مشاور معاون فرهنگی وزیر علوم، تحقیقات و فناوری مطرح کرد:
مطالعات میان رشتهای یک رویکرد و نگاه ذهنی است
فریدون رحیمزاده، مشاور معاون فرهنگی وزیر علوم، تحقیقات و فناوری گفت: مطالعات میان رشتهای یک امر ذهنی است و بدین معنی نیست که ما برنامه بینرشتهای تصویب کنیم، بلکه بینرشتهای باید در ذهن دانشجو اتفاق بیفتد و یک رویکرد و نگرش شود.
دومین نشست از این سلسله نشستها با موضوع «تجربه میان رشتهای شدن علوم انسانی در جمهوری اسلامی ایران» و با سخنرانی فریدون رحیم زاده، مشاور معاون فرهنگی وزارت علوم و مدیر طرح میان رشتهای علوم انسانی و دبیری نشست مالک شجاعی جشوقانی سهشنبه 10 مهرماه در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.
مالک شجاعی در ابتدای این نشست با اشاره به روند شکلگیری نشستهای «بازخوانی چهاردهه علوم انسانی در ایران» گفت: این نشستها با مشورت کمیته علمی طرح اعتلای علوم انسانی و با مشاوره بیش از 40 نفر خبرگان آموزش عالی طراحی شده است و نمیتواند قائم به شخص باشد چراکه در غیراین صورت کامیار و موفق نخواهد بود.
از سوی دیگر این نشستها به منظور فهم آسیبشناسی و آیندهپژوهی روندهای عمده علوم انسانی طراحی شده و اینکه ما از گذشته درس بگیریم و آسیبها را رصد و فرصتها را تقویت کنیم و ببینیم که در چه نقاطی میتوانیم در علوم انسانی نزدیک شویم و اساسا منافع ما در علوم انسانی کجا باید باشد. همچنین باید دید که منافع علوم انسانی با توجه به مبانی دینی، وضعیت ایران در حوزه جهانی و... چه میتواند باشد.
وی ادامه داد: در این راستا نخستین نشست برگزار شد و این نشست نیز به تجربه میانرشتهای بودن خواهد پرداخت. همانطور که میدانید در سال 1383 وقتی برنامه چهارم توسعه تصویب و ابلاغ شد ماده 49 بند (د) در آن قرار گرفت که براساس آن وزارت علوم و سازمانهای مرتبط مکلف شدند تا کار بازنگری در رشتههای دانشگاهی را برمبنای نیاز اجتماعی، بازار کار، تحولات علمی در راستای توسعه علوم میانرشتهای با تاکید بر علوم انسانی مدنظر قرار دهند. بنابراین بند «د» این ماده وزارت علوم را برمیان رشتهای شدن مکلف کرد.
وی با اشاره به شکلگیری پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی به همین منظور افزود: این پژوهشکده در سال 1384 تاسیس میشود و قرار بر آن است که طرح میانرشتهای را در همه حوزهها به ویژه علوم انسانی دنبال کند. فردی مانند رحیمزاده نیز مسئول این طرح بود و با شبکهای بیش از 300 استاد این کار را دنبال کرد. طرح میانرشتهای از سال 1926 در جهان مطرح میشود ولی در ایران سابقه آن به پیش از سال 76 به بعد میرسد که بحث میان رشتهای شدن علوم انسانی طرح شده و ادبیات قابلیت اعتنایی با انتشار بیش از 15 اثر ترجمهای از سوی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی شکل میگیرد.
به گفته دبیر این نشست، همچنین فصلنامهای هم از سال 87 درباره مطالعات میانرشتهای منتشر کرده که 37 شماره آن به چاپ رسیده و ادبیات خوبی را دنبال کرده است. در دانشگاه علامه طباطبایی نیز با تولیت ابراهیم برزگر مجموعهای در سال 86 منتشر شد که بازخورد خوبی داشت. علی خرسندی نیز نخستین کتاب در این باره را با عنوان گفتمان میانرشتهای دانش در سال 87 منتشر کرده است.
