محسن حمید نویسنده انگلیسی پاکستانی با نوشتن رمان خروج از غرب توانست در لیست نامزدهای نهایی من بوکر پارسال قرار بگیرد. حمید درباره نگاه به آینده و نوشتن از آینده میگوید و اینکه ترجیح میدهد به نویسندگی به عنوان شغل دوم نگاه کند.
حمید، پیشنویس اولین رمان خود را در کارگاه نویسندگی تحت تعلیم تونی موریسون شروع کرد و پس از اتمام تحصیل به پاکستان بازگشت تا بیشتر روی آن کار کند. تمام چیزی که حمید را در بین نویسندگان انگلیسی زبان مشهور کرده است نوعی حس آیندهنگری و شاید علم به آینده و غیب باشد.
او به خوبی زمان خود را میشناسد و میتواند زمان آینده را نیز پیش بینی کند.
پارسال حمید به خاطر نوشتن رمان «خروج از غرب» در لیست نامزدهای دریافت جایزه من بوکر قرار گرفت ولی این جایزه به جرج ساندرز رسید.
با نگاه دقیقتر به نوشتههای حمید مثل دو رمان خروج از غرب و بنیادگرای ناراضی میتوان به حسی پی برد که نامش هرچه باشد چیزی در آینده است. او با رمانهایش ثابت کرده است که میتواند حوادث آینده را پیشبینی کند.
کامیلا شمسی دیگر نویسنده مطرح پاکستانی و همچنین نامزد دیگر دریافت جایزه من بوکر درباره حمید میگوید: او به خوبی آینده را پیشبینی میکند و حتی حادثه یازده سپتامبر سال 2011 را نیز پیشبینی کرد.
شمسی به خبرنگار گاردین میگوید: 9 یا 10 سپتامبر سال 2001 در رستورانی در شهر لندن با حمید قرار شام داشتم و در آنجا چیزی به من گفت که دو روز بعد اتفاق افتاد. البته او در آن شب گفت در حال کار روی رمانی درباره یک جوان پاکستانی است که شغل خوبی در شهر نیویورک دارد ولی گروههای مسلمان افراطی با او تماس میگیرند و زندگی او درگیر مسائل سیاسی میشود. بعد از حادثه یازده سپتامبر دوباره با حمید تماس گرفتم و او این بار گفت که با این حوادث مجبور است کتاب را بنویسد که بنیادگرای ناراضی نام گرفت.
محسن حمید نویسنده مهاجر ساکن کشور انگلیس در رمان هایش به دنیای مهاجرت و اینکه هنوز مسئله نژادپرستی و بنیادگرایی ادامه دارد، با نگاهی به سوی آینده پرداخته است. رمان خروج از غرب داستان عاشقانه زوجی پاکستانی است که با شروع جنگ در شهرشان جرقه می خورد. شهری که نامی ندارد اما شباهت زیادی به لاهور دارد. تنها مسیر امن موجود در شهر، دری جادویی است که این دو زوج را از خطرهای زیادی دور میکند و دیگر پناهندگان به شهرهای غربی پناه می برند. جایی که در آن خطرات بیشتری تهدید شان میکند زیرا شهروندان شهرهای غربی معتقدند این پناهندگان بی پناه باید از کشور آنها خارج شوند.
حمید خودش درباره رمانهایش به این اعتقاد رسیده است که نگاه به آینده را نمیتوان در داستان دنبال کرد ولی چیزی که وجود دارد همان آینده است و وقتی یک نویسنده یا هنرمند وضع موجود را به تصویر میکشد به گذشته نگاه نمیکند بلکه به چشمان افرادی نگاه میکند که همهشان به آینده چشم دوختهاند.
وی میگوید: «در رمان خروج غرب چیزی که سعی داشتم برای مخاطب غربی خود تعریف کنم نگاه خوشبینانه به آینده بود. این مسئله خیلی مهم است. من به این باور رسیدم که بدبینی در بین انسانها همان بنیادگرایی و محافظهکاری عمیق است که در بسیاری از انسانها وجود دارد ولی خیلی از آنها سعی میکنند آن را فراموش کنند و به آینده با نگاهی مثبت خیره شوند. دوست دارم نوشتههایم تفسیر این نگاههای خیره به آینده باشد. پایان رمان خروج از غرب نوعی نقشه پیش ساختهای از انسانیت است که در زمان کنونی فراموش شده است. انسانیتی که آینده باثبات و متعادل خود را در جنجالهای سیاسی گم کرده است. در حقیقت سعی میکنم با نگاه خوشبینانه به آینده بنویسم و امیدوارم این نگاه در آینده محقق شود.»
محسن حمید در ادامه گفتوگویش درباره شغل رماننویسی میگوید و مثل بقیه نویسندهها او هم به این نکته اشاره میکند که این شغل هرچند جذاب است ولی نمیتواند درآمد مورد نیاز یک خانواده را تامین کند. او ترجیح میدهد در کنار نویسندگی به شغل خانوادگیاش یعنی مشاوره حقوقی یک شرکت نیویورکی بپردازد ولی نوشتن را نیز فراموش نکند. حمید میگوید از زمانی که ترامپ رئیس جمهور آمریکا شده است ترجیح میدهد روزنامهها را نخواند چون میداند که همه خبرها پر از دعواهای سیاسی و اظهارات نژادپرستانه رئیس جمهور جدید درباره مهاجران و رنگین پوستان است.
نظر شما