چهارشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۰:۴۸
آزادی عقیده، اصلی مهم در دوران زمامداری حضرت علی(ع) بود

حجت‌الاسلام علی‌اکبر ذاکری می‌گوید: امیرالمومنین برای محمد بن ابی‌بکر، استاندار خود در مصر عهدنامه‌ای نوشت و در آن فرمان داد که ستاره‌پرستان و خورشیدپرستان را در دیانت خود آزاد بگذار. متن این عهدنامه بعدها به دست معاویه افتاد و او از توصیه‌های آن متن برای قضاوت استفاده می‌کرد بدون آنکه نامی از حضرت امیر بیاورد.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)ـ در ایام ضربت خوردن و شهادت حضرت امیرالمومنین امام علی بن ابیطالب (ع) قرار داریم. به عقیده تاریخ و در تحلیل بزرگان مکتب امامیه، «عدالت» یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های حکومت و زمامداری امیرالمومنین بود و در نهایت همین معنا نیز باعث شهادت ایشان شد.

امیرالمومنین(ع) در دوران خلافت کارگزاران و استانداران خود را همیشه به تقوای در سیاست و عدالت دعوت کرده و دستور می‌داد. دو میثاق‌نامه ایشان با اصحابش بسیار معروف است که در متن هر دو توصیه‌های اکید به آزادی عقیده شده است: «عهدنامه محمد بن ابی‌بکر» و «عهدنامه مالک اشتر». از این بین عهدنامه مالک اشتر بسیار مشهور است و عهدنامه محمد بن ابی‌بکر به نسبت آن مهجور مانده است.

این عهدنامه گویی که شامل دستورات مستقیم حضرت به تمامی زمامداران و حاکمان جوامع برای ادوار تاریخی مختلف است. متن این عهدنامه که به دلایلی در میان دیگر متون پراکنده بود با تلاش، شرح و تحقیق علمی حجت‌الاسلام والمسلمین علی‌اکبر ذاکری، تجمیع و کامل شد و به صورت کتاب با عنوان «تقوا و سیاست» در دسترس مخاطبان قرار گرفت.

«تقوا و سیاست» از سوی موسسه بوستان کتاب منتشر شده و تاریخ آخرین چاپ آن مربوط به 1393 است که با شمارگان 700 نسخه، 68 صفحه و بهای سه هزار تومان در دسترس مخاطبان قرار گرفت.

حجت‌الاسلام ذاکری هم‌اکنون استادیار پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی است و از دیگر تالیفات منتشر شده او می‌توان به «امام علی(ع) و ایرانیان»، «سیمای کارگزاران علی بن ابیطالب امیرالمومنین(ع)»، «حکومت و سیاست»، «اخلاق کارگزاران»، «اخلاق مسئولان نظام اسلامی» و «مدیریت و سیاست» اشاره کرد. گفت‌وگوی ایبنا با حجت‌الاسلام ذاکری را در ادامه بخوانید.

آیا عهدنامه محمدبن ابی‌بکر به صورت یک متن کامل در این روزگار به دست ما رسید یا اینکه پراکنده بود و شما آن را گردآوری‌ کردید؟

متن عهدنامه در منابع مختلف به صورت پراکنده وجود داشت که من متن را تجمیع و کاملش کردم. در واقع بخش مفصلی از این عهدنامه در سه کتاب «امالی» شیخ مفید، «امالی» شیخ صدوق و «تحف العقول» اثر ابن‌شعبه حرانی، نقل شده و بخش‌های دیگر این عهدنامه نیز به صورت پراکنده در منابع دیگر روایت شده بود.