شجاعی جشوقانی با اشاره به پروژههای طراحی شده در پژوهشگاههای مختلف کشور درباره مطالعات میانرشتهای افزود: چندین پژوهش در جهاد دانشگاهی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و موسسه برنامهریزی آموزش عالی دنبال میشود و در همین پژوهشگاه نیز پنجمین دوره همایش مطالعات میانرشتهای و قرآن برگزار شده است. در فلسفه احد قراملکی از سال 76 موضوع میانرشتهای را دنبال میکند و پژوهشگاه حوزه و دانشگاه نیز به تناسب کار خود این موضوع را دنبال کرده است.
به گفته وی، همچنین در وزارت علوم 7 گروه در این باره تشکیل شده که شامل زیست فناوری، انرژی، علوم و فنون دریا، محیط زیست، نانوفناوری و علوم انسانی است که آن هم با عنوان آموزش عالی اختصاص و اشتغال که نگاه سنگین کاربردی روی آن احاطه دارد دنبال میشود.
از سوی دیگر مبانی در نشریه سخن سمت دنبال شد و در زمستان سال 1377 به بعد در کنگره آموزش عالی در دانشگاه تربیت مدرس در پنلی بیش از 50 طرح پژوهشی معرفی شد که شامل موضوعاتی چون علوم اجتماعی، علوم سیاسی، فلسفه، مطالعات قرآنی، مطالعات برنامه درسی، دین، قرآن، علوم تربیتی، زبان فارسی، ادبیات و کتابداری بوده است.
دبیر این نشست با بیان اینکه مطالعات میانرشتهای به دلیل پیچیدهبودن موضوع یعنی مطالعه انسان، کثرت حوزههای معرفتی و... با مشکلات زیادی روبهروست گفت: البته این مشکلات با رویکردهای خاص قابل حل است.
یحیی فوزی نیز در ادامه این نشست توضیحاتی را درباره طرح اعتلای علوم انسانی ارائه کرد و گفت: هدف این برنامه اثرگذاری و تاثیرگذاری علوم انسانی در مشکلات اجتماعی کشور است و میخواهد تحرکی در این حوزه ایجاد کند. در این طرح موضوعات مختلفی انجام شده که امیدواریم ادبیات مطالعات میانرشتهای را غنی کرده و گفتمانسازی کند تا علوم انسانی اثرگذاری اجتماعی خود را بهعنوان یک رسالت نقش خود را ایفا کند.
ما دو هدف در این طرح داریم که نخست تقویت بحث علوم انسانی در کشور است و دیگر اینکه بتوانیم بازخوانیای از علوم انسانی در چهاردهه گذشته داشته باشیم و ببینیم که کجا علوم انسانی قرار داشته و به کجا میرسد و اساسا چه اثرگذاری در جامعه ایرانی دارد.
رحیمزاده، مشاور معاون فرهنگی وزیر علوم، تحقیقات و فناوری در ادامه این نشست با اشاره به قانون چهارم برنامه توسعه گفت: این قانون در دولت اصلاحات با معاونت وقت باقر خرمشاد طرح شد و برای اولین بار ایشان در وزارت علوم در پاییز سال 1384 این موضوع را مطرح و دنبال کردم. براین اساس دولت مکلف شد این ماده را اجرا کند و ما از همین منظر تلاش کردیم طرح را شالودهشکنی کرده و پشت ذهن طراحان آن را بررسی کنیم. اینکه نیاز اجتماعی، بازار، تحولات علم، توسعه علوم میانرشتهای در حوزههای علوم انسانی و بازنگری رشتههای دانشگاهی از اهداف این طرح بوده است.
