ریچارد پاورز، نویسنده آمریکایی و برنده جایزه ملی کتاب در سال 2006 در این مطلب از آثاری سخن میگوید که در زندگیاش تأثیرگذار بودهاند.
از او درباره آثاری که میخواند، دوست دارد، هدیه میدهد و ..... سؤال کردیم. خواندن پاسخهای این نویسنده آمریکایی خالی از لطف نیست:
کتابی که در حال حاضر میخوانم:
گفته میشود که هر انسانی باید در طول عمرش داستان «دن کیشوت» نوشته سروانتس را بخواند. در جوانی برای خندیدن، در میانسالی برای تفکر، و در پیری برای گریستن! در حال حاضر این داستان را برای گریستن میخوانم.
کتابی که زندگیام را تغییر داد:
داستان «اولیس» نوشته جیمز جویس. زمانی که این داستان را خواندم قصد داشتم فیزیک بخوانم اما این کتاب سبب شد حرفهام را تغییر دهم.
کتابی که ای کاش من نوشته بودم:
«آرکادیا» نوشته تام استاپرد را در میان نمایشنامهها و «مالکیت» نوشته سوزان دافی را در میان داستانها انتخاب میکنم.
کتابی که بر نوشتههای من تأثیر گذاشت:
«هارولد و مدادرنگی بنفش» نوشته کراکت جانسون.
کتابی که با آن خیلی خندیدید:
مجموعه داستانهای کوتاه توماس مکگوآن. پوچ بودن انسان را به بهترین شکل ممکن در بازه زمانی 40 ساله نشان میدهد.
آخرین کتابی که موجب شد اشک بریزم:
«فرود آمدن در خورشید» نوشته مایکل فراین. ای کاش این داستان را سالها پیش خوانده بودم.
کتابی که نتوانستم تا پایان بخوانم:
من همیشه کتابها را تا پایان میخوانم. در حال حاضر تلاش میکنم چند اثر مختلف را به پایان برسانم و هنوز خواندنشان را تمام نکردم.
کتابی که از نخواندنش شرمنده هستم:
«خوشههای خشم» نوشته جان اشتاین بک. خجالت میکشم. چطور خودم را نویسنده میدانم و هنوز این داستان نخواندهام.
کتابی که به دیگران هدیه میدهم:
این روزها «تاریخچه طبیعی درختان آمریکای شمالی» نوشته دونالد کرلوس را هدیه میدهم. از این کتاب نقل میکنم «مسائل داغ امروز فردا به خاکستر تبدیل میشوند اما درخت ناروَن در گذر زمان تغییر نمیکند»
کتابی که خواندنش به من لذت میدهد:
از نظر من دهه 60 میلادی دوره طلایی داستانهای علمی-تخیلی است. از خواندن آثار مربوط به این دوره همیشه لذت میبرم.
نظر شما