سه‌شنبه ۵ تیر ۱۳۹۷ - ۱۲:۲۴
کسی برای آگاهی از اعتیاد و مواد مخدر کتاب نمی‌خواند

پنجم تیرماه مصادف با 26 ژوئن روز مبارزه با مواد مخدر است. بسیاری از پژوهشگران معتقدند کتاب‌هایی که در این حوزه تالیف می‌شوند اغلب حاصل پژوهش‌های خارجی است اما فاقد ارزش علمی نیستند.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) – مهتاب دمیرچی: اعتیاد و استعمال مواد مخدر جدای اینکه یک آسیب اجتماعی مهلک در تمام جوامع محسوب می‌شود، ابعاد مختلفی دارد. اینکه فقط در رسانه‌ها از آسیب‌های این معضل، نام‌برده شود و چهره استعمال‌کنندگان را روز به روز منفورتر کنند، در واقع فقط صورت مسئله را پاک کرده‌اند. یکی از ابعادی که می‌توان درباره اعتیاد و مواد مخدر به آن پرداخت این است که آگاهی و اطلاع‌رسلانی مولفان و پژوهشگران و درنهایت رسانه‌ها از آن چگونه بوده‌ است آیا واقعیت این موضوع را برای عموم مردم جا انداخته‌اند؟ امروزه اغلب افراد از هر قشر و صنفی می‌دانند که با ورود مواد مخدر صنعتی شکل استعمال آن هم نسبت به گذشته تغییر کرده است؛ چقدر محتوای مکتوب توانسه شناخت دقیقی از این آسیب اجتماعی به پدرها و مادرها و افرادی بدهد که تازه وارد جامعه می‌شوند و معمولا در سنین نوجوانی و یا اوایل جوانی به سر می‌برند؟

 محمد بینازاده، پژوهشگر حوزه اعتیاد معتقد است تاریخ پرداخت رسانه‌ای در ایران به این معضل با مدلی که رسانه‌های ایالات متحده آمریکا در اوایل قرن نوزدهم تا بیستم به آن داشته‌اند، شباهت‌های زیادی دارد. روز جهانی مبارزه با مواد مخدر بهانه‌ای شد تا با این پژوهشگر درباره محتوای کتاب‌ها و رسانه‌ها درباره مواد مخدر و اعتیاد و به گفت‌وگو بپردازیم.

 محمد بینازاده
نقش کتاب‌ها برای اطلاع‌رسانی از اعتیاد و مواد مخدر برای عموم مردم  را چگونه ارزیابی می‌کنید آیا کتاب‌ها توانسته‌اند در این امر نقش مهمی ایفا کنند؟
واقعیت این است که نه معتادان و نه خانواده‌ها برای کسب اطلاع از این معضل به کتاب‌ها مراجعه نمی‌کنند و کتاب انتخاب خوبی برای کسب اطلاع از این مشکل اجتماعی نمی‌تواند باشد. چراکه مواد مخدر و اعتیاد جزو آن دست موضوعاتی است که رسانه‌ها و مکتوبات رسانه‌ای حرف اول را در اطلاع‌رسانی برای عموم مردم می‌زنند. بنابراین با این بازار آشفته کتاب عموم مردم منابع اطلاعاتی خود را ابتدا از رسانه‌هایی مانند خبرگزاری‌ها و سایت‌های اینترنتی دنبال می‌کنند و معمولا کتاب در انتخاب‌های بعدی قرار می‌گیرد. بنابراین برای بررسی وضعیت محتوای مکتوب در حوزه مواد مخدر بهتر است به محتوای درج شده و تالیف شده در این رسانه‌ها نگاهی بیاندازیم.
 به عبارت دیگرفقط یکی از مکتوباتی که رسانه از مواد مخدر اطلاع‌رسانی می‌کند کتاب است که تیراژ زیادی را هم ندارد. کتاب‌های عامه پسند هم حجم زیادی در اطلاع‌رسانی برای عموم مردم ندارند. تالیفات چندانی هم درباره این حوزه نمی‌شود، اگر هم بشود در انتخاب‌های بعدی افراد قرار می‌گیرد. در حوزه کتاب‌های عامه فهم بخش زیادی از آن‌ها ترجمه‌های خارجی است و عمدتا ماده‌ اصلی محتوایی که تولید شده است حاصل پژوهش پژوهشگران داخلی نیست و نمی‌توان آن را بومی شده جامعه ایرانی دانست.
 
