در مراسم بزرگداشت فردوسی مهری باقری درباره اسطورههای ایرانی و کاربرد آنها در زندگی مردم سخنرانی کرد و گفت: اشعاری که در شاهنامه فردوسی (حماسه ملی ایران) آمده مخصوصا تاریخ اساطیری همیشه بصورت روایاتی که نقالها در گردهمآییهایی برای جمع کردن مردم و اشتراک شان در یک فرهنگ میخواندهاند، تنها بهخاطر سرگرمی نبوده است. این روایات پیشینه بسیار درازی دارند و ریشه در اولین متون بازمانده از زبانهای ایرانی دارند.
مهری باقری، مدير گروههاي آموزشي ايرانشناسي بنياد ايرانشناسيدر ابتدای مراسم گفت: اشعاری که در شاهنامه فردوسی (حماسه ملی ایران) آمده مخصوصا تاریخ اساطیری که همیشه به صورت روایاتی که نقالها در گردهمآییهایی برای جمع کردن مردم و اشتراک شان در یک فرهنگ میخواندهاند، تنها بهخاطر سرگرمی نبوده است. این روایات پیشینه بسیار درازی دارند و ریشه در اولین متون بازمانده از زبانهای ایرانی دارند. روایات اوستا بدون کم و کاست در حماسههای ملی هم مطرح شدهاند پس میتوان نتیجه گرفت وقتی در ذهن جمعی ملتی، تفکری شکل میگیرد این تفکر از بین رفتنی نیست بلکه متناسب با تغییراتی که در جامعه به وجود میآید و پیشرفتهای فکری که مردم زمانه کسب میکنند این روایات تغییر شکل میدهند؛ به عبارتی یک روایت اسطورهای که کامل نمیتواند در دوران پهلوانی مطابق با خرد آدمی باشد تغییر شکل میدهد و به صورت یک روایت حماسی در میآید. بنابراین بررسی این روایات و اسطورهها ما را به شناخت تفکر، روحیه و هویت جمعی یک ملت نزدیک میکند. ما میدانیم که بزرگترین وسیله تعلیم و تربیت در دوران قدیم (دوران باستان) داستانها و روایات بودهاند و از این طریق آموزش و پرورش صورت میگرفته است. گونه دیگر این روایات هم داستانهای فولکلوریک یا قصه هایی است که در فرهنگ عامه وجود دارند.
این متخصص ادیان و عرفان و زبان های باستان در ادامه گفت: در متون دینی ایرانیان قبل از اسلام در اوستا مطلبی هست راجع به بن زشتی و تاریکی یعنی اهریمن که خالق همه بدیها بوده بزرگترین خلقت اهریمن برای اینکه با اهورا که بن نیک بوده معاوضه کند موجودی بنام اژدهاک است که تمامی خلقت اهورایی را از بین میبرده و دنیا را از وجود مخلوقات نیک تهی میکرده است. اژدهاک زاده اهریمن است. ضحاک که صورت قدیمی آن همان اژدهاک است انسانی است که به سرزمین نیکان تعلق ندارد، بیگانه است و برای نابودی مخلوقات آمده است(ژ و ز به هم بدل میشود و اژدهاک تبدیل به ازدهاک می شود که صورت معرب آن ضحاک است). اژدهایی که در اساطیر و در متن اوستایی هست موجود خوفناکی است که سه سر، شش چشم و سه دهان دارد که میتواند تمامی مخلوقات را برباید و به دم فرو بکشد. اهریمن در شاهنامه خود را به صورت یک آشپز نشان میدهد که غذای مطبوعی درست میکند و ضحاک که این غذا برایش خوشایند بوده به عنوان جایزه از او میپرسد که چه خواستهای از من داری؟ در جواب میگوید: میخواهم شانههای تو را ببوسم و با بوسیدن شانه های ضحاک دومار سربرمی آورد. مار وقتی بزرگ میشود تبدیل به اژدها میشود. موجودی که سه سر دارد؛ سر دومار و سر خودش و در هر سر دو چشم که میشود شش چشم. سه سر و در هر سر یک دهان که میشود سه دهان . پس ضحاک شاهنامه صورت دگرگون شده همان اژدهاک اوستاست.
عضو پيوسته انجمن فولكور در آكادمي علوم و ادبيات فنلاند افزود: وقتی ضحاک جمشید را از بین میبرد و به جای او بر تخت مینشیند، خواهران زیباروی وی را از شبستان میرباید و موقعی که زمان ضحاک تمام میشود چه بر سر این دختران خواهد آمد؟! برای اینکه مارهای ضحاک آرام بگیرند روزبانان ناچار میشوند جوانهایی را از بین مردم بگیرند و از مغز سرشان خوراکی برای مارها درست کنند؛ این همان خالی کردن جهان از مردمان است که اژدهاک در اوستا انجام می دهد.فریدون هم یکی از کسانی است که قرار بود به این ترتیب کشته شود ولی مخفی میشود و در نهایت برمی گردد و ضحاک را از بین میبرد. فریدون دو برادر بزرگتر دارد وقتی فریدون بر ضحاک غلبه میکند دخترانی را که در شبستان ضحاک بودند یعنی خواهران جمشید را از قید اسارت ضحاک رها میکند. دو برادر دیگر توطئه میکنند و میخواهند فریدون را از بین ببرند ولی موفق نمیشوند و بالاخره فریدون به تخت شاهی مینشیند.عین همین قصه را از زبان مادربزرگها و پدربزرگها در قصههای ملک محمد و ملک جمشید شنیده ایم: پادشاهی بود که درخت میوه طلایی داشت و هر شب یکی ازین سیبهای طلایی کم میشد. سه پسر داشت از آنها خواست ببینند چه کسی دزد این سیب هاست ؟
رئيس بخش آسيا و اقيانوسيه در مجمع جهانی تحقیقات فرهنگ عامه در ادامه گفت: پسر اول را که مامور کرد خوابش برد. پسردوم هم خواب میماند اما پسر سوم که کوچکتر است از خواب باز میماند و میبیند دیوی (صورت دیگری از زاده اهریمن) میآید و دست دراز میکند تا سیبی بکند؛ پسر با شمشیر میزند تا دست دیو را قطع کند؛ دیو فرار میکند. ازخونی که روی زمین ریخته شده دیو را تعقیب میکند و می بیند که دیو در چاهی فرو میرود. پسر وارد چاه که میشود دخترانی در ته چاه میبیند که اسیر دیو هستند؛ سه دیو که سه دختر را اسیر کردهاند. جمشید دخترها را نجات داده و شیشه عمر دیوها را به زمین میزند و میشکند.در این جا هنگامی که پسر دختران را از چاه بالا میآورد دو برادر دیگر توطئه میکنند چون فکر میکنند او تمام شهریاری را به دست خواهد آورد و عزیز پدر خواهد شد. برادرها طناب را میبرند و او به ته چاه میافتد و طی اتفاقاتی نجات پیدا کرده، به شهر خود برمیگردد و با دختر سوم ازدواج کرده تخت شاهی را به دست می آورد.
این کارشناس ارشد زبانشناسی و زبان های باستانی در ادامه عنوان کرد: اگر این داستانها را باهم مقایسه کنیم میبینیم که چگونه یک روایت اسطوره ای تبدیل میشود به یک روایت حماسی -پهلوانی و باز این روایت هم تبدیل میشود به یک روایت داستانی (افسانه وار) که در بین مردم برای تعلیم و تربیت از ان استفاده میشود.ایا اینها برای سرگرمی است یا پیامی دارند؟؟
باقری، که همسر یگانه زبانشناسی ایران شادروان بهمن سرکاراتی است در ادامه سخنان خود گفت: در هر روایتی پیامی است که باید آن را بازگشایی کنیم. در سراسر حماسه ملی ما تراژدیهای زیادی داریم مانند بیژن و منیژه، رستم و سهراب، داستان سیاوش. اگر این تراژدیهارا تجزیه و تحلیل کنیم و ساختارهای اصلی و عناصری را که در ژرف ساخت این روایات وجود دارد پیدا کنیم، در همه اینها یک پهلوان حضور دارد، یک مرد نیک نام که برای ماموریتی از سرزمین اصلی خود بیرون میرود . در اینجا با دو موضوع روبه رو هستیم: پهلوان و رفتن او به سرزمین بیگانه که با یک دختر زیبارو آشنا میشود، دختر از او دل میرباید و با او ازدواج میکند و بچه دار میشود. نتیجه چه میشود؟ اگر این واحدهای روایی را که مانند کلمات یک جمله هستند زنجیروار کنارهم قرار دهیم میتوانیم از آن یک معنا و مفهوم استنباط کنیم . پهلوان به سرزمین بیگانه رفته و عاشق شده و نتیجه آن یک تراژدی است. داستان چه پیامی میخواهد به مردم بدهد ؟ در عصر پهلوانی چه کسی را میستایند؟ یک جوانمرد که بخاطر وطن خطر میکند و از مرزها فراتر میرود و این پیام را دارد که هوشیار باش اگر چشمت چیزی را دید و دلت لرزید حواست جمع باشد تا به تراژدی نیانجامد.
در بخش دیگری از مراسم، آذرینفر داستان گردآفرید و زاده شدن سهراب و نبرد او با پدر را نقالی کرد.
نونهالان شعرهایی خواندند و دکتر ازقندی رییس دانشگاه علمی-کاربردی بیدخت در مورد تحلیل روانشناختی شخصیت ضحاک سخنرانی کرد. سپس گروه آهنگ نجوا موسیقی نواخت و نمایش کوتاهی از ورزش پهلوانی اجرا شد.
در پایان مراسم نشست تخصصی گفتوگوی علاقهمندان ادبیات، اعضا خوانه داستان آتش پرور و انجمن ادبی پروین گنابادی با دکتر باقری، رییس بخش آسیا-اقیانوسیه مجمع جهانی تحقیقات فولکلور درباره شاهنامه تا پاسی از شب ادامه یافت.
نظر شما