خاویر ماریاس، نویسنده اسپانیایی کتاب «قلبی به این سپیدی» در این مطلب از آثاری سخن میگوید که در زندگیاش تأثیرگذار بودهاند.
به همین بهانه از ماریاس، که یک بار جایزه سلطنتی اسپانیا را نیز از آن خود کرده است، درباره آثاری که میخواند، دوست دارد، هدیه میدهد و ..... سؤال کردیم. خواندن پاسخهای این نویسنده اسپانیایی خالی از لطف نیست:
کتابی که در حال حاضر میخوانم:
«ملاقات پزشک سلطنتی» نوشته پِر اُلُو اِنکوئیست که در قرن هجدهم دانمارک رخ میدهد. قصد سفر به دانمارک را داشتم و احساس کردم این کتاب گزینه خوبی است تا با فرهنگ کشور و البته نویسنده سوئدیاش آشنا شوم.
کتابی که زندگیام را تغییر داد:
«زندگی و عقاید تریسترام شاندی» نوشته لورنس استرن. این کتاب را در 25 سالگی به اسپانیایی ترجمه کردم و ترجمهاش دو سال به طول انجامید.
کتابی که ای کاش من نوشته بودم:
کتابهای زیادی هستند. اثار جوزف کنراد، مارسل پروست، و جورج الیوت. البته بهتر است از جوزپه تومازی هم نام ببرم. تومازیِ ایتالیایی تنها یک کتاب تحت عنوان «یوزپلنگ» نوشته است و نوشتن تنها یک اثر از نویسنده دیگر امکانپذیر است!
کتابی که تأثیر زیادی بر بر شما گذاشت:
باز هم «تریسترام شاندی». رماننویسی را با خواندن این کتاب آموختم. (تریسترام شاندی در ایران با ترجمه ابراهیم یونسی و همکاری انتشارات «نسل قلم» ترجمه شده است.)
کتابی که ذهنیت شما را تغییر داد:
آثار مارسل پروست و ولادیمیر ناباکوف.
کتابی که بیش از حد مهم تلقی میشود:
«اولیس» نوشته جیمز جویس و به نظر من حرف جدیدی برای گفتن نداشت و فقط نمونه خوبی از مکتب رئالیسم است.
آخرین کتابی که اشکتان را درآورد:
به ندرت هنگام کتاب خواندن گریه میکنم. شاید بهتر است کتاب «حماسههای دوئینو» نوشته ماریا ریلکه را نام ببرم زیرا زمانی خواندمش که جوان و حساس بودم.
کتابی که نتوانستم تا پایان بخوانم:
من خیلی منظم هستم و اوصلاً کتابها را تا پایان میخوانم اما اخیراً از خواندن اثری از کارل اُو ناسگارد دست کشیدم. 300 صفحه از کتاب را خواندم و سپس رهایش کردم.
کتابی که به دیگران هدیه میدهم:
«آینه دریا» نوشته جوزف کنراد. خودم این اثر را به اسپانیایی ترجمه کردم. کتاب زیبایی که در نسخه انگلیسیاش شهرت زیادی ندارد.
نظر شما