مهدی نوید درباره سبک و سیاق بکت در «فسهها» میگوید: ارجاع در آثار بکت فراوان است، اما به این معنا نیست که خودبسنده نیست. تمامی آثار بکت به متون پیشینشان اشاراتی دارند.
کتاب «فسهها» را میتوان عصاره و چکیدهای از باقی آثار بکت دانست. ارجاعات بسیاری که در این هشت دستنویس آمدهاند گویای این مطلباند. به عنوان مترجم این اثر تا چه حد دارای پیشزمینهای از باقی آثار بکت هستید و لزوم این اشراف بر آثار این نویسنده را تا چه حد برای ترجمه این کتاب ضروری میدانستید؟
پیش از هر چیز مهم است بدانیم ارجاع به متون پیشین در تمامی آثار بکت موج میزند. و از آن مهمتر ارجاع به جهان بیرون. کتاب «فسهها» نیز از این قاعده مستثنا نیست. بیگمان ترجمه آثار نویسندگان بزرگ بیآنکه مترجم اشراف و وقوفی بر آن داشته باشد ــ از جهان فکری تا ضرورت سبکی نویسنده بهطور اعم ــ کاری عبث است.
این کتاب پر از استعارات و ارجاعاتی است که گاه برای حلوفصل کردن موضوعاتی آمدهاند که از قبل در داستانهای بکت مطرح شدهاند. خواننده کتاب «فسهها» تا چه حد باید بر آثار بکت اشراف داشته باشد تا متوجه لایه زیرین معنایی این دستنویسها شود و به نظر شما به عنوان مترجم این کتاب، مخاطب «فسهها» چه کسانی هستند؟
این درست است که ارجاع در آثار بکت فراوان است، اما به این معنا نیست که خودبسنده نیست. تمامی آثار بکت به متون پیشینشان اشاراتی دارند؛ شخصیتی فرعی در داستانی متقدم ناگهان در رمانی متأخر وضعیتی محوری به خود میگیرد. بااینحال، لزومی ندارد که خواننده آثار پیشین را بخواند تا دریابد شیوه انجام چگونه است. چون متن درونارجاع است و کار خودش را در ذهن خواننده حرفهای انجام میدهد. همانطور که پیشتر اشاره کردم، یکی دیگر از مشخصههای آثار بکت ارجاع بیرونمتنی است که اتفاقاً گفتوگوی بکت با جهان بیروناش و فلسفهای را که میتند عیان میکند. سعی من بر این بوده و هست که تا آنجا که امکان دارد بخشی به کتابهای بکت الصاق کنم با عنوان «حواشی و تعلیقات» تا عطش خواننده حرفهای تا حدی مرتفع شود.
در آثار بکت علائم نگارشی پررنگتر و پرمعناتر از دیگر آثار نویسندگان به کار رفتهاند. ساختار نقطهگذاری و بهطور مثال کاربرد ویرگولها به مانند آنچه در «ننامیدنی» است نیز در این اثر مشهود است یا خیر؟
در تمامی آثار بکت علائم سجاوندی اهمیت بسیاری دارد. کتاب «فسهها» نیز بر همین طریق است.
در داستانهای بکت شخصیتها، صحنهها و درونمایهها از آثار بکت مدام در آثار دیگرش تکرار میشوند. در ترجمه «فسهها» چند بار برایتان پیش آمد که به اثر خاصی از بکت برای ترجمه دقیقتر این دستنویسها مراجعه کنید و آیا اصلا این امر را ضروری میدانستید؟
کتاب «فسهها» کتاب کوچکی است، اما زمانی که برای ترجمه اینگونه آثار صرف میشود خیلی بیشتر از ترجمه آثار معمولی است؛ مسئله زبان در کارهای بکت جزء لاینفک طرح فکری اوست. از این رو، مترجم خواهناخواه به آثار او و آثار دیگر متفکرانی که بکت با آنها در گفتوگوست پیدرپی مراجعه میکند.
در سوالات قبلی به کرات درباره ارجاعاتی که در «فسه ها» وجود دارد بحث کردیم. به عنوان مترجم این کتاب و همچنین خواننده آثار بکت فکر میکنید برای یک خواننده بهتر است برای دستیابی به درک عمیقتری از این کتاب اول سراغ مطالعه دیگر آثار بکت برود یا با خواندن این کتاب هم میتوان انگیزه خواندن یا بازخوانی دیگر کتب بکت را در خوانندگان و مخاطبان بیدار کرد؟
همانطور که قبلتر اشاره کردم، هر اثر بکت مستقل است. تقدم و تأخری در کار نیست. خواننده حرفهای میتواند هر کتاب را مستقل بخواند و غور کند و لذت ببرد.
گفتنی است کتاب «فسهها» نوشته ساموئل بکت با ترجمه مهدی نوید در بخش جهان نو نشر چشمه در 128 صفحه و در شمارگان 1000 نسخه به قیمت 12500 تومان در بهار 1397 منتشر شده است.
نظر شما