گفتوگو با رئیس پژوهشکده هنرهای سنتی به مناسبت روز جهانی صنایع دستی
هنرمندان مدرنیسم نگاه منصفی به هنرمندان هنرهای سنتی و صنایع دستی ندارند
عبدالمجید شریفزاده، رئیس پژوهشکده هنرهای سنتی معتقد است اگر وضعیت تألیف کتاب در حوزه صنایع دستی را با 35 قبل، یعنی زمانیکه صنایع دستی به یک رشته دانشگاهی تبدیل شد، مقایسه کنیم رشد قابل ملاحظهای را شاهد خواهیم بود.
با آغاز عصر صنعت و ورود تولیدات صنعتی به عرصه زندگی برخی از این تولیدات که بیشتر جنبههای کاربردی داشته از چرخه زندگی روزمره مردم خارج و به دست فراموشی سپرده شد. درست در همینجاست که نقش و اهمیت پژوهش در حوزه صنایع دستی نمایان میشود؛ پژوهش پیرامون این هنرها، صنایع و بازشناسی دانش فنون و احیاء مهارت در تولید و ترویج آنها. ماحصل این پژوهشها تألیفات و آثار مکتوبی است که در اختیار محققان، دانشجویان و دوستداران حوزه هنرهای سنتی و صنایع دستی قرار میگیرد. اما پرسش اینجاست که پژوهشگران و البته مسئولان حوزه صنایع دستی کشور تا چه اندازه به اهمیت پژوهش و تألیف کتاب در این زمینه مشرف هستند و تاکنون چه گامهایی در این راستا برداشتهاند؟
بیستم خردادماه، روز جهانی صنایع دستی مجالی شد تا به سراغ یکی از پژوهشگران باسابقه و برجسته این حوزه برویم. دکتر عبدالمجید شریفزاده در حال حاضر سکاندار پژوهشکده هنرهای سنتی پژوهشگاه میراث فرهنگی است. برای گفتوگو با او به ساختمان پژوهشکده هنرهای سنتی میرویم، ساختمانی با معماری زیبا که فضای آن سنخیتی با محیطهای اداری معمول ندارد. توفیق اجباری نصیبمان میشود تا پیش از شروع مصاحبه گشتی در میان کارگاههای زریبافی، کاشیکاری، سفالگری و... بزنیم و بیشتر با حال و هوای پژوهشکده و فعالیتهای آن آشنا شویم.
گفتوگو با شریفزاده از ماجرای ورود او به حوزه صنایع دستی آغاز شد و در ادامه به اهمیت پژوهش در زمینه هنرهای سنتی و صنایع دستی ایران و وضعیت تألیف کتاب در این حوزه رسید.
ورودتان به حوزه صنایع دستی چگونه رقم خورد؟
سال 62 اولین دوره برگزاری کنکور بعد از انقلاب فرهنگی بود و من در رشته صنایع دستی پذیرفته شدم. در واقع برای اولینبار بود که رشته صنایع دستی بهعنوان یک رشته دانشگاهی طراحی و برنامهریزی شد و سال 62 ما بهعنوان اولین ورودیهای رشته کارشناسی صنایع دستی وارد دانشگاه شدیم و جزو اولین فارغالتحصیلان آن بودیم. تا آن زمان رشته صنایع دستی در دانشگاه تدریس نمیشد و رشتههایی مانند گرافیک، نقاشی، مجسمهسازی و ... جزو رشتههای هنر بود اما رشته صنایع دستی برای اولینبار طراحی شد. از همان سال 62 وارد حوزه صنایع دستی شدم و کارگاهها و استادان مختلف داشتم و همچنان همین مسیر را ادامه میدهم.
و الان از مسیری که انتخاب کردید راضی هستید؟
بسیار راضی هستم. همانطور که گفتم آن زمان صنایع دستی رشته دانشگاهی نبود و کسی با آن آشنایی نداشت. من قبل از ورود به دانشگاه نقاشی کار میکردم و در ذهنم این بود که در دانشگاه نقاشی را ادامه دهم. اما هنگام انتخاب رشته متوجه شدم رشته جدیدی آمده که با دیگر رشتههای هنر کاملا متفاوت است و برای اولینبار دانشجو میگیرد. حُسن رشته صنایع دستی این است که همه افرادی که در حوزه هنر فعالیت کرده باشند میتوانند در صنایع دستی جایگاهی برای خود پیدا کنند. برای مثال من که از گذشته نقاشی کار میکردم وقتی به صنایع دستی آمدم، به سمت نگارگری سوق پیدا کردم. یک عده به مجسمهسازی علاقهمند بودند و وقتی وارد رشته صنایع دستی شدند در حوزه کار با چوب و فلز مشغول به کار شدند.
بنابراین چون صنایع دستی در داخل خود تنوع رشتهای دارد هرکسی میتواند بنابر ذوق و سلیقه خودش آن چیزی را که میخواهد پیدا و در آن مسیر حرکت کند و در عین حال بهصورت تخصصی هم پیش رود. بسیاری از دوستان ما همین کار را کردند یعنی وارد رشته صنایع دستی شدند و بعد با استادان درجه یک ارتباط برقرار کردند، سراغ شاگردی آنها رفتند. در واقع بسیاری از هنرمندانی که در حال حاضر کار تخصصی انجام میدهند بعد از دانشگاه تازه کار اصلی خود را پیدا کردند.
چگونه با پژوهشکده هنرهای سنتی آشنا شدید و به آن راه پیدا کردید؟
سال 68 که از دانشگاه فارغالتحصیل شدم مهندس ابوذری که استاد طرح اشیای من در دانشگاه بود از من دعوت کرد تا به این سازمان بیایم که تازه در حال شکلگیری بود. به این ترتیب وارد سازمان شدم و بهصورت قراردادی شروع به کار کردم. سال 70 وارد دوره کارشناسی ارشد پژوهش هنر دانشگاه تهران شدم. سال 72 بحث تبدیل سازمان میراث فرهنگی به پژوهشگاه مطرح شد که از حدود سال 73 جدیتر شد. بعد از این تغییر وارد حوزه پژوهشی شدم. البته قبل از آن نیز در معاونت پژوهشی سازمان مشغول به کار بودم. پژوهشگاههای مختلفی از جمله پژوهشکده هنرهای سنتی شکل گرفت که من هم در این پژوهشکده شروع به کار کردم. در مقطع دکتری هم پژوهش هنر خواندم و به این ترتیب وارد حوزه پژوهشی صنایع دستی شدم.
پژوهشکده هنرهای سنتی با چه اهدافی شکل گرفت؟
وقتی سازمان میراث فرهنگی به همت دکتر مهدی حجت تأسیس شد، در برنامهای که ایشان ارائه داده بودند چند اداره مختلف با هم ادغام شد تا این سازمان شکل گرفت. اداره کل باستانشناسی، اداره کل مردمشناسی، اداره کل هنرهای سنتی، دفتر فنی بناهای تاریخی از جمله این ادارات بودند که در حوزههای تخصصی کار میکردند و با مباحث میراث فرهنگی درگیر بودند و با عنوان سازمان میراث فرهنگی در یکدیگر ادغام شدند و هسته اولیه سازمان میراث شکل گرفت. یکی از مهمترین هستههای شکلگیری سازمان میراث فرهنگی اداره کل هنرهای سنتی بود. این اداره در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی فعلی که در گذشته وزارت فرهنگ و هنر نام داشت، مستقر بود و تعدادی از برجستهترین استادان هنرهای سنتی را از سال 1309 دعوت کرده بودند. در واقع در آن زمان رضاشاه میخواست کاخ مرمر را بسازد و به همین دلیل تعدادی از هنرمندان را به تهران آورد. از آن زمان بحث جمع کردن هنرمندان آغاز شد. چند کارگاه مختلف شکل گرفت و به مرور کارگاههای مختلفی از هنرمندان مختلف در آنجا راهاندازی شد. برجستهترین هنرمندان هنرهای سنتی ایران به استخدام وزارت فرهنگ و هنر آن زمان درآمدند و در آن کارگاهها شروع به کار کردند. آثار آنها نیز در موزه هنرهای ملی فعلی نگهداری میشد.
بعد از تشکیل سازمان میراث فرهنگی، موزه ملی در همانجا باقی ماند اما کارگاهها به ساختمان فعلی سازمان میراث فرهنگی منتقل شد. البته این ساختمان برای کارگاههای هنرهای سنتی طراحی شده بود. تمام این مجموعه باید مجموعه هنرهای سنتی میشد اما ناتمام رها شده بود و زمانیکه دکتر حجت آن را تکمیل کرد به جای اینکه تنها مختص هنرهای سنتی شود، مختص سازمان میراث فرهنگی شد. این ساختمان برای فضای اداری طراحی نشده بود و معماری آن یک معماری کاملا متفاوت بود. در واقع تمام این مجموعه با فکر و مطالعه برای راهاندازی هنرهای سنتی طراحی شد. برای مثال مجموعهای که در حال حاضر در آن قرار داریم، تنها مختص کارگاه زریبافی ما بود. طبقه دوم ساختمان کارگاه مینیاتور بود، محل استقرار فعلی معاونت صنایع دستی کارگاه سازسازی بود. این فضا طراحی شد تا مجموعه هنرهای سنتی ایران در آن مستقر شود اما متاسفانه این اتفاق نیفتاد و با استقرار سازمان میراث فرهنگی به این ساختمان که ثبت ملی هم شده است لطمه زدند چرا که فضای آن برای محیط اداری طراحی نشده بود.
نقش کارگاههای هنرهای سنتی چگونه بود؟
به هر حال کارگاههای هنرهای سنتی نیز در این مجموعه قرار گرفت و استادان برجسته رشتههای مختلف شروع به خلق آثار خود کردند. ویژگی این کارگاهها این بود که نمونههای برجسته هنر سنتی ایران را معرفی، حفظ و احیا کنند و در عین حال آثار برجستهای از هنر ایران تولید شود و در یک مجموعه به نمایش درآید. در طی این سالها با همه سختیهایی که وجود داشته سعی کردیم کارگاهها را حفظ کنیم، کارگاههایی که استادان برجستهای در آن کار میکنند. در طی بیست سال گذشته با جذب جوانها سعی کردیم از هنرمندان جوان نیز حمایت کنیم و آنها را در کنار استادان پیشکسوت قرار دهیم تا تجربه و هنر آنها به این جوانها منتقل شود.
در کنار آن بحث پژوهش و مطالعه بر روی شیوههای کارهای هنری چه در آثاری که در حال حاضر تولید میشود و چه در آثاری که در خارج از سازمان و در سطح کشور خلق میشود را دنبال کردیم. در این زمینه کارهای زیادی صورت گرفت ازجمله اینکه سعی کردیم با جمع کردن استادان، پژوهشگران و محققان این حوزه، ابتدا هنرهای سنتی را تعریف کنیم. چون تعریف مشخصی از آن وجود نداشت. در مرحله بعد هنرهای سنتی را طبقهبندی و رشتههای مختلف آن را مشخص کردیم و سوم اینکه هنرهای سنتی را در سطح کشور شناسایی کردیم و پژوهشگران مختلف را به سمت تحقیق و مطالعه در این هنرها سوق دادیم. بنابراین طی این سالها سعی کردیم در وهله نخست کارگاههای هنرهای سنتی را حفظ کنیم و پس از آن هنرهای سنتی را معرفی و برخی از آنها را احیا کنیم و در عینحال تعدادی را که میتوانیم شناسایی کنیم و بر روی آنها مطالعه و کار پژوهشی انجام دهیم. همچنین پروژههای تحقیقی، مستندسازی و شرح احوال آثار هنرمندان، ارزشیابی هنرمندان صورت گیرد.
چقدر در رسیدن به این اهداف موفق بود و توانست حال صنایع دستی ایران را بهتر کند؟
این مجموعه کارهایی است که در طول این سالها انجام گرفته و حداقل آن این است که امروز دغدغهای برای مجموعه هنر کشور به نام هنرهای سنتی بهوجود آمده است. هنرهای سنتی ما امروز شناخته میشود. در جایی که هنر سنتی ما را کسی نمیشناخت و یا بهعنوان هنر قبول نداشت. در زمانیکه وارد دانشگاه شدیم افراد بسیاری میگفتند مگر فرشبافی هم رشته دانشگاهی است؟ این برخورد و نگاه به جایی رسیده است که امروز خیلیها در حمایت از هنرهای سنتی ایران حرف میزنند و دغدغه حفظ آنها را دارند. بسیاری از محققان و دانشجویان ما در رشتههای مختلف صنایع دستی تحصیل و تحقیق میکنند. درست است مشکلات و مسائل بسیاری در این حوزه وجود دارد اما حداقل آن این است که هنرهای سنتی از گمنامی درآمده است و مدافعانی پیدا کرده است.
تنوع و تعدد اقلیمی و بومی ایران باعث شده صنایع دستی متنوع و متعددی داشته باشیم، بنابراین این حوزه قابلیت پرداختن در حوزههای بسیاری را دارد، پس چرا منابع مطالعاتی و کتابهای این حوزه محدود است؟
به جرأت میتوانم بگویم زمانی که وارد حوزه صنایع دستی شدم، بیشتر از چهار یا پنج کتاب در حوزه صنایع دستی و هنرهای سنتی وجود نداشت. مثلا کتاب «قالی ایران» سیسیل ادواردز که تازه ترجمه شده بود، یک کتاب ترجمه و تألیف درباره صنایع دستی ایران داشتیم که قبل از انقلاب بانک ملی آن را چاپ کرده بود و کتاب دیگری در حوزه سفال تألیف شده بود. اما از سال 62 به بعد هم یک تعدادی از استادان دانشگاه که در رشتههای دیگر بودند به این موضوع که درباره هنر سنتی و صنایع دستی ایران کتاب بنویسند توجه کردند و هم فارغالتحصیلان این رشته شروع به تألیف کتاب کردند. پایاننامه من درباره نگارگری بود و کتابی را با عنوان «تاریخ نگارگری در ایران» نوشتم که حوزه هنری آن را چاپ کرد. بعد که به سازمان میراث فرهنگی آمدم کتابی را به نام «نامورنامه» تألیف کردم که معرفی نسخههای شاهنامه در موزههای ایران بود. بعد از آن به وزارت آموزش و پرورش راه پیدا کردم و کارهایی را با این وزارتخانه شروع و گروههایی را تأسیس کردیم. من جزو افرادی بودم که بحث صنایع دستی را در آموزش و پرورش مطرح کردم و در شورایی که برای این منظور شکل گرفته بود درباره ورود رشتههای مختلف صنایع دستی به مدارس بحث کردیم، همچنین کتابهای مختلف درسی در حوزه صنایع دستی نوشته شد. از جمله کتاب «هندسه نقوش» که برای آموزش هنرستانیها نوشتم، کتاب دیگری که برای آموزش و پرورش تألیف کردم درباره تاریخ نگارگری در ایران بود.
چاپ کتاب درباره صنایع دستی را پیش و پس از انقلاب مقایسه کنید؟
معتقدم اگر تألیف کتاب در حوزه صنایع دستی را به نسبت آنچه که بوده و آنچه که امروز بعد از گذشت حدود 35 سال هست، مقایسه کنیم رشد قابل ملاحظهای را میبینیم. امروز کتابهای مختلفی از مولفان ایرانی درباره هنرهای سنتی و صنایع دستی وجود دارد. ما یک اوج بسیار غیرقابل توصیفی را درباره توجه به صنایع دستی و هنرهای سنتی بعد از انقلاب شاهدیم. این به دلیل این است که موضوع صنایع دستی از یک موضوع محلی، منطقهای و پیش پا افتاده از دیدگاه برخی از هنرمندان به یک رشته دانشگاهی تبدیل شد و هنگامیکه دانشگاهی شد، یعنی اعتبار و جایگاه پیدا کرد، گسترش آن آغاز شد؛ هم از نظر تعداد استادان و فارغالتحصیلان و هم از نظر تحقیق، پژوهش تألیف کتاب. اگر امروز لیستی از کتابهای موجود در زمینه صنایع دستی و هنرهای سنتی تهیه کنیم، بسیار گسترده و غیرقابل مقایسه با قبل است.
شما مجموعه آثاری دارید که در آنها با هنرمندان رشتههای مختلف صنایع دستی گفتوگو و در قالب کتاب چاپ کردهاید، ایده این طرح از کجا آمد و آیا ادامه پیدا کرد؟
هنگامیکه پژوهشکده هنرهای سنتی تأسیس شد دو، سه پروژه مهم را آغاز کرد که همچنان ادامه دارد. یکی از این پروژهها شناسایی و مستندسازی هنرهای سنتی بود. برای این کار پژوهشگران مختلف به استخدام پژوهشکده درمیآمدند و به مناطق مختلف کشور اعزام میشدند تا بر روی هنرهای سنتی هرکدام از استانهای کشور مطالعه و آنها را معرفی کنند. پروژه دیگر شرح احوال و آثار هنرمندان بود. در پروژه اول سراغ رشتههای صنایع دستی و هنرهای سنتی میرفتیم و در پروژه دوم سراغ هنرمندان و استادان این رشتهها. در این پروژه با هنرمندان درباره شرححال، شیوه کار و معرفی آثارشان مصاحبه میکردیم و این گفتوگوها در قالب کتاب منتشر میشد. بعد از آن پژوهشگران دیگری نیز این ایده را استفاده کردند. در این پروژه بسیاری از هنرمندانی که تا آن زمان ناشناخته بودند، معرفی شدند.
متأسفانه نگاهی که برخی هنرمندان مدرنیسم به هنرمندان هنرهای سنتی و صنایع دستی دارند، منصفانه نیست، برخی آنها را بهعنوان هنرمند قبول ندارند و یا آنها را بهعنوان استادکار معرفی میکنند. معتقدم توجه به هنرمندان صنایع دستی ایران و معرفی آنها یکی از مهمترین کارهاست. چراکه وقتی یک هنرمند جایگاه، ارزش و اعتبار پیدا میکند و دیگران بهویژه جوانان آن ارزش و اعتبار را میبینند به سراغش میآیند.
نمونهای در این باره مطرح کنید.
چندسال پیش مستندی از تلویزیون پخش شد که در آن هنرمندان هنرهای سنتی معرفی میشدند. در این مستند در یک فضای تاریک با هنرمندان مصاحبه و درباره مشکلات و مسائل مالی آنها پرسیده میشد. هنرمندان هم متأثر میشدند. در واقع نشان میداد این هنرمندان در تنگنا و سختی زندگی میکنند اما هنرشان والا و مهم است. از طرف دیگر وقتی سراغ یک نقاش مدرن یا گرافیست میروند آنها را با طمطراق معرفی میکنند. نوع برخورد و نگاه به این دو گروه از هنرمندان بسیار متفاوت است. بنابراین وقتی چنین برنامهای از تلویزیون ملی کشور پخش میشود، جوانی که علاقهمند به هنر است قطعا جذب هنرهای سنتی نمیشود چون آیندهای در آن نمیبیند. متأسفانه هنرمندان هنرهای سنتی جایگاهی را که شایسته آنهاست ندارند. امروز وقتی از هنرمندان دعوت میکنند، هنرمندان هنرهای سنتی جایی ندارند. متولی هنر در ایران وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است اما هنرهای سنتی در حوزه سازمان میراث فرهنگی است. همواره این مشکل وجود داشته که هنرمندان صنایع دستی بتوانند از اندک امکاناتی که برای هنرمندان در وزارت ارشاد درنظر گرفته شده است، استفاده کنند. اگرچه شرایط به نسبت گذشته بهتر شده است اما هنوز کموکاستیهای بسیاری دارد.