اینکه می‌گوییم محتوای کتاب‌های عامه فهم در این حوزه حاصل تحقیقات و پژوهش‌های خارجی است و برگرفته شده از پژوهش‌های داخلی نیست به این معنی نخواهد بود که محتوای استانداردی نباشند و حاصل کار مترجمان بی‌ارزش باشد. این کتاب‌ها به نوعی  سوغات خارج است که محصول تحقیقات و تجربه بشری بوده است و در جای خود ارزشمند است، اما این متون بومی نیستند و برخی از این کتاب‌ها شاید به درد جامعه امروزی ما بخورد و شاید هم اصلا نخورد؛ بنابراین نمی‌توان برای اطلاع‌رسانی روی  این کتاب‌ها حساب زیادی باز کرد. و به سخن دیگر، تاثیر‌پذیری افکار عمومی از کتاب‌ها کمتر است. کالایی که خریدار زیادی ندارد برای اطلاع‌رسانی از چنین موضوعاتی نمی‌تواند انتخاب خوبی باشد. در حالی که فضای مجازی و سایت‌های اینترنتی و رسانه‌ها اینچنینی تاثیر بیشتری از کتاب دارند. رسانه مکتوب عمومی که کتاب‌ هم جزو آن است بیشترین تاثیر را در فهم عموم مردم دارد. این رسانه‌ها می‌توانند هم مثبت و هم منفی عمل کنند.
 
 کمی بحث را سمت رسانه‌های مکتوب که کتاب هم جزو آن است پیش ببریم چقدراین رسانه‌ها توانسته‌اند نقش مهمی در آگاهی درست جامعه از معضل اعتیاد و مواد مخدر داشته باشند؟
اگر بخواهیم ورود مباحث و محتوای مواد مخدر را در رسانه‌ها به لحاظ تاریخی در یک کشور مانند ایالات متحده آمریکا بررسی کنیم می‌بینیم که در ایران هم همان روند را داشته است. در اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم هنگامی که نیروی کار ارزان چینی برای راه‌آهن ایالات متحده وارد این کشور شد همراه با خود مواد مخدر و تریاک را وارد کردند و ظرف مدت زمان کوتاهی تریاک در سراسر این کشور پخش شد. آن‌ها مصرف‌کننده مواد مخدر بودند و تا زمانی که در این کشور مشغول کار بودند هیچ برخوردی با این جریان و معضل به وجود نیامد تا وقتی که یک آسیب اجتماعی بزرگ‌تر ناشی از مصرف مواد توسط یکی مهاجران چینی استعمال کننده در این کشور صورت گرفت. اینجا بود که توجه رسانه‌ها به این موضوع جلب شد که عامل اصلی این جرم مصرف مواد مخدر است. تا قبل از آن هیچ رسانه‌ای در آمریکا ایرادی از مصرف تریاک چینی‌ها نمی‌گرفت ولی به محض اینکه توسعه شبکه راه‌آهن به پایان رسید، رسانه‌های مکتوب مانند روزنامه‌ها و کتاب‌ها در آن زمان موج شدیدی نسبت به مصرف مواد مخدر به خود گرفت.
 
در آن زمان چون تجاوزی از سوی یک فرد معتاد به تریاک در کشور آمریکا صورت گرفته بود، مصرف مواد مخدر تبدیل به یک نقطه موج‌سازی خبری در رسانه‌ها شد. آن‌ها سعی کردند این را جا بیاندازند که استفاده از مواد مخدر منجر به جرم‌ها و جنایت‌های اجتماعی می‌شود. در واقع وقتی آمریکاییان کارشان با نیروی ارزان‌قیمت چینی تمام شد و با آسیب‌های اجتماعی برخواسته از اعتیاد مواجه شدند تازه این موضوع در رسانه‌هایشان راه یافت. اما در بیست یا سی سالی که خطوط راه‌آهن آمریکا توسط چینی‌ها در حال احداث بود جرم‌های مشابه زیادی صورت می‌گرفت اما توجهی به آن نمی‌شد.
 
