پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۳۹۷ - ۱۲:۴۸
در ایران، فوق‌لیسانس و دکترای زبان ایتالیایی وجود ندارد/سعدی که ما در ایتالیا داریم سعدی غزل نیست

رافائل مائوریلو گفت: وقتی از بحث آموزش زبان خارج می‌شویم و بحث تحقیق پیش می‌آید، باید بگویم که در ایران، فوق‌لیسانس و دکترای زبان ایتالیایی وجود ندارد و هم اینکه، اصولاً تحقیقی درباره ادبیات ایتالیایی انجام نمی‌شود. البته در سال‌های اخیر کارهای در دپارتمان زبان دانشگاه تهران برای آموزش انجام شده، اما همان طور که می‌بینید تا به امروز پیشرفتی نداشته‌ایم.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) رافائل مائوریلو محقق و پست دکترای دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران و استاد دانشکده ادبیات فارسی و زبان‌های خارجی دانشگاه علامه طباطبایی که روز سه شنبه 28 فروردین در همایش سعدی و پترارک در موسسه شهر کتاب سخنرانی می کرد، صحبت‌های خود را با خواندن غزل «بوی گل و بانگ مرغ برخاست» از سعدی شروع کرد و گفت: پترارکا هیچ‌گاه در زندگی‌اش غزل ننوشت، بلکه آن چیزی که پترارکا نوشته، سونت است که یک قالب شعری است که در ایتالیا متولد و بعد در دنیا پخش شده است. به تازگی یک کتاب درباره ادبیات جهان در ایران به چاپ رسیده که در آن مطالبی درباره پترارکا هم نوشته شده است و من برای اینکه ببینم یک کتاب آموزش دانشگاهی درباره پترارکا چه می‌گوید، به آن مراجعه کردم و در آنجا به دو جمله برخوردم. یکی اینکه: «پترارکا نه تنها نخستین اُمانیست عصر جدید است، بلکه پیشگام احیای فرهنگ کلاسیک و بنیان‌گذار تمدن عصر جدید هم به شمار می‌رود.» که من این جمله در مورد پترارکا را تایید می‌کنم. اما مشکل من در جمله دوم است که می‌گوید: «لائورا (موضوع عشق پترارکا) همانند بئاتریس دانته، نماد و راهنمای عشق الهی است، در صورتی که اصلاً و ابداً اینطور نیست. لائورا با بئاتریس کاملاً متفاوت است. شاید بتوان بئاتریس را به عنوان نماد و راهنمای عشق الهی خواند، اما لائورای پترارکا را نمی‌توانیم اینطور تعریف و معرفی کنیم؛ چون برعکس بئاتریس دانته، یک عشق دنیوی است؛ ولی می‌توان گفت که یک زن واقعی با عطر و طعم الهی است. در ادامه جمله دوم آمده است که «پترارکا مبتکر غزل نیست ولی آن را به حد کمال رسانده است» و بنابراین همان طور که گفتیم، پترارکا هیچ وقت در زندگی خود غزل ننوشت.
 
وی در ادامه گفت: به نظر من مشکل، مقایسه آشنایی ایران در ایتالیا با آشنایی ایتالیا در ایران است. اگر اشتباه نکنم سال هزار و هشتصد و اندی، یک کتاب درباره‌ ادبیات فارسی در ایتالیا چاپ شد که کار دانشگاهی و آکادمیک بود. یعنی کسانی که در دانشگاه درباره شعر فارسی تحقیق کرده بودند و مدرک دکتری داشتند شعرهای فارسی را ترجمه کرده و کتاب نوشته بودند، درحالی که تعریفی که از ادبیات ایتالیا داریم، اکثرا از کسی است که زبان ایتالیایی بلد نبوده و نیستند و معمولاً کارشان ترجمه ای از یک زبان دیگر است. البته همین هم کار مهمی است و کسانی در دپارتمان زبان ایتالیا در دانشگاه تهران هستند که واقعا زحمت می‌کشند تا زبان ایتالیایی را در ایران زنده نگه دارند.
 
این ایران‌شناس و اسلام‌شناس ایتالیایی ضمن گلایه از وضعیت ترجمه و پژوهش ادبیات ایتالیا در ایران، تصریح کرد: وقتی از بحث آموزش زبان خارج می‌شویم و بحث تحقیق پیش می‌آید، باید بگویم که در ایران، فوق‌لیسانس و دکترای زبان ایتالیایی وجود ندارد و هم اینکه، اصولاً تحقیقی درباره ادبیات ایتالیایی انجام نمی‌شود. البته در سال‌های اخیر کارهای در دپارتمان زبان دانشگاه تهران برای آموزش انجام شده، اما همان طور که می‌بینید تا به امروز پیشرفتی نداشته‌ایم. ترجمه‌ای که از پترارکا در ایران وجود دارد، ترجمه‌ای است که چند مشکل دارد، که ریشه این مشکلات می‌تواند در تفاوت آموزش باشد. آموزش در ایتالیا و ایران تفاوت‌های دارد. در ایتالیا این‌طور است که دانش‌آموزان در دبیرستان، ۵ سال زبان و ادبیات لاتین، زبان و ادبیات یونان قدیم و زبان و ادبیات ایتالیا و ... می‌خوانند که تقریباً در سطح دانشگاهی است.
 
سعدی که ما در ایتالیا داریم سعدی غزل نیست
عضو هیات علمی دانشکده ادبیات و زبان‌های خارجی دانشگاه علامه طباطبایی در ادامه گفت: به اعتقاد من برای شناخت واقعی و دقیق زبان ایتالیایی به آشنایی دقیق با زبان و ادبیات لاتین احتیاج داریم که متاسفانه تا به امروز در ایران تدریس نمی‌شود. ما برای شناخت پترارکا به زبان و ادبیات لاتین و یونانی قدیم احتیاج داریم و بدون این‌ها شناخت دقیق او حاصل نمی شود. در مورد سعدی هم باید بگویم، سعدی که ما در ایتالیا داریم سعدی غزل نیست، بلکه سعدی بوستان و گلستان است. در مهم‌ترین کتاب آموزش و ادبیات زبان فارسی که در ایتالیا داریم، گلستان را به عنوان نمونه نثر کلاسیک زبان فارسی معرفی کرده است که به نظر من (به عنوان کسی که استاد زبان و ادبیات فارسی اینجاست) می‌توان پترارک و سعدی را  از این نظر مقایسه کرد، چرا که پترارک هم در زبان ایتالیا، نمونه نثر کلاسیک زبان ایتالیایی است؛ درست است که شعر می‌نویسند، اما نه شعر به زبان لاتین، بلکه به زبان ولگار که امروز به آن زبان ایتالیایی می گوییم.
 
رافائل مائوریلو عنوان کرد: بر خلاف دانته که نثر او بسیار سخت و سنگین است، ولی پترارکا با کمی سختی قابل خواندن است و احساس می‌کنید زبان او، تکرار همین زبان امروز ایتالیا است. بنابراین وقتی می‌خواهید نقش سعدی و پترارک در ایران و ایتالیا را مقایسه کنید، باید به عنوان نمونه ای از نثر کلاسیک دو زبان با هم مقایسه کرد، نه در غزل چون همان‌طور که گفتیم، پترارک غزل ندارد و تعریف پترارک به این صورت درست نیست.
 
وی در پایان گفت: مشکل دیگر زمانی است که پترارک در ایران ترجمه می‌شود. برای من جای تعجب فراوان داشت که چطور در یک فرهنگ و کشور که شعر این قدر مهم است و وقتی شعر کشورها و فرهنگ‌های دیگر را معرفی می‌کنند، زبانی دارند که بسیار راحت می‌توانند واژه‌های خارجی را قبول و مال خود کنند- ویژگی اصلی زبان فارسی است-، سونت را وارد زبان خود نمی کنند و به آن غزل می گویند، در صورتی که پترارک نتوانسته غزل بنویسد، یعنی آن موقع اصلاً امکان نداشت که چنین کاری انجام شود.
 
 رافائل موریلو در انتهای صحبت‌های خود مهم‌ترین سونت پترارک که در مقدمه دیوان شعر او است را به زبان ایتالیایی خواند و به بحث خود را پایان داد.

 لائورا در شعر پترارک مانند معشوقه‌ شاعران کلاسیک ماست
در ادامه فاطمه عسگری، استاد زبان ایتالیایی در دانشگاه تهران در سخنرانی خود با عنوان «چهره و هویت معشوق در اشعار پترارک» که با نمایش موارد مهم و تصاویری از لائورا و ... همراه بود، به دو مجموعه‌ی «سرودنامه» و «پیروزی‌ها»ی پترارک درباره‌ سیمای معشوق اشاره کرد و گفت: معشوق در این مجموعه اشعار لائورا نام دارد که درباره وجود یا عدم وجود او بحث‌هایی هست، که من اینجا به قطعیت می‌گویم؛ در اینکه لائورا واقعا وجودخارجی و مادی داشته است، شکی نیست. لائورا آنطور که از ورای خواندن سونت‌های شاعر برمی‌آید، زنی زیبارو، متاهل، متعهد و پرهیزگار است که به مروز زمان سالخورده شده و طراوت جوانی را از دست می‌دهد، گاه بر اثر بیماری و یا زایمان زیبایی‌اش کم‌رنگ می‌گردد و همچنین به مانند تمام موجودات واقعی دچار حادثه مرگ در تاریخ مشخصی می‌شود. اما آنچه مهم است معانی و کاربردی است که حضور وی در سرودنامه پترارک دارد.



عسکری ادامه داد: نمی‌توان باور داشت که لائورا فقط یک موجود واقعی بوده، بلکه سرچشمه‌ غنایی‌ترین درونمایه‌های شعر پترارک است اما در قیاس با معشوقه‌های اشعار عاشقانه شعرای شیرین طرز نو، زمینی‌تر، واقعی‌تر و انسانی‌تر است. هرچند که در بسیاری از سونت‌های سرودنامه گاه به یک علامت و نشانه معنایی و گاه به جانمایه‌ شعری تبدیل می‌شود. لائورا چون معشوقه‌ شعرای سنت کلاسیک ما شاعر را به تفکر در تنهایی وامی‌دارد و گاه به قول ادبا و منتقدین فقط یک احساس شخصی و درونی شاعر است. احساسی که آب و رنگی بسیار واقع‌بینانه دارد.
 
این استاد دانشگاه ضمن خواندن و تعریف داستان سونت 16 از دیوان شعر پترارک، از مانند کردن لائورا برای پترارک به مسیح برای پیرمرد سونت 16 سخن گفت و با اشاره به این‌که معشوق عاملی برای تفکر و تعمق شاعرانه در آثار پترارک است، افزود: برخلاف محبوب‌های شعرای شیرین طرز نو، لائورا عامل تغییر و تحول در عاشق خویش نمی‌شود. لائورا با تجربه‌ مرگ متحول شده و تغییر نقش می‌دهد. او در تمام سرودنامه استعاره‌ای است بر تمام آنچه دغدغه‌ی دل و جان شاعر است و به هیچ عنوان امکان برطرف نمودن این دغدغه وجود ندارد. لائورا محبوبی است که آرامش می‌بخشد و نابود می‌سازد و ظاهرا پترارک از بودن و نبودن او گریزی ندارد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها