«روح اندوهگین یک شاعر» افغانستانی منتشر شد:
این شعرها شما را به جهانی متفاوت از دغدغههای روزمره میبرد
جدیدترین اثر سیدرضا محمدی با نام «روح اندوهگین یک شاعر»، از سوی انتشارات شهرستان ادب راهی بازار نشر شد.
این کتاب شامل ۲۰ شعر است که از این بین میتوان به شعرهای «قصیده غیرممکنات»، «منقبت»، «جنبش تبسم»، «منظومه شیدایی»،«سوگواره روشنایی»، «غزل واپسین»، «جاده»، «غزل مباهله»، «سوگواره بلخ»، «مثنوی عسرت» و «دل تلخ» اشاره کرد.
این شاعر و خبرنگار افغانستانی که مدتها دور از وطن، در ایران و انگلستان زندگی میکرده، در این مجموعه دردهای متفاوتی را بیان میکند که تنها یک مهاجر دور از وطن قادر به درک آنهاست.
او در این مجموعه که شامل اشعاری در قالبهای مثنوی، قصیده، غزلمثنوی و غزل است، رنجها و دردهای مردم افغانستان را با زبانی استوار و تکیه زده بر میراث ادبیات فارسی بیان میکند و با روحیه انتظار و عقاید مستحکم اسلامی خود به نفی ظلم و مبارزه علیه آن میخواند. این مجموعه میتواند شما را به جهانی متفاوت از دغدغههای روزمره ببرد تا اندکی با رنج و سختی مردمان مظلوم و رنجکشیده همسایه دیواربهدیوارمان، افغانستان، آشنا شویم.
محمدی یکی از منتقدان مرزبندی است و معتقد است که مرزی میان کشورها وجود ندارد و این سیاستمداران هستند که برای منافع خودشان میان مردم مرز کشیدهاند. این نوع نگاه به جامعه جهانی در شعرهای این مجموعه به خوبی نمایان است، برای مثال میتوان به بیت زیر اشاره کرد:
«از مرز رد شدی، وطن تو زبان نداشت/ یا داشت هیچ حرف برای بیان نداشت
از مرز رد شدی، مثلا فرض کن وطن/ حالا وطن چه داشت که کل جهان نداشت»
با همه این دیدگاهها او نمیتواند کشورش را فراموش کند. محمدی علاوه بر افغانستان در ایران، پاکستان و انگلستان زندگی و رشد کرده اما معتقد است که نمیتواند کشورش را فراموش کند. او در شعری میگوید: «من با تو زاده گشتهام و رشد کردهام/ دل بستنم به جای دگر غیرممکن است»
شعر مهاجرت را بیشک میتوان یک ژانر نامید، ژانری که کلماتی به آن پیوند خورده است و شاعر حتی اگر شعر عاشقانه نیز بنویسد، ناخودآگاه این کلمات در شعرش ظهور میکند. آنجا که میگوید: «چون صلح آرزوی محالی و بین ما/ راهیست چون دقایق این انتظار دور»
او در شعرهایش از انسان مدرن امروز گلایه دارد و این گلایهها در کلمه به کلمه شعرهایش نمایان است. او در یکی از شعرهایش میگوید: «ما شهری از مجسمه بودیم در زمین/ شهر طلسم، شهر سکون، شهر قصهها»
سیدرضا محمدی در مجموعه جدیدیش دغدغههای روز اجتماعی و سیاسی را دنبال میکند و در یکی از شعرهایش به جنایات داعش واکنش نشان میدهد. واکنش به جنایت سربریدن دختری هشت ساله به نام تبسم که توسط داعش مقابل چشمان مادرش اتفاق افتاد. او در بخشی از این شعر میگوید:
«این خشم مردم است که با قهر میرود/ خون تبسم است که در شهر میرود
بختآور دلآور غزنی، تو زندهای/ شهدخت رنج، دختر غزنی، تو زندهای
گلهای عمر چیده تو انقلاب ماست/ اینک سر بریده تو آفتاب ماست
با غیرت شکسته دگر سرنمیکنیم/ خون تو را معامله دیگر نمیکنیم»
در شعرهای این شاعر افغانستانی، صحبت از زادگاهش ناهور و شرح اسطورهای بامیان و البته سوگ رشادتهای قهرمانان هزاره مثل بابه و ابوذر و یزدانشناس، بسیار مطرح است.
سیدرضا محمدی در کنار همه حرفههایی که در ادبیات دنبال میکند، یک روزنامهنگار است که جنس اتفاقات تحلیلی و خبری را به خوبی میشناسد؛ به همین دلیل نگاههای ژورنالیستی او به وضوح در اشعارش مشخص و نمایان است.
در پایان باید گفت که بحث محتوایی این کتاب نشان میدهد که «روح اندوهگین یک شاعر» مناسبترین نامی بود که میشد برای این کتاب انتخاب کرد؛ چراکه این مجموعه را میتوان، انعکاسی ادبی از دردهای سیدرضا محمدی دانست.
مجموعه شعر «روح اندوهگین یک شاعر»، اثر سیدرضا محمدی در 71 صفحه، شمارگان 1000 نسخه و بهبهای 7هزار تومان از سوی انتشارات شهرستان ادب راهی بازار نشر شده است.
نظر شما