جبار رحمانی درباره کتاب «تحولات اجتماعی شهرهای نفتی: تاریخ یکصدساله نفت در مناطق نفت خیز جنوب» در یادداشتی نوشت: این کتاب به خوبی نشان داده است که تاریخ محلی مناطق مختلقی از ایران را نمیتوان بدون ملاحظه نفت دید، زیرا نفت نه تنها یک عامل مهم، بلکه نقشی کلیدی و حیاتی در صورتبندی اجتماعی و تحولات تاریخی و فرهنگی منطقه داشته است. نه تنها حکومتهای محلی مانند شیخ خزعل و خانهای بختیاری، بلکه ادبیات محلی و داستاننویسی این منطقه را هم بدون نفت نمیتوان بررسی کرد و فهمید.
نفت یا طلای سیاه، بیش از یک قرن هست که در خاورمیانه کشف شده است و در این مدت به عنوان یک عامل بسیار حیاتی در صورتبندی حیات اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی این منطقه نقش ایفا کرده است. عموماً درکی که از نفت وجود دارد، آن را در قالب یک عامل اقتصادی و بصورت یک نهاد صنعتی در نظر میگیرد. لذا نفت بیش از همه در اقتصاد سیاسی کشورهای جهان مورد بررسی قرار میگیرد. کمتر به ابعاد اجتماعی و فرهنگی نفت و تاثیری که نفت در زندگی مردم داشته پرداخته شده است.
آمدن نفت، آمدن صرف یک نیروی محلی و یک منبع درونی نبوده است. مهمترین ویژگی نفت آن بوده که از همان آغاز کشف آن در خاورمیانه در مسجد سلیمان، در نظم نوین جهانی و به عنوان یک انرژی کلیدی در نظام جهانی و اقتصاد سیاسی آن معرفی شد. به همین دلیل نفت به مثابه کاتالیزوری بسیار مهم از همان ابتدا نیروهای بومی و محلی را در منطق جهانی و بطور مستقیم وارد کرد.
به عنوان مثال کشف نفت در مسجد سلیمان و خوزستان ایران، این منطقه عشایری و روستایی با شهرهای کوچک را ناگهان به نقطه مهمی در مناسبات قدرتهای جهانی و حتی سرنوشت فرآیند صنعتی شدن در غرب بدل کرد. لذا نفت را میتوان عامل پیوند سریع و مستقیم و بسیار حیاتی میان نیروهای محلی در یک نقطه دور افتاده در جنوب ایران و نیروهای کلان سیاسی و اقتصادی در قلب مراکز استعماری و حکومتهای مرکزی دانست.
کتاب «تحولات اجتماعی شهرهای نفتی» بیانگر تلاشی است برای فهم تاریخی- اجتماعی این مناطق نفت خیز جنوب ایران. تاریخ یکصد ساله نفت در مناطق نفت خیز جنوب، تاریخ پر فراز و نشیبی است که برای فهم آن باید بطور همزمان و مستقیم نقش نیروهای جهانی و استعماری کلان را با مناسبات خرد و محلی عشایری و حاکمان منطقهای و بعدها با حضور حکومت مرکزی ایران مورد بررسی قرار داد.
ایرج قاسمی و محمدعلی محمدی در این کتاب تلاش کردهاند تاریخ اجتماعی و سیاسی طلای سیاه یا شاید به تعبیری بهتر این نیروی جادویی را نشان بدهند. نفت به دلیل ابعاد اقتصادی و سیاسی خودش، اهمیت کلیدی برای قدرتهای جهانی داشت و در نتیجه حضور این نیروهای اقتصادی و سیاسی جهانی، نیروهای محلی اجتماعی و سیاسی نیز وارد مناسبات جدیدی شدند و آرایش نوینی در حیات اجتماعی این منطقه نفت خیز جنوب ایران شکل گرفت که میتوان از آن یک به عنوان یک تغییر اجتماعی بنیادین یاد کرد.
ناشر کتاب: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی جهاد دانشگاهی
ظهور نفت، از یکسو منابع سیاسی نوینی را برای کنشگری نیروهای قدرتهای محلی فراهم کرد. ایلات بختیاری و خانهای آنها با برقراری رابطه با شرکتهای انگلیسی نفتی، نقش جدیدی برای خودشان قائل شدند و از قبل همین همکاری بود که درآمدهای جدید هم پیدا کردند و توانستند در منطق نوینی از مناسبات قدرت عمل کنند. از سوی دیگر انبوه کارگرانی که این شرکتهای نفتی لازم داشتند، برای اولین بار نوع جدیدی از مهاجرت انسانی را در ایران رقم زد: مهاجرت صنعتی.