این اتفاق در ایالات متحده آمریکا توسط مکزیکی‌ها هم رخ داد که آن‌ها این بار ماریجوانا با خود به این کشور آوردند و تا زمانی که نیروی کار ارزانی در این کشور به حساب می‌آمدند در هیچ رسانه‌ای از این ماده مخدر صحبت به میان نیامد؛ اما بعد از آنکه نیاز به کارارزان برطرف شد یک جنجال خبری رسانه‌ای شکل گرفت و مبنی بر آن بود که جرم‌هایی در کشور آمریکا از سوی مکزیکی‌هایی که ماریجوانا استعمال کرده بودند رخ داده است. مشابه همین اتفاق از سوی سیاهان آمریکایی صورت گرفت. ماده مخدر مورد استعمال سیاهان در آن زمان کوکائین بود درست تا زمانی که نیروی کار ارزان سیاه پوست مشغول کار بودند از رسانه‌ها هیچ خبری مبتنی بر استفاده از مواد مخدر منتشر نشد همین‌که نیروی کار سیاه پوست کارآیی خود را از دست داد توجه رسانه‌ها و محتوای منتشر شده از آن‌ها حول شیوع استفاده از کوکائین توسط سیاه‌پوستان و انجام جنایت‌های ناشی از مصرف مواد مخدر شکل گرفت.
 
موج‌سازی رسانه‌ها در آن زمان منجر به تصویب قانون ممنوعیت مصرف آن ماده خاص مخدر شد. در واقع اثر گذاری رسانه‌ها و محتوای منتشر شده بر افکار عمومی توانسته است جهت‌دهی عمیقی روی افکار عمومی داشته باشد. اگر بخواهیم روند اثر گذاری رسانه‌ها از مواد مخدر و اعتیاد در ایران را بررسی کنیم متوجه خواهیم شد که دقیقا آن‌چیزی که در سده نوزدهم و بیستم در ایالات متحده آمریکا رخداد در ایران هم همان اتفاق می‌افتد. زمانی که در اوایل دهه شصت ایران درگیر جنگ با کشور عراق بود مهاجرت افغانی‌‌ها به ایران بیش‌تر از هر وقت دیگری رخ داد. اگر به مجلات و نشریات آن موقع نگاهی بیاندازیم خبرهای فراوانی از جرم و جنایت افغانی‌ها منتشر شده بود.
 
در واقع شما معتقدید رسانه‌ها نتوانستند به خوبی ماهیت اعتیاد و مواد مخدر را نشان دهند و به نوعی این معضل اسبابی شد تا معضلات دیگر را پوشش دهد و به زبان عامیانه همه چیز گردن اعتیاد بیفتد؟
دقیقا همینطور است دیواری کوتاه‌تر از اعتیاد نیست که معضلات دیگر را به دوش آن بیاندازند. اعتیاد و موادمخدر در محتوای رسانه‌ها از جمله کتاب همین روند را داشته من می‌خواهم اینجا از یک بعد دیگری به این موضوع بپردازم و آن اینکه حتمن برخی از مصرف‌کنندگان مواد مخدر امکان دارد برای تهیه مواد مخدر دزدی کنند و یا اینکه امکان دارد برخی از آن‌ها درگیر ارتباط‌های فراازدواجی جنسی باشند و برخی پدر مادر‌هایی که اعتیاد شدید دارند کودک آزاری هم کنند و حتی برخی از طلاق‌هایی که اتفاق افتاده علت اصلی آن اعتیاد و مصرف مواد مخدر از سوی زوجین بوده است.
 
اما صورت‌بندی‌هایی که از سوی رسانه‌ها صورت گرفته است این است که اغلب جرم‌های گفته شده ناشی از مصرف مواد مخدر است ومصرف مواد برابر است با ارتکاب جرم. حال اگر بیاییم مثلا به آمار‌های زندانی‌های معتاد که دزدی کرده اند نگاهی بیاندازیم به مقدار مشخصی می‌رسیم؛ هم‌راستا با این اگر به آمار‌هایی که افراد دراثر کلاه‌برداری‌های کلان و اختلاس‌ها به زندان افتاده‌اند نگاه کنیم نیز به مقدار مشخصی می رسیم که در اثر کلاه‌برداری و اختلاس جا به جا شده است و البته با مقدار دزدی‌های معتادان تفاوت زمین تا آسمانی دارد.
 
افرادی مانند خاوری و یا بابک زنجانی و یا شهرام جزایری که اختلاس‌های بزرگی را مرتکب شده‌اند و رقم‌های کلانی در اثر اختلاس آن‌ها جا به جا شده است اعتیاد نداشتند. در واقع اگر جمع دزدی‌های مجرمان غیر معتاد را با دزدی‌های معتادان را مقایسه کنیم متوجه خواهید شد که نباید در رسانه‌ها مصرف مواد را با ارتکاب به دزدی برابر انگاشت.
 