وی با طرح سوالاتی در همینباره گفت: در این باره سوالاتی مطرح میشد از جمله اینکه این نوع تحلیلگرایی با بردن رشتههای علوم انسانی به سمت بازار مطلوب است یا خیر؟ بهطور مثال این موضوع مطرح میشد که آیا هنر فاخر نباید حواسش به گیشه باشد و یا اینکه باید ارتقای علایق زیباییشناسی جامعه را در نظر بگیرد. آیا اگر بازار را محور قرار بگیریم در حالی که در بخش دیگرش اقتصاددانان میگویند بازار درستی نداریم و خدمات محور است تاسیس رشتههای دانشگاهی متناسب با آن نوعی دخل و تصرف در بازار نیست و آیا دانشگاه با این فرمول که بخواهد به سمت بازار برود آن هم بازاری که غیر اقتصاددانان هم آن را نمیفهمند شرایط چگونه است. از سوی دیگر چگونه میتوان رشتهها را براین اساس بازنگری کرد.
وی ادامه داد: ما وقتی از این بحثها عبور کردیم با نامهای که وزیر علوم وقت زاهدی به همه دستگاهها اعم از شهرداری، وزارتخانه و ... ابلاغ کرد قرار شد تا نهادهای مختلف نیازهای خود را برای اینکه در دانشگاه دیده شود اعلام کنند. پس از آن جوابهای مفصلی در این باره آمد که اگرچه بخشی از اسناد آن گم شد اما نهادهایی چون بانک مرکزی، سازمان میراث فرهنگی، قوه قضاییه، شهرداری تهران و ... نیازهای خود را اعلام کردند.
همچنین بحثهای مفصلی با صاحبنظران مطرح شد که هم به صورت سیستماتیک و تصادفی با مسئولان بین رشتهای پیش میرفت. از سوی دیگر مطالعات کارشناسی در حد گفتوگوهای اولیه توسط کارشناسان وزارت علوم صورت گرفت و بررسیهایی انجام شد تا به طور مثال تجربه دانشگاههای کشورهای دیگر نیز بررسی شود.
رحیمزاده در ادامه با بیان اینکه بررسی مطالعات میانرشتهای قاعدهمند و بیقاعده ادامه یافت افزود: در این باره این سؤال مطرح بود که آیا مطالعات میان رشتهای حالت پیشینی دارند یا پسینی؟ ساختارها چه نقشی دارند؟ بازار کار چه هدفی دارند؟ هدف رشتهها چیست و ترکیب این مباحث بهعنوان مقدمه انجام شد و افرادی مانند شیبانی رئیس کل بانک مرکزی نیازهای خود را اعلام کردند.
وی با بیان اینکه تقاضاهای مطرح شده سه قالب عمده داشت توضیح داد: تاسیس رشته و گرایش جدید در رشته موجود و تغییر واحد درسی ذیل گرایش موجود عمده این تقاضاها بود که از نظر عقلی هم متصور بود. ما نیز در این دوره یادگیریهایی داشتیم چون آموزش عالی هم چنین تجربهای براساس کارشناسان خود نداشت و بهطور مثال مشاهده میشد که چگونه میتوان در درس اقتصاد واحدهایی را ارایه یا تغییر داد تا متقاضیان علاقهمند رشتهای به نامشان تأسیس شود.
به گفته این دکترای فلسفه این ماده از آنجایی حساس شد که رشتههای دانشگاهی محلی برای مناسبات بوروکراتیک قرار گرفت و هر سازمان رشتهای برای خودش تاسیس کرد و در لابیهایی که میشد اساطیر، واحدها و... هم معرفی میشدند. به همین دلیل مشاهده کردیم که وابستگی به دولت مانند وزارت نفت، اقتصاد و ... چه هوسی برای تاسیس رشتههای دانشگاهی از خود نشان دادند و طبیعی است که وقتی نهادی هزینه میکند میخواهد که تمامی مختصات رشته را خودش تعیین کند.
