کیوان ارزاقی میگوید: «شوراب» چند محور داستانی دارد، که یکی از این محورها بحث مهاجرت است، چون مهاجرت از آن موارد و مسائلی است که به نحوی دغدغه من است و تقریبا در هر داستانی که نوشتهام به طور مستقیم یا غیر مستقیم یک فضای مهاجرت را دارم.
ارزاقی در ادامه درباره دیگر موضوعاتی که در این کتاب به آنها پرداخته، اظهار کرد: محور و موضوع دیگری که در «شوراب» نسبت به دیگر موضوعات، مقداری جدیتر بوده است، بحث «اُتانازی »و همان خودکشیهایی است که سالها در رابطه با آن صحبت شده و الان هم چند کشور اروپایی هستند که این اتفاق به طور رسمی در آنها اتفاق میافتد.
آتانازی از محورهای جدی رمان «شوراب»
او ادامه داد: من فکر میکنم با توجه به اینکه اعتقادات مذهبی در حال کم رنگ شدن است و با توجه به اینکه نوع زندگیها و سبک زندگی دارد تغییر میکند، ازدواج کمتر صورت میگیرد و اگر ازدواجی هم انجام شود، کمتر بچه دار میشوند و آدمها به خصوص در زندگی غربی به سمت و سویی میروند، که تنهاییهایشان پر رنگتر میشود و در نتیجه به سمت خودکشی و اُتانازی میروند. چنین چیزی دغدغه من بود و شاید حدود هشت ماه مطالعه و تحقیق کردم ودرباره آن نوشتم. طی این تحقیقات متوجه شدم که در اروپا موسساتی در همین زمینه هستند که یک هفته زندگی مرفه و لاکچری برای فرد تامین میکنند و پس از آن فرد را به سمت خودکشی سوق میدهند.
نویسنده کتاب «سرزمین نوچ» درباره اینکه جشن امضای کتابها و حضور نویسنده در محل فروشگاههای کتاب یا جایی مثل نمایشگاه کتاب چه تاثیراتی میتواند داشته باشد، بیان کرد: ارتباط با نویسنده و مترجم خیلی میتواند کار خوبی باشد. چون آن سالهایی که ما کوچکتر و نوجوان بودیم، وقتی کتابی از یک نویسنده را میخواندیم، برای ما خیلی چیز عجیب و غریبی بود که بتوانیم یک نویسنده را از نزدیک ببینیم و این ارتباط را داشته باشیم. حالا هم فضای مجازی این امکان را میدهد و هم اینکه اگر در دنیای واقعی آدم بتواند آن نویسنده و مترجمی را که دوست دارد، از نزدیک ببیند، میتواند خیلی جالب باشد.
دیدار و ارتباط با نویسنده به پرورش نویسندگان جدید کمک میکند
او ادامه داد: در نمایشگاه کتاب امسال، روزی که من برای دیدار با مخاطبان به نمایشگاه آمدم، خیلی ازدوستان و مخاطبان آمده بودند، که فارغ از گرفتن امضا و اینکه خیلیها هم دوست دارند نویسندهای که این اثر را نوشته از نزدیک ببینند، چیزی که برای خود من مهم بود، این بود که خیلیها به این دلیل میآمدند که دوست داشتند داستان نویس شوند، داستان بنویسند، یک چیزی مدتها ذهنشان را درگیر کرده بود و دنبال یک سرنخ میگشتند که از کجا باید شروع کنند. به نظر من این خیلی میتواند خوب باشد و مسیر را کوتاه کند که آدمها به بیراهه نروند و چیزی را با سعی و خطا شروع نکنند و چیزی را بنویسند که قطع شود.
وی افزود: به هر حال داستان نویسی یک علم و هنر است و فرد باید ابتدا در یک محیط درست آموزشی، آموزش ببیند و از آنجا کار خود را شروع کند. این است که به صرف اینکه یک فرد خوب انشا یا یامه مینویسد، نمیتواند داستان نویس بشود. قاعدتا ابتدا باید مسیر و اصول را یاد بگیرد و بعد به سراغ داستان نویسی برود. در نتیجه فکر میکنم این قرارها، این دید و بازدیدها و دیدار با نویسندگان میتواند رابطههای بین بچههایی که نویسنده هستند و بین نویسنده و مخاطب را بهتر و بیشتر برقرار کند.
ارزاقی درباره تجربه حضور خود در نمایشگاه کتاب تهران و اینکه حضور نویسندگان در این رویداد بزرگ فرهنگی چه نتایجی میتواند داسشته باشد، اظهار کرد: نمایشگاه کتاب کمی این مسیر و راه را تسهیل کرده، چون به هر حال یک زمانبندی مشخص است و از قبل معلوم است که یک نویسنده یا مترجم یک ساعتهای مشخصی در فلان غرفه حضور دارد و کسی که علاقهمند باشد، میتواند او را ببیند. برای خود من اتفاق افتاده که دوستانی از شهرستان آمدهاند یا اگر تهران کاری داشتهاند، سعی کردهاند روزی به نمایشگاه بیایند که بتوانی با هم گپ و گفتی داشته باشیم. از دل همین گفتوگوها، ایمیل و شماره رد و بدل کردنها، فرد اگر داستانی داشته، برای من فرستاده است و من تا آنجایی که خودم مسیر را میشناختم، مسیر را برای او مشخص کردم که به نظر من این حرکت خیلی خوب مثبتی میتواند باشد.یا مثلا داستانی از یک نویسنده را خوانده و دغدغه داشته که نویسنده را ببیند و سوالاتش درباره متن و منظور نویسنده از بعضی قسمتهای متن را بپرسد. در نتیجه برایند این مسئله را مثبت میبینم.
نظرات