محمد بن ابی‌بکر پیش از مالک اشتر از سوی حضرت امیر(ع) به عنوان استاندار مصر انتخاب شد. پس از شهادت او، حضرت مالک اشتر را با فرمانی راهی مصر کرد. از طرفی ابن‌ ابی‌بکر در مصر با مسائلی از جمله حضور مردمانی ستاره‌پرست یا خورشید پرست مواجه بود که دستور فقهی درباره آنها را نمی‌دانست و همه این موارد را از امیرمومنان پرسید که در کتاب شما هم به آن اشاره شده است. سوال اینجاست که آیا حضرت در فرمان خود به مالک‌اشتر آیا به پرسش‌های محمد بن‌ ابوبکر هم توجه داشته و آیا در عهدنامه مالک اشتر، بازتابی از مسائل مطرح شده توسط ابن ابوبکر هم وجود دارد یا خیر؟

مصر تا مرکز خلافت اسلامی فاصله زیادی داشت. در آن دوران نیز اقوام مختلفی در مصر زندگی می‌کردند. گروهی یهودی و گروهی مسیحی بودند و بسیاری نیز کیش‌هایی چون خورشید و آفتاب‌پرستی یا ماه‌پرستی داشتند. قیس بن سعد بن عباده انصاری در اصل نخستین استاندار امیرالمومنین امام علی(ع) در مصر بود، اما حضرت او را به دلایلی برکنار و محمد بن ابی‌بکر که به جایش انتخاب کرد. محمد بن ابی‌بکر در سال حجه‌الوداع به دنیا آمد و در زمان رسیدن به استانداری 25 سال سن داشت. او پس از ورود به مصر پرسش‌های فقهی برایش پیش آمد و همه را با امیرالمومنین در میان گذاشت و از ایشان خواهش کرد تا برای قضاوت دستوری بنویسند. حضرت امیر نیز بنا به این درخواست متن عهدنامه را نوشت.

اما حضرت برای اینکه جناب مالک اشتر در مصر با مشکلی مواجه نشود، عهدنامه‌ای نوشت و آن را به مالک داد. هرچند در عهدنامه مالک اشاره‌ای به درخواست محمد بن ابی‌بکر نشده اما برخی از نکات در این عهدنامه امیرالمومنین به آنها اشاره کرد، بر اساس نیازی است که در مصر وجود داشت. یک مثال از این نیاز پرسشی بود که ابن‌ ابوبکر از چگونگی رفتار با زنادقه کرد. چند پرسش او از حضرت را ما نتوانستیم تعیین کنیم که دقیقا در کدام قسمت عهدنامه بوده است و به ناچار به صورت جداگانه آوردیم که یکی از آنها همین پرسش درباره زنادقه بود. تکلیف مسلمانان و اهل کتاب که اهل ذمه هستند، در دین مشخص شده، اما با خورشیدپرستان یا ستاره‌پرستان که مسلمان و اهل کتاب نیستند، یعنی دین ابراهیمی ندارند، چه باید کرد؟ آیا باید به اجبار مسلمان شوند و اگر نشدند آنها را کشت؟

در برخی از منابع درج شده که منظور محمد بن ابی‌بکر از «زنادقه» همین ستاره و خورشیدپرستان بود. او تکلیف فقهی خود برای تعامل با این طیف را از حضرت پرسید و ایشان در جواب فرمود: غیرمسلمانان اگر مسلمان بودند و بعد از دین برگشتند، مرتد هستند و حکم مشخصی دارند، اما اگر از قدیم خورشیدپرست و ستاره‌پرست بودند، اجازه بده که بر آیین خودشان باقی بمانند. به عبارتی حضرت دستور داد که نباید آنها را به اجبار مسلمان کرد و باید در محدوده احوال و اموال شخصی خود آزاد باشند.



آزادی در دین و عقیده در عهدنامه مالک اشتر به چه صورتی بازتاب پیدا کرده است؟

در عهدنامه مالک اشتر درباره نگاه فقهی به پیروان ادیان بشری و غیرابراهیمی سخنان بسیار زیبایی بیان شده است، اما آنگونه که من مطالعه کردم هیچکدام از مفسران و شارحان این عهدنامه متعرض این مبحث نشده‌اند. حضرت به مالک می‌فرمایند که باید قلبت نسبت به رعیت مهربان باشد. این مردمی که تو بر آنان حکومت می‌کنی دو دسته‌اند: یا مسلمانند و برادران دینی تو و یا اینکه در آفرینش شبیه تو هستند؛ «إِمَّا أَخٌ لَک فِی الدِّینِ، وَإِمَّا نَظِیرٌ لَک فِی الْخَلْقِ» بنابراین گروه دوم نیز بشر هستند و آفریده خدا و باید زندگانی خود را داشته باشند و از حقوق خود را از حاکم بگیرند.

نکته دیگر بحث قضاوت است. محمد بن ابی‌بکر در عهدنامه خود پرسیده بود که چگونه باید قضاوت کند؟ در عهدنامه مالک اشتر نیز حضرت ویژگی‌های مهمی را برای قضات بیان کرده است. بر اساس کلام حضرت در این عهدنامه قضات باید درست و عادلانه قضاوت کرده و به هیچ عنوان تطمیع نشوند. همچنین حضرت به مالک بیان می‌کند که باید حقوق قاضی آنقدر کامل و زیاد باشد که قاضی تطمیع نشود و رشوه‌ها را نپذیرد.

نگاه حکام در گذشته ایران و جهان اسلام به این عهدنامه چگونه بود؟ آیا از محتوای آن مطلع بودند؟

در گذشته و حتی در زمان فعلی این متن هیچگاه به صورت یک عهدنامه مستقل مطرح نبوده است؛ و چون عهدنامه مالک‌ اشتر کامل بود، هرکسی که می‌خواست از دستورات امیرالمومنین در شیوه زمامداری آگاهی پیدا کند به آن عهدنامه مراجعه می‌کرد. با این اوصاف اما مورخان نکته‌ای را درباره عهدنامه ذکر کرده‌اند که بسیار زیباست. این نکته را به صورت مختصر برای شما و مخاطبانتان عرض می‌کنم.

مصر در نزدیکی شام واقع است و شام محل حکمرانی معاویه بود. پس از جنگ صفین، حضرت امیر با خوارج درگیر شدند و پس از آن اختلافی میان ایشان با سپاهیان رخ داد و توان جنگ دوباره با شام را از آنان گرفت. به هر حال سپاه حضرت هم باید مدتی را استراحت می‌کرد و دوباره تجهیز می‌شد. معاویه هم که به عمروعاص قول فرمانروایی بر مصر را داده بود، سپاهی به او داد و عمروعاص توانست مصر را تصرف کند. بنابراین کلیه اسناد دارالحکومه مصر که متعلق به محمد بن ابی‌بکر بود، به دست عمروعاص افتاد و یکی از این اسناد پاسخ امیرالمومنین به نامه ابن‌ ابی‌بکر بود. علت اینکه این نامه به طور کامل به ما نرسید، این است که عمروعاص همه آن اسناد و آن نامه را برای معاویه به شام فرستاد.

معاویه وقتی نامه را خواند و دید که بسیار زیباست و در آن نکات و دستورات بسیار مهمی در شیوه زمامداری و قضاوت وجود دارد، نتوانست اعجاب خود را از همراهانش پنهان دارد. ولید بن عقبه بن ابی‌معیط که از مشاوران معاویه بود، زمانی که اعجاب او را دید گفت که این احادیث را بسوزان. معاویه در جواب گفت که تو رای و نظر نداری و خردمند نیستی. چرا باید این سخنان ارزشمند را نابود کنیم حتی اگر از دشمنانمان باشد؟ من دانشی جامع‌تر، استوارتر و روشن‌تر از این احادیث ندیده‌ام. ولید گفت که مردم چه می‌گویند وقتی متوجه شوند که نامه و احادیث علی(ع) نزد توست و تو بر اساس آن قضاوت می‌کنی؟ اگر دانش و قضاوت علی را قبول داری پس چرا با او می‌جنگی؟ معاویه در جواب گفت که به مردم نمی‌گوییم که این احادیث از علی (ع) است، بلکه می‌گوییم این از نوشته‌های خلیفه اول ابوبکر است که نزد پسرش محمد بود و ما به آن دست یافتیم و بر طبق آن قضاوت می‌کنیم.

