورز، دیسی جانسون، رابین رابرتسون، آنا برنز و اسی ادوگیان انتخاب کنند. اما پنج داور، قوام آنتونی آپیا فیلسوف، وَل مکدرمید نویسنده داستانهای جنایی، ژاکلین رُز نویسنده فمینیست و لیان شاپتون رماننویس آثار گرافیکی در طول هفت ماه گذشته ۱۷۱ کتاب خواندند تا به انتخاب خود برسند.
مکدرمید در پاسخ به این سوال که آیا برای چنین کار زمانگیری به آنها پولی پرداخت شد، گفت «بله، به ما پول دادند. اگر همه ساعتها را جمع ببندید، فکر میکنم حداقل دستمزد را پرداخت کردند.»
چرا او پیشنهاد داور شدن را پذیرفت؟ به یک دلیل ساده: «همه گفتند باید این کار را بکنی. این یک افتخار است و از آن لذت خواهی برد؛ درست میگفتند.»
اما داوری کردن در یک جایزه مهم واقعا چه شکلی است و خواندن این همه کتاب چه تاثیری روی شما میگذارد؟ وَل مکدرمید در گفتوگویی به این سوالات پاسخ داد و البته هیچ اشارهای به اثر مورد علاقهاش برای کسب جایزه نکرد.
وقتی از شما برای داوری درخواست کردند سورپرایز شدید؟
خب بله. من کسی نیستم که برای داوری یک جایزه داستانی فورا به ذهن برسم. داستانهای عامهپسند مینویسم. گاهوبیگاه در برنامههای کمدی مضحک رادیو حاضر میشوم. مقالههای ۱۰ هزار کلمهای در نقد کتابها نمینویسم. اما این فوقالعاده است که بوکر به دنبال طیف وسیعی از داوران است.
به طور عادی سالانه چند کتاب میخوانید؟
شاید ۱۰۰ تا.
پس دو بار به خواندن ۱۷۱ کتاب در هفت ماه فکر کردید؟
فکر کردم که کار سختی خواهد بود. اما فکر کردم که قادر به انجامش هستم. سریع میخوانم. اما خب درخواست بزرگی بود. تقریبا تمام سالم را بلعید.
همهشان را خواندید؟
باید بگویم که ما همه کتابها را «ارزیابی» میکنیم. اگر بخواهم صادق باشم بعضی از آنها هستند که وقتی هنوز خیلی پیش نرفتهاند با خودتان فکر میکنید «این قرار نیست برنده بوکر باشد».
کجا کتابها را خواندید؟
کجا؟ در تختخوابم، در دفتر کارم، در قطار، در اتاقهای انتظار، در فرودگاه. در کافیشاپ نه چون کافیشاپها برایم آزاردهندهاند. در واقع اکثرشان را دیجیتالی خواندم پس تا جایی که میتوانستم چشمبسته خواندم. تبلیغها را نخواندم و تحت تاثیر جلدها و بیوگرافی نویسندهها قرار نگرفتم.
تمام کتابهای فهرست بلند را دوباره خواندید و باز هم کتابهای فهرست کوتاه را یک بار دیگر خواندید. آیا این تکرار چیزی را تغییر داد؟
بله، دیدگاهتان تغییر میکند، زیرا به بقیه داوران گوش دادهاید و ناگزیر آنها چیزهایی را در کتاب میبینند که شاید شما جا انداخته باشید، یا شاید آنها برداشتی متفاوت از شما داشته باشند. قطعا بین فهرست بلند و کوتاه، برخی کتابها در ارزیابی من ترقی کردند و برخی کتابها کمی تنزل یافتند.
به نظرتان نباید کتابها را تنها یک بار بخوانید تا هیجانی مشابه آنچه خواننده تجربه میکند دریافت کنید؟
در این باره بحث وجود دارد. اما کتابی که میایستد تا سه بار خوانده شود، کتابی است که احتمالا این ادعا را دارد که بهترینِ سال باشد. منظورم این است که بعضی اوقات کتابی میخوانید و هیجان و سرعت و جذابیت ظاهری آن شما را میگیرد، اما چیزی که از آن میگیرید حقیقتا هیچ است، طوری که یک هفته بعد نمیتوانید بگویید درباره چه بوده یا چه معنایی برایتان داشته است.
داوران چند وقت یکبار همدیگر را میبینند؟
کتابها به ترتیب تعداد ما به دستمان میرسیدند، درنتیجه همه آنها را همزمان میخواندیم. سپس جلسات ماهانه داشتیم و به ۳۰ تا ۵۰ تا از آنها نگاه میانداختیم.
آیا یک داور میتواند یک کتاب را به زور وارد کند؟
خیر، هر کتاب حداقل رای چهارتای ما را داشت. همه موافق بودیم که اگر یکی از ما از یک کتاب متنفر باشد، آن را جلو نخواهیم برد. اما ما آنجا بودیم تا برنده را پیدا کنیم، نه اینکه سلیقه شخصیمان را اعمال کنیم. همه ما در طول این راه کتابهایی را که دوست داشتیم از دست دادیم –کتابی که بسیار شخصی با ما سخن گفت، شاید به خاطر تجربیاتمان در زندگی یا مکانهایی که بودیم. اما این چیزی نیست که ما دنبالش هستیم.
آیا نقد کتابها را خواندید؟
کاملا آگاهانه از نقدها اجتناب کردهام. نقدها نظرات پیشپنداشتهای از کتابها به شما میدهند. وقتی به مراحل آخر رسیدیم، بعضی نقدها را خواندم تا مطمئن شوم چیزی را جا نیانداختهام.
این مازوخیستی نیست؟
خب بله. اما ما انسانیم. همه میخواهیم قضاوتمان را تایید کنیم.
انجام این کار چطور روی نوشتنتان تاثیر گذاشت؟
بیقراری را در من ایجاد کرد. به این فکر میکنم که چگونه میتوانم نوشتههایم را در جهات مختلف جلو ببرم و یک کار مشابه را بارها و بارها انجام ندهم. اگر نویسنده باشید هرچیزی که میخوانید باعث توقفتان میشود: همیشه دنبال چیزی برای دزدیدن هستید یا چیزی برای اجتناب. این کار مرا واقعا از خط سیر معمول آنچه میخوانم بیرون برد.
باز هم این کار را میکنید؟
نه. فکر میکنم باید یک بار این کار را امتحان کرد. ۱۷ اکتبر مینشینم و کتابی را میخوانم که هیچ اجباری برای خواندنش ندارم.
نظر شما