وی ادامه داد: سیستم هم برای اینکه خودی نشان دهد و آنها را تنبیه کند تمهیداتی به کار گرفت و حقیقتا آن دوره تاریخی سخت بود و فشردهترین و سیاسیترین بخش کار اینجا بود که رابطه سیاست، دولت، قدرت، و ساختار را میتوان دید مانند ثروت یا رانتی که قرار بود توضیح شود و افراد زیادی بهطور مثال برای گرفتن پروژه، صدارت، وزارت، وکالت و مقام هجوم آوردند. رشتههای دانشگاهی از همین منظر متقاضیان قدرتمندی مییافت و به بهانه پروژههای اداری ـ اجرایی لابیهای مفصلی شکل گرفت.
رحیمزاده با اشاره به افزایش سرسامآور متقاضیان رشتههای دانشگاهی عنوان کرد: کار به آنجا رسید که موسسهای درخواست تاسیس رشته روحانیتشناسی کرد در حالیکه میتوان این موضوع را در قالب یک پروژه یا مطالعه دید اما رشته دانشگاهی تعریف لاینفکی دارد بدین معنی که شما بتوانید دانشجو بگیرید و بازار کار برای آن ایجاد کنیم. بنابراین عدهای با دیدن اینکه درب آموزش عالی باز شده تقاضاهای زیادی برای تاسیس رشته ارایه دادند و شعار این شد که من رشته تاسیس میکنم پس هستم.
این فرایند تبدیل به هویت شد و اکنون هم وجود دارد و میتوان تصور کرد که چه فشارهایی برای تاسیس این رشتهها تا به رقم 250 رشته دانشگاهی رسیده وجود داشته است. برخی با لابیهای قدرتمند توانستند رشتههای خود را تاسیس کنند و برخی دیگر که کمتر پیگیر بودند موفق به این کار نشدند ما نیز مکاتباتی با شورای گسترش داشتیم و تلاش کردیم تا چهارچوبهای این حوزه را مشخص کنیم.
مشاور معاون فرهنگی وزیر علوم در ادامه به چالشهای پیشروی مطالعات میانرشتهای اشاره کرد و گفت: در اینجا این سوال مطرح میشود که معنا و مفهوم میانرشتهای چیست؟ من اکنون موضع نامنقح و غریزی خود را میگویم تا معیار به دست آید به اعتقاد من موضوع میانرشتهای خودش تبدیل به یک رشته شده و از فلسفه تاسیس خودش دور شده یعنی میانرشتهای شبیه یک رشته دانشگاهی مانند فیزیک است که عدهای در آن متخصص میانرشتهای میشوند. سوال دیگر این است که آیا باید به مطالعات میانرشتهای رویکرد پسینی داشت یا پیشینی؟
وی در پاسخ به این سوال عنوان کرد: رویکرد پیشینی به این معنی است که با یک پیشفرضی رشتهای را تدوین و یا تصویب کنیم اما رویکرد پسینی بدین معنی است که رشتهای میانرشتهای متولد شود و از همین منظر محصول برنامهریزی نیست بدین معنی که دانشمندی آن را در ذهن، خلوت و آزمایشگاه خودش ترکیب و ابداع کند. بلکه بدین معنی است که با درکنار هم قرار گرفتن چندین رشته این مفهوم به وجود آید.
رحیمزاده با تاکید بر ساختارهای قدرت و ثروت که میتوان یک رشته دانشگاهی را تاسیس کند، گفت: متاسفانه در کشور ما قدرت کارشناسی میتواند یک برنامه را در دستور جلسه بیاورد چراکه نگاه ما پیشینی است و ساختار این امکان را به شما میدهد که بسیاری از رشتههای دانشگاهی را تاسیس کنید.
وی در بخش پایانی سخنانش گفت: بین رشتهای یک امر ذهنی است و بدین معنی نیست که ما برنامه بینرشتهای تصویب کنیم، بلکه بینرشتهای باید در ذهن دانشجو اتفاق بیفتد و یک رویکرد و نگرش شود.
بخش دوم این نشست نیز به پرسش و پاسخ حاضران اختصاص یافت.
نظر شما