صالحی علامه در مقدمه کتاب نوشته است: «با توجه به موقعیت خانوادگی و مقام نظامی حسن ارفع، خاطرات او از اسناد مهم تاریخ ایران در اواخر قاجار و عصر پهلوی است. او از امرای بلند پایه ایران در دوران پهلوی بود و حتی در مقطعی به ریاست ستاد کل ارتش رسید.»
ارفع خود در مقدمهای بر چاپ انگلیسی کتاب آورده است: «کتاب حاضر، نخستین تجربه من در نوشتن به زبان انگلیسی است. گرچه آن را در مدت کوتاهی نوشتهام، مالامال است از خاطراتی مستقیم یا غیر مستقیم که بر زندگیام تاثیر گذاشته و چون تار و پود با تاریخ کشورم در هم تنیده است.»
«در زمانه پنج شاه» روایتی شیرین و جذاب از تاریخ نزدیک ایران است. با مانی صالحی علامه، مترجم این کتاب، گفتوگویی داشتهایم که در پی میآید؛
چرا به ترجمه کتاب «در زمانه پنج شاه» پرداختید؟
ترجمه این کتاب برای حدود هشت سال پیش است که انتشارش کمی به طول انجامید. هنگامی که نشر ماهی تازه شروع به کار کرده بود و این کتاب، از طرف ناشر برای ترجمه به من پیشنهاد داده شد. این نکته را هم بگویم که من هنگامی که یک کتاب را ترجمه میکنم، پیش از شروع ترجمه، یک بار کتاب را تا انتها نمیخوانم. بلکه خودم هم در حین ترجمه آن را میخوانم و پیش میروم. یعنی در حین کار، برایم جذاب است که بدانم انتهای آن چه میشود. چون اگر پایانش را بدانم، دیگر میلی به ترجمه ندارم. البته من به طور کلی به تاریخ اواخر قاجار و پهلوی علاقهمند هستم. ضمن این که کتاب خاطرات از آن زمان، کم داریم.
اما هنگامی که ترجمه این کتاب از طرف نشر ماهی به من پیشنهاد داده شد، من خود «حسن ارفع» را نمیشناختم. اما به پدرش در کتاب سه جلدی «فراموشخانه و فراماسونری در ایران» نوشته اسماعیل رائین، به عنوان یکی از سران فراماسونری در ایران بسیار اشاره شده بود. برای من جالب بود که او، پسر پرنس ارفع است. خودش هم در این کتاب، اشاره میکند که پدرش در موناکو به او پیشنهاد داده که وارد لژ فراماسونری شود. خود حسن ارفع هم بنیانگذار دانشکده افسری و سیستم نوین نظامیگری یا ارتش نوین بود. بعد هم رئیس ستاد کل ارتش شد و در پیمانهای منطقهای به عنوان نماینده ارتش حضور داشته است.
اهمیت خاطرات حسن ارفع در چیست؟
سابقه خانوادگی او و حضور دیپلماتیکش در سیاست آن دوران، به نوعی باعث میشود که بتوانیم تاریخ اجتماعی را هم از ورای خاطرات او دریابیم. نکته جالب در مورد روابط خانوادگیاش، یکی این است که معلم سرخانه حسن ارفع در دوران کودکیاش؛ میرزا محمد که بعدها به ساعد مراغهای معروف شد، در دوره محمدرضا شاه، نخست وزیر ایران میشود. او وزیر خارجه کابینه سهیلی بوده که بعد از استعفای او، برای مدتی نخست وزیر میشود. همین نکته که معلم سرخانه حسن ارفع، به چنین جایگاهی میرسد، نشان میدهد که روابط خانوادگی او در چه حدی بوده است و به نوعی میتوان گفت که او در یک خانواده حکومتگر به دنیا آمده بود. چیزی شبیه خانواده بوش در آمریکا.
آیا این خاطرات به لحاظ تاریخی هم سندیت دارند؟
من خاطرات او را با منابع تاریخی دیگر تطبیق نداده و مقایسه نکردهام. من پژوهشگر حوزه تاریخ نیستم بلکه علاقهمند به این حوزه و مترجم هستم. اما فکر میکنم تا 28 مرداد را درست نوشته و مستند است. هیچ دلیلی ندارد که اشتباه باشد. کتاب را حدود سال 1341 نوشته است، زمانی که شاید هنوز امیدوار بوده که به سر کارش برگردد و به همین دلیل، کمی رعایت زمان خودش را کرده است. شاید بتوان به روایت او بعد از 28 مرداد شک کرد. خواننده باید قسمت دوم کتاب را به دید انتقادی بخواند و البته صحت و سقم آن را باید اهل تحقیق بگویند. اما آنچه مسلم است این است که روایت او تا اواخر دوره رضا شاه و پهلوی اول مستند است.

چرا ارفع کتاب را به زبان انگلیسی نوشت؟
پدر او هم که در موناکو زندگی میکرد به چند زبان زنده دنیا مسلط بود. ضمن این که آنها میخواستند این کتاب را برای مردم جهان منتشر کنند و این که قبل از انقلاب مرسوم بود که سران کشور، کتابها را به زبان انگلیسی مینوشتند و منتشر میکردند و بعد به فارسی ترجمه میشد.
ترجمه، نثر داستانی دارد و بسیار جذاب است.
این ویژگی را نثر انگلیسی کتاب هم دارد. البته خاطرات ارفع هم آن طور که در مقدمه آورده است، محصول مشترک خودش و ویرایشگر است. ترجمه هم ویرایش شده است. خاطرات ارفع ویژگیهای نثر انگلیسی اواسط قرن بیستم را دارد که من خیلی خوب آن را بلدم و خیلی هم خوشایند بود. البته معلوم نیست که کسی که انگلیسی امروز را بلد است هم از آن خوشش بیاید.
مثل فارسی قبل از هدایت و بعد از آن. البته زبان فارسی یک ویژگی دارد که ما هنوز میتوانیم شاهنامه یا تاریخ بیهقی را بخوانیم و از آن لذت ببریم. اما زبان انگلیسی این طور نیست و کسی که انگلیسی امروز را میداند، نمیتواند شکسپیر را بخواند.
عکسهایی که در کتاب آمده هم در نسخه اصلی بودند؟
بله. البته برخی از عکسها مجوز نگرفتند و حذف شدند. از جمله عکس همسرش که بالرین بود.
کودکی ارفع در دوره قاجار سپری میشود و او در خاطراتش اشارهای به دیدار مظفرالدینشاه در سفر فرنگ میکند و دوره خدمتش در نظام پهلوی بوده است. ارتش ایران در دوره قاجار و پهلوی چه تفاوتی با هم داشتهاند؟ آیا ارتش نوین ایران پیشزمینهای هم در دوره قاجار داشته است؟
منظور از «سیاست منطقهای» چیست؟
قدرتهای جهانی برای این منطقه تصمیم میگرفتند. حدود 70، 80 سال قبل از پهلوی، لرد کرزن کتابی به نام «ایران و قضیه ایران» نوشت. او نایبالسلطنه انگلیس در هند بود. سفری به ایران آمد و بعد از سفرش، این کتاب را نوشت. نقشه راه آهنی که سالها بعد در دوره پهلوی در ایران کشیده شد در این کتاب هست و آمده که راه آهن باید از شمال تا بندر عباس کشیده شود. در واقع این راه آهنی بوده که هند میخواسته برای جلوگیری از نفوذ روسیه بسازد. بعدها در جنگ جهانی دوم، همین راه آهن باعث پیروزی متفقین شد.
آیا خاطرات ارفع فقط شامل تصویر ایران در آن روزگار است یا روابط بینالملل را هم شامل میشود؟
آنچه که از سفرهای شاهان قاجار در این کتاب نقل میشود، در حد روابط بینالملل نیست. ما در آن زمان اصلا روابط بینالملل به معنای حقوق مساوی بین کشورها نداشتهایم. بیشتر روابط استعماری بوده و به همین دلیل هم نام کشورهای استعمارگری نظیر انگلیس و غیره بیشتر میآید. سفرهای پادشاهان قاجار در حد خوشگذرانی بوده است. البته سفرهای ایرانیها در این دوره به فرنگ، اهمیت بسیار دارد. اما پادشاهان قاجار، مدتی خوش میگذراندند و برمیگشتند. فقط ناصرالدینشاه در سفرهای اولش کمی پیش میرود و میرزا ملکم خان را دعوت میکند و بعد هم که مساله قانون پیش میآید، پا پس میکشد. روابط بینالملل یک چیز جدید است که از جنگ جهانی اول شکل گرفت.
آیا در این کتاب ما با تصویر ایران در فاصله بین دو جنگ جهانی هم مواجهیم؟
بیشتر در این کتاب ما با تصویر یک دولتمرد مواجهیم که در اروپا بزرگ میشود و به ایران میآید و میخواهد سیستم آنها را در کشور خودش پیاده کند. حسن ارفع در اروپا به تحصیلات نظامی میپردازد، سپس به عثمانی میرود و بعد به ایران میآید. او در این کتاب خاطرات خودش را نوشته است.
من همیشه فکر میکنم که هر کتابی، خودش باید خودش را تعریف کند. اگر دو سه صفحه اول کتابی را بخوانم و به من نچسبد، ادامه نمیدهم. البته من همچنان یک کتابخوان حرفهای هستم. هنوز هم کارم مطالعه است و در خانهام در بابلسر، کتابخانه بزرگی دارم که حدود سی هزار جلد کتاب دارد و هنوز هم هنوز است، چرخی که در آن بزنم، کتاب جدید در آن پیدا میکنم که بخوانم.
آخرین کتابی که خواندید چه بود؟
«فیل در تاریکی» قاسم هاشمنژاد. البته الان دیگر اهل کتاب، مثل نسل دایناسورها رو به انقراض گذاشتهاند. زمانی که من کار ترجمه را شروع کردم، تیراژ کتاب، بین سه تا پنج هزار نسخه بود. اما اکنون کتابهایی را دیدهام که در دویست نسخه منتشر میشوند. این تکاندهنده است. انگار گوشیهای هوشمند، فرصت یا حوصله مطالعه را از جوانها گرفتهاند.
نظرات