در جامعه فعلی ما نمونه‌های متفاوتی از شکل‌گیری جرم را می‌توان دید که اصلا ربطی به اعتیاد ندارد. حتی در محتوای رسانه‌ای نتوانستیم به خود اعتیاد بپردازیم و اغلب مفاهیم نوعی مغالطه است. در حال حاضر این تصور بر عموم جامعه حکم‌فرما شده است که اغلب معتادان و استعمال‌کنندگان مواد مخدر مجرم هم هستند و جرم این افراد از سوی رسانه‌ها بسیار پر رنگ‌تر از جرم افرادی نشان داده می‌شود که اعتیاد ندارند اما مجرم هستند.
 
برای مثال در اغلب رسانه‌ها بارها به این موضوع برخورد کرده‌ایم که پدر و مادرهایی که اعتیاد دارند دست به کودک آزاری می‌زنند در حالیکه نزدیک به دو میلیون کودک کار در جامعه ما وجود دارد؛ کودکان کار مصداق اصلی کودک‌آزاری محسوب می‌شوند. سوال اینجاست که چقدر جامعه غیر معتاد در تولید کودکان کار نقش داشته است؟ در واقع باید گفت رفتار مجرمانه معتادان جامعه ما، آیینه تمام نمای رفتار خود ما هستند. اما ما برای تبرئه خود نیاز داریم تا از آنان دیوار کوتاه بسازیم. رسانه‌ها و حتی کارشناسان در حوزه علم اعتیاد و مواد مخدر دچار یک روش‌شناسی مغشوش شده‌اند و گرفتار نگاه خطی میان هم زمانی دو پدیده شده اند. اینکه فردی که مجرم است اعتیاد هم دارد.
 
در واقع باید گفت تاکنون رسانه‌ها از گزاره‌های غلط استفاده کرده‌اند و تعمیم هم می‌دهند. اما نگاه سیستمی این‌گونه نیست. در نگاه خطی، مغالطه‌ای که پیش می‌آید این است که دو پدیده هم‌زمان ظاهر می‌شود ولی با تعریف علیتی جابه‌جا می شود. اینجاست که معتقدم تاریخ پرداخت رسانه‌ای ایران با ایالات متحده آمریکا در معضل اعتیاد شباهت زیادی دارد.
 
در رسانه‌های مکتوب، عنوان می‌شود که اعتیاد باعث دزدی و کودک‌آزاری و بی‌بند و‌ باری جنسی می‌شود و به جای اینکه، دنبال علت اصلی بزه‌های اجتماعی بگردیم و به همبودی آن توجه ‌شود، با نگاه خطی و علت و معلولی به آن نگریسته ‌می‌شود. و به جای اینکه به معضل اعتیاد در محتوای رسانه‌ها توجه کنیم، به این‌جارسیده‌ایم که اعتیاد برابر با افزایش جرم است و فرد معتاد یعنی فردی مجرم. در واقع باید گفت معتادان هم مانند بقیه جامعه مرتکب جرم می‌شوند. این دیوار کوتاه گیر آوردن است که سمت و سوی محتوا به جایی می‌رود که عامل جرم را در جایی به جز جامعه  جستجو می‌کند.
 
کارشناسان علمی به لحاظ روش شناختی، استنتاجاتی اشتباه می کنند و  رسانه‌ها نیز تحت تاثیر این اشتباه قرار می گیرند. باید گفت غلط است که رسانه به تاثیر از حوزه علم و کارشناسی در دام این غلط‌انگاری‌ها در محتوای شوند. پیامد این ماجرا اتلاف منابع است و آدرس اشتباه به سیاست‌گزاران این حوزه داده می‌شود. در نتیجه مدیریت اشتباهی هم از سوی این سیاست‌گزاران صورت می گیرد.
 
چقدر در کتاب‌ها و رسانه‌ها اطلاعات درستی از انواع مواد مخدر و اعتیاد به آن‌ها به افراد داده می‌شود؟
متاسفانه سیستم ما خیلی دیر مکتوب می‌شود یعنی ماده اعتیادآور جدیدی وارد می‌شود تا بخواهد در کتاب‌ها و رسانه‌های مکتوب دیگر وارد شود زمان زیادی می‌برد و عملا شناخت آن از طریق شیوع مصرف صورت می‌گیرد.اطلاعات درستی هم از مصرف مواد مخدر به جوانان و مردم عامه داده نمی‌شود. وقتی جوان و یا نوجوانی این مطالب را می‌خواند، می‌بیند با واقعیت فرق دارد؛ بنابراین تصورش بر این است که این مطالب ارزش واقعی ندارد و باوری هم نسبت به این مطالب صورت نمی‌گیرد. جور در نیامدن محتوای آموزشی با واقعیت مصرف مواد از اعتبار محتوای آموزشی میان مردم می کاهد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها