پروین سلاجقه، نویسنده، شاعر و مدرس دانشگاه معتقد است که نه تنها کتابهای شعر ترجمه شده که تمامی کتابهای حوزه ادبیات وضعیت چندان مناسبی ندارند و در این راستا میگوید: متاسفانه در سالهای اخير ناشران اصلا به چاپ كتاب شعر تمایلی ندارند و نگاهشان به طور عمده متوجه وجه اقتصادی قضيه است. البته توجه به وجه مالی مهم است.
این روزها ناشران تمایلی به چاپ کتابهای شعر ترجمه شده ندارند و بیشتر آنها از چاپ این کتابها سربازمیزنند. دلیل این اتفاق چیست؟
اگر ما میخواهیم بازار کتابهای شعر ترجمه را بررسی کنیم، ابتدا باید به سراغ بازار کتابهای شعر فارسی برویم و ببینیم که چرا بازار فروش کتابهای شعر فارسی در ايران كساد است و بعد اگر به نتیجهای رسیدیم، برويم به سراغ کتابهای ترجمه. متاسفانه در سالهای اخير ناشران اصلا به چاپ كتاب شعر تمایلی ندارند و نگاهشان به طور عمده متوجه وجه اقتصادی قضيه است. البته توجه به وجه مالی مهم است؛ چراکه بالاخره باید کار نشر هم برای ناشر به صرفه باشد. این قضيه حق آنهاست؛ اما اين مساله باعث شده كه چاپ و انتشار كتابهای شعر اعم از تاليف و ترجمه با مشكل اساسی روبهرو شود و ادبيات تجاری بخش عمده بازار كتاب را از آن خود كند. به هرحال حاكم بودن اين نگاه در انتخاب كتاب برای چاپ ما را با اين وضعيت روبهرو كرده است. وقتی ناشران روی چاپ كتابهای شعر سرمایهگذاری نمیکنند، نتيجه میشود همينی كه میبينيم و در نتیجه اتفاقی در حوزه ادبیات رخ نخواهد داد؛ در چنین شرایطی نباید انتظار اتفاق خاصی را در این حوزه داشته باشیم. حتی گاهی وقتی پای صحبت ناشران مطرح حوزه شعر هم مینشینيم، میبینم که آنها هم نگاهی کاملا بازاری به چاپ كتابها دارند و تا جایی که بتوانند از انتشار کتابهایی که امكان فروش زیاد ندارند، خودداری میکنند. یعنی بررسی میکنند ببينند که چه کتابی برایشان درآمد دارد و چه کتابی ندارد. در حال حاضر کتابهای طالعبینی و رمز موفقيت پولساز است. حالا باز به نظر من وضعیت فروش كتابهای شعر و داستان بد نیست و فاجعه اوضاع كتاب در حوزه نقد است که معمولا ناشران زیر بار چاپ آن نمیروند و اگر هم بروند، این گونه کتابها خوب حمایت نمیشوند. نمیخواهم ناشران را محکوم کنم. به هرحال وضعيت عجيبی است.
حالا از مساله توجیه يا عدم توجيه اقتصادی چاپ کتاب شعر که فاصله بگیریم، اين سوال اساسی مطرح میشود كه آيا اصولا ترجمه شعر امكان پذير است و مفيد به فايده يا نه؟
به نظر من ادبیات مقوله پيچيده و دشواری است و ترجمه آن کار دشوارتر و ترجمه شعر به مراتب سختتر است. من معتقدم که شعر ترجمهپذیر نیست؛ چراکه در یک ساحت زبانی خاص آفریده میشود و در همان جا مصرف میشود و وقتی ما آنرا به زبان ديگر برمیگردانیم، کل آن ساحت از بین میرود. ولی با اين همه چارهای نيست و در کل دنیا آثار ادبی و از جمله شعر ترجمه میشوند و مترجمان دست به ترجمه میزنند تا صدایی را از گوشهای از جهان به گوشه دیگر جهان برسانند.
چرا برخلاف حوزه داستان، مخاطب شعر ترجمه از شعر تالیفی کمتر است؟
به نظرم دليل عمدهاش در همان بيگانهسازی متن اصلی است. متن و فضايی كه شعر هر كشوری در آن خلق میشود و در ترجمه، به تمامی به زبان و فرهنگ كشور بعدی منتقل نمیشود و خواننده را جذب و درگير نمیكند. نكته ديگر عدم معرفی درست به خوانندگان و مخاطبان اين نوع آثار است. البته از نقش فضای مجازی هم در انتقال اشعار شاعران ديگر كشورها نبايد غافل شويم كه تا حدودی در اين زمينه كار میكنند و اين مساله جای كتاب را گرفته است. وقتی میبینید که شعر شاعران مطرح مانند نزار قبانی در اين شبكهها منتشر میشود به سراغ كتاب نمیرويد. این مختص شعر نیست و كتابهای پژوهشی و داستان هم همين وضعيت را دارند. به اعتقاد من، ما استفاده درستی از فضای مجازی نداریم و همه چيز به سرعت جای آثار واقعی را گرفته است.