یعنی مهاجرتی که نیروهای کار برای پیدا کردن کار در مناطق دیگر دست به انجام آن میزدند. با توجه به آنکه عمده کارگران فارغ از مناسبات هویتی ایلی و قبیلهای وارد این فضا میشدند، به تدریج مناطق نفتی به قبله نجات نیروهای کاری بیکار در سایر مناطق تبدیل شد و مردان بسیاری از نقاط مختلف با آرزوی بدست آوردن کار و فرار از فقر عمیق بدنه جامعه سنتی ایران به این مکانها میآمدند. این حضور گسترده نیروهای کاری از فرهنگهای مختلف سبب شد منطق نفت خیز جنوب به تدریج به یک منظومه فرهنگی بسیار متنوع و متکثر بدل شود.
به عبارت دیگراز همان ابتدا مناطق نفتی بنیانهای فرهنگ ترکیبی خاصی را ایجاد کردند که در آن سنتیترین اشکال زندگی اجتماعی (عشایری و روستایی ایران) در کنار فرهنگهای مدرن (کارمندان و نیروهای ارشد انگلیسی) و حتی فرهنگهای دیگر مانند هندیها، نیروهایی از سایر مناطق ایران و... قرار میگرفتند.
تاریخ اجتماعی نفت از لحاظ فرهنگی بیانگر دو نیروی همزمان است: نیروی ترکیبگر فراگیر که به دلیل لزوم روابط اجتماعی میان گروههای مختلف کاری و اقتصادی و ایجاد رابطه میان گروههای مختلف مهاجر از فرهنگهای مختلف ایرانی و خارجی، از همان ابتدا به سمت ایجاد یک فرهنگ ترکیبی حرکت کرد. بهطور همزمان نیز یک نیرو و میل شدید به تمایز بخشی نیز میان این گروهها وجود داشت به گونهای که از همان ابتدا گروه بندیهای اجتماعی حول نقش و جایگاه گروهها در صنعت نفت شکل گرفت.
به گونهای که هر گروه به مثابه یک کاست بسیار بسته عمل میکرد: کاست بالا و برتر که همان نیروهای انگلیسی و اروپایی در صنعت نفت بودند، با امکانات بسیار بالایی برای زندگی به سبک غربی و کاست دوم نیز کاست کارمندان بود، نیروهای متخصص و رده میانی که هرچند مانند کاست بالا نبودند، اما امکانات فراوانی مانند خانه و وسایل تفریحی و... فراوانی داشتند و کاست سوم هم نیروهای کاری ساده بودند که عمدتاً ایرانی بودند و در اوایل صنعت نفت در کپرها و... زندگی میکردند.
تاریخ نفت را باید از دیدگاههای مختلف بطور همزمان دید. هرچند عموماً بر وجه استعماری آن تاکید میشود، اما باید دقت کرد نفت پیامدهای ناخواسته خودش را هم داشت که مقتضای درونی این صنعت بود. بهعنوان مثال شرکتهای نفتی انگلیسی به تدریج متوجه شدند باری کسب سود بیشتر و جلوگیری از ضرر و زیان، باید خدمات بهداشتی ویژهای را به مردم آن مناطق بدهند تا بخاطر بیماریهای واگیر، نیروهایی که برای تربیت آنها حتی در مقام یک کارگر ساده انرژی صرف شده بود را راحت از دست ندهند. به تدریج نهادهای بهداشت مدرن و پزشکی مدرن در این منطقه وارد شد.
از سوی دیگر سبک زندگی کاست بالادستی یعنی نیروهای انگلیسی مستلزم مجموعه از تفریحات بود که در تاریخ فرهنگی ایران بی سابقه بودند. ورزشهای جدیدی مانند بوکس، کیریکت، فوتبال و... سوغات غیرمستقیم نفت برای جامعه ایرانی بودند. الگوهای نوینی از فراغت و سبک زندگی ظهور یافت که پیامدهای فرعی نفت بود.
صنعت نفت به دلیل منطق اقتصادیاش، به تدریج به نیروی سامانبخش و انتظامبخش در محیط اطراف خودش شد، به گونهای که به تعبیر نوربرت الیاس میتوان آن را بخشی از فرآیند متمدن شدن ایرانیان در جهان مدرن دانست. نه تنها نیروهای محلی ایرانی وارد مهارتهای کاری مدرن در صنعت نفت شدند، بلکه به دلیل مقتضیات این صنعت، نهادهای آموزشی مدرن، مانند مدرسه و حتی کودکستان و بعدها دبیرستان و در نهایت دانشکدههای نفت تاسیس شدند. دانشکده نفت در سال 1318 تاسیس شد، یعنی یک از اولین و تخصصیترین دانشکدههای آموزش عالی ایران.
