فراستخواه در نقد کتاب «دانشگاه و چالشهای جامعه ایرانی»:
سیاستهایی که دانشگاه را به بن بست رسانده است!
مقصود فراستخواه در نشست نقد و بررسی کتاب «دانشگاه و چالشهای جامعه ایرانی» گفت: آزاد ارمکی علم ستیزی را که به جان این جامعه افتاده است مطرح میکند. به گفته وی نویسنده مصائب دانشگاه را مطرح و تا حدی تحلیل میکند و حسن آن گفتوگویی بودن آن است که میتواند مسائل را روشن کند.
فراستخواه سخنانش را با اشاره به جایگاهی که دکتر آزاد ارمکی در آن ایستاده و سعی میکند به جای ادعانامهای علیه دانشگاه یک تیپ ایدهآل برای آن طرح کند، گفت: برای مثال آزاد ارمکی علم ستیزی را که به جان این جامعه افتاده است مطرح میکند. من هم فکر میکنم که یک نهاد تسخیر شده است و با تمام نقدهایی که در این کتاب وجود دارد میگوید که یک جریان یا یک جریان معرفت (مدرنیته) وجود دارد.
وی در ادامه افزود: در این نگاه جامعه در دو سده تقلا میکند که تغییر کند و این تغییر با وساطت دانشگاه صورت میگیرد. در کتاب به دو فکر بستر یعنی فکر ملی و دیگری مدرنیته اشاره شده است. در واقع آزاد ارمکی تجربه معاشرت ایران را به صورت سوگوارانه بیان میکند. نکته دیگر اینکه کتاب چند مد روشنفکری را دوباره به تامل واداشته است به فرض مثال اینکه دانشگاه وارداتی است در این قسمت از کتاب بیان میکند.
وی با بیان این که آزاد ارمکی در کتاب مصائب دانشگاه را بیان و مطرح میکند، گفت: نویسنده مصائب دانشگاه را مطرح و تا حدی تحلیل میکند. به هر حال حسن دیگر کتاب گفتوگویی بودن آن است که میتواند مسائل را روشن کند. نکته بعدی آشناییزدایی است که در کتاب صورت میگیرد مثلا بحث میان رشتهها را بیان میکند و معتقد است که باید به جامعهشناسی بیشتر توجه کرد و اتفاقا در اینجا نویسنده تلاش کرده که بومیسازی را آشناییزدایی کند.
این استاد جامعهشناسی افزود: نکته دیگر کتاب افقگشاییهایی است که انجام شده است. در عین حال بعضی از گفتارهای آزاد ارمکی خیلی مبهم یا شاید در تعارض با هم باشند. مثلا به هر حال دانشگاه نهاد است یا سازمان؟ در برخی از بخشها در بیان این مساله ابهام وجود دارد. دانشگاه یک آنارشی منظم و سرزمین است و در اینجا اجازه میخواهم یادی از «بیرشک» کنم زمانی که میگوید دانشگاه یک سرزمین است.
فراستخواه یادآور شد: در واقع میخواهم بگویم که این گونه سنتهایی داریم که نگاهشان به دانشگاه یک نگاه سازمانی نیست. ملاحظات دیگر مانند دوگانههایی است که در کتاب مطرح میشود که محل بحث است و پیشنهادم این است که در ویرایش بعدی مقدمه معرفی فصول و انسجام بخشی به مباحث و ارتباط آنها با هم انجام شود.
ابراهیم توفیق در این نشست پس از اشاره به جذاب نبودن فرم کتاب و عجولانه بودن آن به محتوی کتاب پرداخت و گفت: نگاهی مشخص در کتاب وجود دارد که دانشگاه برای مدرنیزاسیون بهوجود آمده است که اگر واقعا تعهدش این بوده که توسعهای ایجاد کند باید بگویم که اصلا موفق نبوده است. البته موافقم که مداخلهای صورت گرفته اما موافق نیستم که قرار بوده موجب توسعهای شود و اصلا این اتفاق نیفتاده است.
وی افزود: با این نکته که دانشگاه یک فضای کارمند ساز است و بقای خودش را از راه بورکراتیزه شدن تنظیم میکند موافقم اما نکته اصلی این است که بخش کوچکی که شما معتقدید هدفش تولید دانش است با شما موافق نیستم. چرا که این تعداد هم بیشتر آسیبشناسی میکنند تا اینکه تولید علم کنند و در واقع آسیبشناسانه به مسائل میپردازند. یعنی شاید بگویند که نباید آسیبشناسی بکنند درصورتیکه بیشترین کارهای اصلی این بخش همان آسیبشناسانه است.
این استاد دانشگاه خطاب به آزاد ارمکی یادآور شد: وقتی جامعهشناسی بومی را مطرح میکنید مشخص نیست که درباره چه مسئلهای صحبت میکنید در صورتیکه وبر معتقد است که جامعهشناسی کاری است که امر خاص را به امر عام تبدیل میکند. در جایی دیگر میگویید که برای دفاع از جامعهشناسی بهترین کار نوشتن تاریخ جامعهشناسی است اما چرا آن را نمینویسید.
آزاد ارمکی در این نشست یادی از مرحوم دکتر قانعیراد کرد و گفت: این کتاب به گونهای تالیف دوستان پژوهشکده است چرا که با تلاش خودشان و گفتوگویی که دکتر رحمانی با بنده داشتند و بخشی از آن هم تاملات من درباره دانشگاه بوده است. به خاطر اینکه در سه دهه اخیر کارم تاریخ جامعهشناسی ایران بوده است طبیعتا به نهاد علم و دانشگاه هم توجه کردهام.
وی ادامه داد: در کتابهای اخیرم دغدغهام پیدایش جامعهشناسی و علوم اجتماعی بوده است تا درگیر نهاد علم هم شدهام. پدیده علم و نهاد دانشگاه یک پدیده کاملا توسعهای است. اگر به توسعه وارد نمیشدیم احتمالا دانشگاه هم نداشتیم. یعنی دانشگاه یک پدیده رضاشاهی است.
آزاد ارمکی با اشاره به دو طیف دموکراسیخواهی و عدالتخواهی در جامعه و دانشگاه ایران افزود: اصولاً مسئله دموکراسیخواهی و عدالتخواهی در ایران زائیده پروژه توسعه بودهاند و در واقع توسعه به لحاظ ساماندهی جامعه بوده است. برای پروژه توسعهای عمده تلاشهای رضاشاهی تلاشهای سازمانی بوده است یعنی سازمان تاسیس میکند تا این نهاد بسازد. با همین سیاست بوده که دانشگاه تاسیس و مستقر میشود. به همین دلیل هدف دسترسی به دانشگاه نه تولید خرد و دانش بلکه تولید متخصص بوده است. یعنی تمام تلاش نظام آموزش عالی در ایران سامان نظام کاشناسی است و این به دلیل دغدغه سازمانی است تا دغدغه نهادی باشد.
این استاد دانشگاه تهران با اشاره به اینکه عمده چالش دانشگاه با پیرامون خود است گفت: دانشگاه علامه طباطبایی بهترین نمونه دانشگاهی است که با پیرامون خود تناسبی ندارد. یعنی در واقع عدم تنظیم دانشگاه و محیط پیرامون آن است.
به گفته آزاد ارمکی، چالش دیگر در دانشگاه این است که میگویند دانشگاهیان مروج سکولاریسم هستند؛ شبههای که ماندگار است و به جای اینکه بگویند خردورزی را ترویج میکنند میگویند دانشگاهیان سکولاریسم را ترویج میکنند. چالش دیگر کارمندی و استادان دانشگاهی است که من از آن به عنوان استادان کارمند از آن یاد کردهام. خود این مسئله بر کار بیشتر ما سایه افکنده و ما را به سمت کارمند شدن سوق داده است.
وی چالش دیگر را تجاریسازی دانش عنوان کرد و گفت: مرحوم قانعیراد در این زمینه بسیار تلاش کرد. به عقیده بنده این چالش مهمی است که کلید آن از قبل از جمهوری اسلامی زده شده است. همچنین پدیده کارمندی شدن دانشگاهیان موجب میشود که دانشگاه یک پدیده بورکراتیک میشود و این همان چیزی است که پدیدآورندگان دانشگاه به دنبال آن بودند یعنی میخواستند سازمانی برای تربیت متخصص تاسیس کنند.
آزاد ارمکی چالش دیگر را بینالمللی سازی و ارتباط ابتر آن با بیرون خواند و توضیح داد: سه جایگاه برای دانشگاه زائیده این است که دانشگاه کار خودش را خوب انجام نمیدهد مثلاً جامعه شناسی اسلامی بیشتر میخواهد جایگزین علم در ایران شود تا به تصحیح آن بپردازد. درواقع این سه نوع سیاست دانشگاه را به بن بست رساندهاند.
نظر شما