اگر به بازار کتابهای شعر ترجمه شده نگاه کنیم، متوجه میشویم که 90 درصد شعرهایی که منتشر میشوند، مورد استقبال قرار نمیگیرند اما در همین بازار هنوز مردم شعر شاعرانی مانند نزار قبانی، شیمبوریسکا و پابلو نرودا را میخوانند. ما برای ترجمه کتاب شعر چه المانهایی را باید رعایت کنیم؟
مترجم باید باهوش باشد و به سراغ شاعری برود که مخاطب ایرانی بتواند با او ارتباط برقرار کند. شما به سایر حوزهها دقت کنید، شاید از 10 کتابی که در حوزه نظریه ادبی منتشر میشود، تنها دو کتاب قابل قبول واقع شود. مخاطبان امروز به سراغ نامهای شناخته شده و نامآشنا میروند. ما باید به این نکته نیز توجه داشته باشیم که در حوزه شعر صداهای کلانی در سطح جهان وجود دارد. وقتی صدای آنا آخماتووا در دنیا بلند است، بدون شک اگر در ایران نیز ترجمه شود، مخاطب خودش را دارد؛ اما وقتی ما دست به ترجمه شعر شاعران درجه دو و سه بزنیم که چندان شنیده نشدهاند، طبیعتا از شعر آنها استقبال نمیشود.
یکی از موضوعاتی که در حوزه شعر ترجمه با آن روبهرو هستیم، موضوع سرقت از این آثار است. شما درباره سرقت شاعران سپیدسرا از شاعران مطرح جهان چیزی شنیدهاید؟
ما هروقت توانستیم جلوی سرقت ادبی را بگیریم جلوی این پدیده را نیز میگیریم. متاسفانه سرقت ادبی در همه زمينهها وجود دارد. جالب است که بدانید چند وقت پیش یکی از دوستان شاعر کتابی برایم فرستاده بود که دیدم عین چند شعر خودم در لابهلای سطرها گنجاند شده است؛ آن هم بدون کوچکترین تغييری. تازه حوزه شعر خوب است؛ در كارهای پژوهشی كه اين مساله بيداد میكند. متاسفانه سرقت ادبی در جامعه ادبی و فرهنگی ما به یک رفتار اجتماعی تبدیل شده است و افراد خیلی عادی و بیاسترس این کار را انجام میدهند. اجازه دهید کمی راحتتر صحبت کنیم؛ من داور چند جایزه ادبی بودهام و میدیدم که گاهی شاعران مثلا معروف، خیلی راحت این کار را انجام میدهند و اصلا برایشان مهم نبود كه شعر يا مضمون ديگران را برداشتهاند. كاش حداقل يک شكل هنری يا خلاقه به قضيه بدهند مثلا مثل كاری كه حافظ با سرقتهايش از ديوان خواجو يا ديگران كرده و چنان از سرقتهايش خوب استفاده کرده است که مخاطب لذت میبرد.
شاید اگر مشکل کتاب نخواندن جامعه حل شود، بسیاری از مشکلات نیز حل شود. شما بهعنوان یک شخصیت آکادمیک به ما بگویید که چرا مردم این روزها کتاب کم میخوانند؟
من وقتی به خودم نگاه میکنیم، میبینم که به نظرم يكی از مهمترين دلايلش گسترش فضای مجازی است كه همه را تنبل و آسانپسند كرده است. مثلا از خودم بگويم كه در سالهای اخير تحت تاثير همين فضا مطالعهام خيلی کمتر از گذشته شده و خیلی سهلانگارانه دارم به این فضای سطحی عادت میکنم و این استفادههای نامناسب از اطلاعات، کمکم اشتهای خواندنم را کور کرده است. این تاسف آور است، آن هم برای منی که از چهارم ابتدایی شروع به کتاب خواندن کردهام و بدون شک این وضعیت برای كسانی كه كلا کتابخوان نيستند، بسیار سختتر است و شاید به راحتی نتوانند با کتاب ارتباط برقرار کنند. از طرفی ديگر میبينم که بسیاری از دوستان فرهیختهام خانههایشان را کامل کتابزدایی کردهاند و يک مانيتور گوشی جای همه چيز را گرفته است. در پایان باید بگویم که با توجه به سوال اول شما، من وضعیت کتابهای شعر ترجمه شده را مناسب نمیبینم و بجز نامهایی که شناخته شده هستند و توسط مترجمهای شناخته شده ترجمه شدهاند، آيندهای برای سایر آثار فعلا وجود ندارد. نمیدانم شايد بعدها وضعيت تغيير كند.
نظر شما