بنابراین نخستین حاکم و سیاستمداری که از عهدنامه محمد بن ابی‌بکر بهره برد، معاویه بود؟

بله، اما بدون اینکه اظهار کند این شیوه و طریق در قضاوت از حضرت علی(ع) است. این نامه تا زمان عمر بن عبدالعزیز یعنی سال 99 هجری، در دربار شام بود و او پس از مطالعه و بهره‌مند شدن از آن افشا کرد که این متن متعلق به حضرت علی(ع) است. این موارد نشان می‌دهد کسانی که در دربار اموی بودند از این نامه استفاده کرده اما نام حضرت علی را به عنوان نویسنده آن افشا نمی‌کردند. در طول تاریخ نیز استفاده‌های بسیاری از این عهدنامه شد، چرا که در آن حکمت‌های مهمی هست. به عنوان مثال حضرت در پایان نامه محمد بن ابوبکر را به هفت خصلت توصیه می‌کند که این در عهدنامه مالک اشتر نیست، اما مباحث سیاسی و اجتماعی به‌ویژه دستورات درباره قضاوت، کارکنان حکومتی و... در عهدنامه مالک اشتر به نسبت عهدنامه محمد بن ابوبکر مفصل‌تر است.

به عنوان سوال آخر بفرمایید که چرا عنوان «تقوا و سیاست» را برای کتاب خود انتخاب کردید؟

در فرازهای اولیه نامه، حضرت امیر بیان می‌کند که کار عده‌ای برای دنیاست و کار عده‌ای هم برای آخرت. در ادامه حضرت می‌فرمایند که «متقین» کسانی هستند که هم کار برای دنیا و هم برای آخرت انجام می‌دهند. به عبارتی با دنیاداران در دنیای آنها شریکند، اما دنیاداران در آخرت متقین شریک نیستند. تقوا آن نیست که در خانه و منزل بنشینید و زهد بورزید. کسی که برای تولید ثروت از بهترین نعمت‌های الهی استفاده کرده و بر اساس اصول اسلامی پولدار می‌شود، از متقین است. نگاه حضرت امیرالمومنین بسیار کلان بود. در همین امروز دشمن می‌خواهد ما را در محاصره اقتصادی قرار داده و به تولید ملی ما ضربه بزند. جامعه اسلامی مثل ایران باید از نظر ثروت بسیار غنی باشد تا دچار مکر و دشمنی بیگانگان نشود.

افراد باید برای کسب ثروت حلال تلاش کنند و چون متقی هستند به آخرت نیز فکر کرده و به عنوان مثال برای داشتن آخرت، به فقرا برکت می‌رسانند و به آنها کمک مالی می‌کنند. بنا به کلام حضرت امیرالمومنین متقین کسانی هستند که هم دنیا دارند و هم به فکر آخرت هستند. در قرآن و دیگر منابع تفکر اسلامی از مال و ثروت تعبیر به «خیر» شده است. این فرازهای اقتصادی آنقدر اهمیت دارد که شهید آیت‌الله سیدمحمدباقر صدر در کتاب «اقتصاد ما» بخشی از عهدنامه مالک اشتر را که در نهج البلاغه نیز روایت شده، آورده و درباره آن بحث می‌کند و می‌گوید که اقتصاد در جامعه اسلامی باید همراه با تقوا باشد.

امیرالمومنین در منطقه «ینبوع» نخل‌های فراوانی کاشت. روایت هست که در حدود 500 نخل کاشت و در کنار هر نخلی دو رکعت نماز می‌خواند. یعنی کار دنیوی خود را به امور اخروی پیوند می‌زند و به کارگزاران خود نیز همین توصیه را داشت.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها