در محفلی که در روز درگذشت داریوش شایگان برپاشد؛
آیدین آغداشلو : شایگان حکیم تلخ یا سلبی نبود؛ چشم به آبادی جهان داشت
آیدین آغداشلو معتقد است: شایگان یک حکیم تلخ یا سلبی نبود؛ چشم به آبادی جهان داشت و معتقد بود جهان این امکان را دارد که اختلافات و تضادهای خود را سوهان بزند و به صورت یک عنصر مفید و همه جانبه دربیاید.
خبر همهجا منتشر شد و به زودی در صدر اخبار خبرگزاریها و رسانههای دنیا بهخصوص رسانههای فرانسوی که به گونهای وطن دوم شایگان محسوب میشد قرار گرفت. همه از هم صحت و سقم خبر را میپرسیدند و سعی میکردند به هم دلداری بدهند. تمام بزرگان فرهنگ و هنر کشورمان که اکثرا به دلیل تعطیلات در سفر به سر میبردند سعی کردند حتا با پیامی کوتاه ابراز همدردی و تاسف کنند.
قرار شد عصر عدهای از دوستان و نزدیکان استاد در منزلشان جمع شوند تا به خانواده او به خصوص دو دخترش تسلیت بگویند و دلداری بدهند. گرچه قدم گذاشتن در خانه ای که شایگان دیگر در آن نیست تقریبا غیرممکن است، اما ترجیح میدهم برای عرض تسلیت به خانواده ایشان در این جمع حضور یابم.
از در ورودی خانه جنوبی شایگان در خیابان ولنجک که وارد میشوم قدم برداشتن سخت میشود. آخرین باری که به این خانه آمدم خود استاد در را برایم باز کرد و با لبخندی دلنشین و روی گشاده پذیرایم بود. پاگذاشتن به خانهای که روزی مامن و محل رجوع بسیاری از فضلا، اندیشمندان، ادبا و دوستداران داریوش شایگان بوده و اکنون همه آنها هستند و آن شمع مجلس نیست، به اندازه کافی سخت هست که برای چند دقیقه من را در آستانه در نگه دارد. اما چارهای نبود. در بدو ورود دو دختر داریوش شایگان ایستاده بودند که البته چهره ماتم زده آنها و حزنشان قابل وصف و شرح نیست و در دوران بستری بودن استاد هم شاهد بودم که چگونه در فراق چنین پدری مثل شمع می سوزند و آب می شوند. محفل خصوصی بود. تنی چند از بستگان استاد و البته بعضی دوستان او که همگی از چهرههای برجسته فرهنگ و هنر کشور بودند حضور داشتند. داریوش طلایی نوازنده تار و سه تار، حامد فولادوند مترجم و پژوهشگر، فریده زندیه مترجم، افسانه گیدفر، ایرج امینی پژوهشگر تاریخ، بهزاد حاتم گرافیست و... از اولین کسانی بودند که در این محفل حضور داشتند. به سراغ داریوش طلایی رفتم و از او خواستم چند کلامی درباره داریوش شایگان صحبت کنیم.
داریوش طلایی صحبتهای خود را اینگونه آغاز کرد: من حدود 35-36 سال پیش با ایشان در پاریس آشنا شدم و از آن زمان تا کنون رابطه نزدیکی با هم داشتیم، هرچند ایشان چه از لحاظ معرفتی و چه از لحاظ سنی از من بالاتر بودند اما خب این شانس من بود که با چنین شخصیتی توانستم دوستی داشته باشم و از وجود ایشان استفاده کنم و خاطرات زیادی چه آن زمان که در پاریس یودیم و چه زمانی که ایران بودیم با هم داشتیم.
او اینگونه ادامه داد: ایشان شخصیتی داشت که شاید در چند کلمه نتوان آن را توصیف کرد.
وقتی از او درباره نگاه داریوش شایگان به موسیقی پرسیدم توضیح داد: موقعیتهایی بود که من مینواختم و او برداشت خود را از آن قطعهای که نواختم بیان میکرد. نگاه ایشان به موسیقی مثل بقیه وجوه فکری و فلسفیشان بود و برای موسیقی به عنوان نماد فرهنگهای مختلف ارزش و احترام قائل بودند. ایشان موسیقی کلاسیک غربی را دوست داشت و همچنین بخشهایی از موسیقی اصیل ایرانی را هم دوست. همان هویت چهل تکهای که درباره آن صحبت میکرد و در کتابشان هم تحت همین عنوان بحث کردهاند در این مورد هم صادق بود. ایشان معتقد بود دنیا شکلی گرفته که دیگر مثل 50سال پیش یا قبل از آن نباید دنبال این بود که فرهنگها و موسیقیها را با هم ترکیب کرد، بلکه ما در دنیایی زندگی میکنیم که فرهنگها میتوانند در کنار هم باشند. ایشان همیشه مثالی میزدند که گویا نمایشگاهی در کالیفرنیا بوده که ایشان دیده بوده و غرفههایی از تمام دنیا با فرهنگ و آداب رسوم خودشان در آنجا در کنار هم قرار داشتند و او این را تصویر و نمادی از دنیا میدانست. در مجموع او به موسیقی سازی بیشتر از موسیقی آوازی علاقه داشت.
مهمان ها در رفت و آمد هستند و عدهای میروند و عده ای دیگر جایشان را می گیرند. آیدین آغداشلو نقاش مطرح کشورمان به همراه خانواده در این محفل حضور مییابند. به سراغ آغداشلو میروم تا کمی هم او برایم از داریوش شایگان صحبت کند.
آیدین آغداشلو ابتدا امتناع می کند و معتقد است الان نباید در این باره صحبت کنیم: الان کمی زود و کمی دشوار است درباره او صحبت کردن چون هیجان از دست دادن او اجازه نمیدهد که درباره او خوب جمع بندی کنم.
اما در ادامه چند جملهای صحبت می کند و میگوید: شایگان قطعا یکی از مهمترین متفکران یکصدسال گذشته ایران بوده و عمر بسیار پرباری داشته است. تالیفات و ترجمهها و جوایزی که او برده است، شایگان را در بین تمامی متفکران معاصر ما یگانه میکند. البته رشته اصلی او فلسفه و حکمت بود اما چیزی که او را خاص میکند نه این است که در فلسفه کسانی در حد و معیارهای او نبودند، اهمیت او این است که بسیار جهانی بوده و وسعت مشرب و میزان مسائلی که به آن احاطه داشت او را به صورت یک مثال استثنایی درمی آورد.
آغداشلو اینگونه ادامه میدهد: همانقدر که به فلسفه و ادبیات پرداخت، به سیاست و جامعه شناسی پرداخت و مشغلههای خاص خود را به دلیل دو جهانه بودن توانست دنبال کند و به ثمر برساند. در بسیاری از کتابهایش هم به همین مساله پرداخته یعنی موضوع توازی جهانهایی که ظاهرا مشترکاتی ندارند ولی در باطن روی هم تاثیر میگذارند و در ساخت و ساز هم کمک می کنند و این بخش شریف شایگان در فلسفه و حکمت بود.
هنرمند برجسته کشورمان اضافه میکند: او یک حکیم تلخ یا سلبی نبود؛ چشم به آبادی جهان داشت و معتقد بود جهان این امکان را دارد که اختلافات و تضادهای خود را سوهان بزند و به صورت یک عنصر مفید و همه جانبه دربیاید. برای خود من شایگان از این حیث همیشه یک الگو بود. خود من همیشه دوست داشتم یک انسان دوجهانه باشم. او به دلیل نبوغ و هوش سرشارش توانست این کار را انجام دهد و رمز ماندگاریاش هم همین است. او به عنوان یک فیلسوف فقط سوال نمی کرد بلکه به دنبال پاسخ هم بود و بسیاری را هم پاسخ داد.
او صحبت هایش را اینگونه پایان داد: جهان روان است و ادامه دارد و تولید میکند اما شرایط خاصی لازم است که آدمی به بزرگی داریوش شایگان دوباره پدید بیاید. مجموعه تضادها و هماهنگی ها، مجموعه همراهیهای فرهنگهای مختلف وقتی کنار هم جمع میشوند یک آدم استثنایی را به وجود میآوردند و داریوش شایگان قطعا همان آدم استثنایی بود. شاید الان خیلی متوجه عدم حضور او نشویم اما کمی که بگذرد میبینیم که دیگر کسی نیست که سوال های مهم زندگی مان را از او بپرسیم.
آیدین آغداشلو را که ترک میکنم تقریبا هوا تاریک شده است. آقای دهباشی از دم در حیاط تکان نخورده و همانجا در سرما روز را شب کرده است و به اصرار دیگران که از او میخواهند کمی به داخل خانه بیاید بی اعتناست. حال او اگر به اندازه خانواده شایگان بد نباشد، کمتر نیست، دوستی او با داریوش شایگان فراتر از حد تصور بود و بارها دیده بودم که در طول روز چندبار باهم تلفنی صحبت می کردند، این جای خالی قطعا جایگزینی نخواهد داشت.
دیروقت شده است که بهاءالدین خرمشاهی و کامران فانی از سویی و آتیلا پسیانی از سوی دیگر به جمع اضافه و گرم صحبت و خاطره تعریف کردن میشوند. چند دقیقه بعد همه قصد خروج از منزل را میکنند و من هم به طبع با پایان یافتن مراسم باید آنجا را ترک کنم. مهربانی های دختران شایگان را قدردانی میکنم و باز تسلیت میگویم و باز سعی میکنم به آقای دهباشی دلداری بدهم، از جمع خداحافظی میکنم و با علم به این که روز دوشنبه 6فروردین از مقابل دایره المعارف بزرگ اسلامی پیکر استاد را تشییع خواهیم کرد، منزل ایشان را ترک می کنم.
نظرات