«روی آسفالت داغ» پنجمین رمان نازیلا نوبهاری است که به تازگی منتشر شده است.
«روی آسفالت داغ» داستانی است چندمحوری که در آن فرازوفرودهای شخصیتها و ماجراهای پرکششی که قهرمانان داستان با آن درگیر میشوند، چون سفری خواننده را با خود همراه میکند. نویسنده با بیان قصه زندگی انسانهایی که گاه با بیتفاوتی از کنارشان گذشتهایم سعی دارد با تلنگری هر چند کوچک ما را وادار به مشاهده و توجه کند. قصه او روایت مردمانی عادی است که از پس تاریکی و سایهها در جستوجوی روشنی هستند.
محل سکونت این نویسنده یعنی جزیره کیش، اثر خود را در این اثر به جا گذاشته است و توجه او به عمران و آبادی این خطه از سرزمینمان شاید ادای دینی باشد که نویسنده بعد از بیست سال زندگی در این منطقه خود را به آن متعهد میداند و ما را با شگفتیهای آن آشنا میکند.
در بخشی از این رمان آمده است: «پژمان با سر درد خفیفی از خواب بیدار شد. ذهنش پر از افکار بی شمار و درهم ریخته ای بود که نمی توانست آنها را در ذهنش به درستی طبقه بندی کند. تمام شب نتوانسته بود چشم روی هم بگذارد. آدم هایی وارد زندگی اش شده بودند که تا چند هفته ی قبل هیچ کدامشان را نمی شناخت، اما حالا تمام حواسش درگیر آنها شده بود. معمای سانجیدا از یک طرف و عطش غیرقابل کنترلش برای دیدن بکتاش از طرف دیگر او را بی حوصله و عصبی کرده بود... اما شب قبل در طول مدتی که مشغول رسیدگی به ناهید و کمک به او بود اتفاق دیگری افتاد و چندین بار متوجه فشارهای دست او و نگاه های خیره اش شد. هرچند که مرد جوان تمام سعی اش را کرده بود تا رفتار طبیعی خودش را حفظ کند ، ولی حداقل یکی دوبار احساس گُر گرفتگی دستپاچه اش کرده بود. حتی یک بار که ناهید با نرمی خاصی کنار گوشش از او تشکر کرده بود صورتش سرخ شده بود و بدتر از همه اینکه درست در همان لحظه نگاهش به چشمان النا گره خورده بود و تمام اینها او را دچار گیجی عجیبی کرده بود...»
«روی آسفالت داغ» نوشته در نشر ابراهیم با قیمت ۲۳۰۰۰تومان و در ۲۴۰صفحه منتشر شده است.
نظر شما