بیژن اشتری میگوید: این کتاب، اثر تلخی بود و در مدت دو ماهی که آن را ترجمه میکردم، برخی شبها کابوس میدیدم اما کتاب جذابی است و به ما میگوید که چگونه حاکمی از تجاوز جنسی به عنوان ابزاری برای اعمال حکومت و تداوم قدرت استفاده میکند و این چیز بسیار مخوفی است.
شما کتابهای زیادی در زمینه شخصیتهای خاص تاریخی کار کردهاید. کتابهایی که به آنها کتابهای سرخ میگویند. درباره آغاز این پروژه کمی توضیح دهید.
نقطه آغاز مجموعه سرخ با کتاب «چگوارا» بود و بعد از آن تصمیم به ادامه این مجموعه گرفتیم. اما کتابی که سنگبنای این مجموعه را گذاشت کتاب دو جلدی «استالین» بود نوشته سایمن سیبیگ مانتیفوری و بعد با نشر ثالث تصمیم گرفتیم که چهرههای شاخص جنبش و تاریخ کمونیسم را کار کنیم به دنبال استالین، تروتسکی، لنین ، بوخارین و بقیه شخصیت ها را یک به یک کار کردیم و در آینده هم کتاب چائوشسکو در این مجموعه درمیآید. کتاب هوگو چاوز و فیدل کاسترو هم در این مجموعه در دست ترجمه و بررسی است.
اینکه روی دیکتاتورها تمرکز کردهاید و آنها را محور ترجمههای تاریخی خود قرار دادهاید دلیل خاصی دارد؟
به هر حال من فکر میکنم که نسل جوان کشورمان نیاز دارد که با تاریخ جهان به صورت جدیتری آشنا شود و مقوله دیکتاتوری هم مقولهای است که در سطح جهان و منطقه و حتا برخی حیطههای زندگی خودمان هم با آن روبه رو هستیم. این ضرورت را دیدم تا جامعه استبدادی و تاریخ کمونیسم را بهتر بشناسانم. به نظر من انقلاب کمونیستی شوروی در جامعه ما به خصوص قشر روشنفکر تاثیر زیادی گذاشت و در نسلهای متمادی، روشنفکرهای ایرانی تحت تاثیر اندیشههای مارکسیستی و کمونیستی بودند. بسیاری از آنها برداشت درستی از اندیشههای چپ و کمونیستی نداشتند، متون و ترجمههایی که در اختیارشان بوده است درست نبوده. چیزی تحت عنوان کمونیسم در ذهنشان بوده و بر همان اساس بنیانهای فکری و ایدئولوژیک ساختهاند. حتا متفکرهای مذهبی ما هم نظیر دکتر شریعتی تحت تاثیر این اندیشهها بودهاند. من احساس میکنم که این تاریخ باید بازخوانی بشود و ما باید لنین، تروتسکی، استالین را درست بشناسیم و من سعی دارم به نوبه خودم نسل این آدمها و کمونیسم و مارکسیسم واقعی را به نسل جوان کشورم بشناسانم و در حقیقت هدفم این است که از بتهای اسطورهای چپ، اسطوره شکنی کنم.
و این هدف تمام لیبرالهاست.
بله چون اسطوره ذاتا چیز بدی است. اما بسیاری این موضوع را برنمیتابند. مثلا چگوارا برای برخیها بت است و شنیدن اینکه کشتارهای بعد از انقلاب به دستور او انجام شده و حتا خودش هم در جوخه اعدام حضور داشته، برایشان غیرقابلتحمل و غیرقابل باور است.
کتابهای تاریخی مخاطب خاص خود را دارد و کلا موضوع تاریخ برای مخاطب کمی پسزننده است. اما کتابهایی که شما ترجمه میکنید از اقبال مناسبی برخوردارند و روایتشان بیشتر به رمان نزدیک است تا یک روایت خشک و گزارشی تاریخی. انتخابهایتان برای ترجمه بر چه اساسی است؟
روند انتخاب کتاب برای من بسیار مهم است. مترجمان خوب و مطرح کشور ما آنهایی هستند که سلیقه انتخاب کتابشان بالا بوده است. اگر افرادی مانند نجف دریابندری و محمد قاضی مطرح شدهاند، صرفا به دلیل زباندانی و تسلطشان به زبان نیست. مترجم خوب باید نبض جامعه را در دست داشته باشد و بداند مشکل و مساله اصلی جوانها چیست و بعد از شناسایی این مساله، کتاب را شناسایی کند تا پاسخگوی نیازهای جامعه و مطابق با الگوهای عمومی جامعه باشد. نکته دیگر هم اینکه تاریخ ژانری است که مخاطب کمی دارد. به همین دلیل باید دنبال قالبهای تازهای گشت تا نسل جدید بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند. انتخاب کتاب سختترین مرحله کاری من است. به عنوان مثال دنبال کتابی هستم برای شخصیت مایاکوفسکی اما هنوز آن را پیدا نکردهام و یک قفسه از کتابخانهام پر از کتاب های انگلیسی است که درباره مایاکوفسکی نوشته شدهاند. مثلا درباره فیدل کاسترو هم کتابی سفارش داده بودم و با آن هم مشکل پیدا کردم چون کتاب صددرصد علیه کاسترو است. من خودم هم او را یک دیکتاتور میدانم اما مورخ باید نگاه منصفانهای داشته باشد و مشکل من این است که بیشتر کتابهایی که درباره فیدل نوشته شدهاند یا تعریف مطلقاند یا کاملا علیه او. مرحله انتخاب همیشه زمان زیادی از من میگیرد.
درباره روند انتخاب آخرین کتابی که از شما تحت عنوان «حرمسرای قذافی» منتشر شده است، بگویید و اینکه ترجمه این کتاب پیشنهاد چه کسی بود؟
با جستوجوی شخصی به این کتاب رسیدم. قذافی شخصیت جالبی است و اصولا کاراکتری است اهل نمایش و شوآف. به هر حال 42 سال حاکم کشوری بوده و دیکتاتور قدرتمندی بوده است. کتاب شاخصی هم از او به فارسی درنیامده بود. دوست داشتم درباره او هم کار کنم. تا اینکه به این کتاب رسیدم و سوژه کتاب هم همزمان شد با جنبش «میتو» و قربانیان جنسی. شخصیت اصلی این کتاب هم قربانی تجاوز جنسی است که شجاعت به خرج داده و از ظلمی که به او رفته سخن گفته است. این کتاب با اینکه زندگینامه قذافی نیست اما دریچهای به حریم شخصی این دیکتاتور را به روی خواننده باز میکند. با اینکه این کتاب، اثر تلخی بود و در مدت دو ماهی که آن را ترجمه میکردم، برخی شبها کابوس میدیدم اما کتاب جذابی است و به ما میگوید که چگونه حاکمی از تجاوز جنسی به عنوان ابزاری برای اعمال حکومت و تداوم قدرت استفاده میکند و این چیز بسیار مخوفی است. تجاوز جنسی به خودی خود امر مخوفی است اما اینکه به یک سلاح سیاسی تبدیل شود، موردی است که در این کتاب برای اولین بار مطرح شده است. این کتاب به شدت تحقیقاتی است و نویسنده آن خبرنگار ارشد روزنامه لوموند است. وی تحقیقات میدانی زیادی انجام داده و با قربانیان قذافی مصاحبه کرده است و این کتاب ثمره تلاشهای این خانم است.
پروژه بعدیتان چیست؟
من همزمان روی چند شخصیت کار میکنم. اما در حال حاضر برای اولین بار است که مشغول ترجمه یک رمان هستم. البته این رمان هم در رابطه با کمونیسم و مربوط به زوال کمونیسم است. بعد از آن روی دو شخصیت هوگو چاوز و صدام حسین کار میکنم.
نظر شما