مهمترین دغدغه و آرزوی عبدالمجید شریفزاده بهعنوان فردی که سالها در حوزه صنایع دستی ایران فعالیت کرده چیست؟
کارهای مهمی باید در حوزه صنایع دستی انجام شود. یکی از آنها بحث آموزش است. سالهاست صحبت از این میشود که آموزش هنرهای سنتی با آنچه که امروز در دانشگاهها اتفاق میافتد بسیار متفاوت است. ما بهعنوان اولین ورودیها و فارغالتحصیلان رشته صنایع دستی، ضعف و قوت کار را تجربه کردیم و متوجه شدیم که هنرهای سنتی ایران با شرایط دانشگاههای مدرن امروزی همخوانی ندارد. آموزش در هنرهای سنتی یک صبغه تاریخی دارد که اصطلاحا به آن آموزش استاد - شاگردی میگویند. این نوع آموزش ویژگیهای دارد که در آموزش فعلی دانشگاههای ما قابلیت اجرا ندارد. برای بحث آموزش هنرهای سنتی نیازمند یک کار تلفیقی هستیم که هم از شیوههای قدیمی و هم از شیوههای مدرن استفاده شود. درواقع احیای شیوه استاد - شاگردی به شیوه جدید صورت گیرد. بیش از 20 سال است که این بحث مطرح شده است از زمانیکه در فرهنگستان هنر بودم و بعد از آن در شورای انقلاب فرهنگی هم مطرح شد. استاد فرشچیان پیگیر این موضوع بودند. این شورا تصویب کرد که دانشگاه هنرهای سنتی ایران به نام استاد محمود فرشچیان دایر شود. متأسفانه این موضوع پس از گذشت حدود 6 سال اجرایی نشده است. یکی از آرزوهایم این است که دانشگاه استاد - شاگردی هنرهای سنتی ایران راهاندازی شود.
در پایان بگویید جایگاه صنایع دستی ایران کجاست؟
یکی دیگر از آرزوهای من این است که هنرهای سنتی جایگاه خود را در تشکیلات اداری کشور پیدا کند که متأسفانه همیشه به شکلهای مختلف نادیده گرفته شده است. در دورههای مختلف افرادی در رأس امور صنایع دستی قرار گرفتند که تخصصی در این حوزه نداشتند. یکی از ضربههای اساسی که به صنایع دستی ما خورده است، آمدن افراد غیرمتخصص در مدیریت این مجموعههاست. سازمان صنایع دستی سابق از بعد از انقلاب تا زمانیکه با سازمان میراث فرهنگی ادغام شد حدود 40 مدیر عوض کرد؛ یعنی عمر مدیریت هر مدیر بهطور متوسط یکسال هم نبوده است. هیچکدام از این مدیران نیز تخصصی در این حوزه نداشتند. این موضوع لطمه بسیاری به سازمان صنایع دستی زد، سازمانی که یک دوره اوج داشت و از آن دوره به یک دوره حضیض رسید تا اینکه به تعطیلی کشیده شد. یعنی یک سازمان فعال را از بین بردیم. در حال حاضر هم در تشکیلاتی که برای وزارتخانه شدن سازمان درنظر گرفته شده است، جایگاهی به صنایع دستی اختصاص داده نشده و این لطمه بسیار بزرگی به هنرمندان و صنعتگران ما خواهد زد. اگر صنایع دستی جایگاه مناسبی در این وزارتخانه پیدا نکند، وضعیت بسیار بدی پیدا خواهد کرد و چیزی از آن باقی نخواهد ماند. چراکه در صنایع دستی هنرمندان و صنعتگران نیاز به حمایت دارند، صنایع دستی ما جزو صنایع خرد است و اگر تحت برنامهریزی و هدایت نباشند از بین میروند. دلیل آن هم این است که صنایع در طی زمان کاربری خود را از دست میدهند و باید کاربری تازه برای آنها تعریف کرد. البته این کار هنرمند و استاد کار نیست، کار سازمان دولتی است. این سازمان باید برنامهریزیهای لازم را انجام دهد و هنرمندان را هدایت کند.
نظر شما