صنعت نفت منطق نظم مدرن را در بطن خودش به ایران آورد. قاسمی و محمدی در این کتاب به خوبی نشان دادهاند که چگونه این صنعت یک حوزه فرهنگی مدرن را در ایران ایجاد کرد که حاصل یک الگوی فرهنگی ترکیبی و متکثر از فرهنگهای محلی و جهانی بود. همزمان نیز این فرهنگ سبک زندگی، اوقات فراغت، الگوهای شناختی، سیستم ردهبندی اجتماعی و قشربندی اجتماعی، نهادهای آموزشی و مهارتهای فنی و فکری و حتی الگوهای سکونت و نهادهای مدرنی مانند بهداشت را با خودش به ارمغان آورد و به تدریج وارد تخیل اجتماعی و فرهنگی این مردم در ضرب المثلها، ادبیات، داستانها و هنر هم شد. از برکت حضور نفت بود که خوزستان تا چهل سال قبل، یکی از مدرنترین فرهنگهای منطقهای را در خودش داشت. فرهنگی که از یکسو با مراکز جهانی فرهنگی مراوده داشت و از سوی دیگر سنتهای خاص و متکثر خودش را برساخته بود.
این کتاب به خوبی نشان داده است که تاریخ محلی مناطق مختلقی از ایران را نمیتوان بدون ملاحظه نفت دید، زیرا نفت نه تنها یک عامل مهم، بلکه نقشی کلیدی و حیاتی در صورتبندی اجتماعی و تحولات تاریخی و فرهنگی منطقه داشته است. نه تنها حکومتهای محلی مانند شیخ خزعل و خانهای بختیاری، بلکه ادبیات محلی و داستان نویسی این منطقه را هم بدون نفت نمیتوان بررسی کرد و فهمید.
این کتاب یکی از کتابهای اولیه برای شناخت شهرها و فرهنگهای نفتی در ایران است. پیشتر نیز لهساییزاده در کتاب «جامعهشناسی آبادان» مطالعه عمیقتر و مفصلتری را انجام داده بود. تاریخ مدرنیته در ایران را عمدتاً بصورت تاریخی نخبگانی نوشتهاند، اما صنعت نفت به خوبی نشان میدهد فرآیند مدرنیزاسیون، مدرنیسم و در نهایت مدرنیته در ایران را میتوان به گونهای دیگر و از مجرای جنوب ایران دنبال کرد. تبدیل شدن ایران به یک جامعه نفتی، نه تنها اقتصاد سیاسی ایران را نفتی کرد، بلکه به تدریج تمام نهادهای فرهنگی و سنتهای ذهنی ایرانی نیز رنگ وبوی نفتی به خودش گرفت. به گونهای که حداقل در نیم قرن اخیر میتوان حتی تاریخ نهادهای مذهبی را نیز از قبل نفت مورد بررسی قرار داد، چه برسد به نهادهای فرهنگی دیگر.
به همین دلیل در تجربه مدرنیته ایرانی میتوان در دو سطح از مدخل نفت برای فهم مدرنیته ایرانی استفاده کرد: از یکسو در سنتهای محلی و منطقه در جنوب، اولین طلایههای سبک زندگی مدرن را در گروههای مختلف ایرانی در شاخصهایی مانند الگوهای مصرف فرهنگی مدرن و حتی نهادهای جدیدی مانند ورزش، سینما، باشگاه، کلوپ، مدرسه و دانشکده و ... را در مناطق نفتی جنوب دبنا کرد و از سوی دیگر نقش نفت بواسطه تاثیرها و پیامدهای باواسطه و غیر مستقیم در حیات اجتماعی کلیه ایرانیان در سایر شهرها و مناطق ایرانی دنبال کرد. چرا که منبع اصلی تمام برنامههای توسعهای حکومتهای ایران از دوره پهلوی تا امروز، همین نفت بوده است. لذا مدرنیته و توسعه در ایران، اصولاً امری نفتی بودهاند و جامعه ما، فرهنگ ما و حتی تخیل هنری و مذهبی ما در دوره معاصر تا حدی رنگ و بوی نفتی دارند.
این کتاب نشان میدهد که چگونه نیروهای اجتماعی خرد و محلی و حتی سامان اجتماعی یک کشور به تدریج با رشد موقعیت جهانی نفت، حول این طلای سیاه و جادویی انتظام پیدا میکنند. کتاب بیانگر فرایندهای شکلگیری جوامع و فرهنگهای خرد و کلان نفتی در جهان جدید است.
نظر شما