دوشنبه ۶ فروردین ۱۳۹۷ - ۱۰:۰۰
نشان دادن مصیبت‌های شهر تهران در رمان دوگانه کلاسیک

رضا ماحوزی عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در یادداشتی نگاهی به رمان « ر ه ش» اثر جدید رضا امیرخانی داشته است.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)ـ رضا ماحوزی، عضو هیات علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری: من اخیراً رمان سیار پرفروش «ر ه ش» نوشته رضا امیرخانی را خواندم. کتاب خوبی است با جزییات فراوان و داستان‌پردازی نسبتا خوب. با هدف نشان دادن مصیبت‌های شهر تهران و شاید شهرهای مشابه. کودکی که به علت آلودگی هوا آسم دارد و مادری که درصدد نجات اوست.

در این کتاب نگاه کلاسیک در مرزگذاری‌های بسیار شدید و رادیکال بین دو نگاه وجود دارد. از یکسو زنی که ریشه دار است. به مادر بزرگ وصل است و حتی این اتصال را به رخ شهردار بی ریشه و غریبه می‌کشاند و از سوی دیگر همسر  شهرستانی مجذوب هیاهوی شهر بزرگ که آینده را در پیشرفت اداری و مالی خود می‌بیند و البته می‌خواهد خانواده را متقاعد کند که این به نفع خانواده است.

این دوگانه کلاسیک که در همه جا از مالیا تصویر زنی فهمیده و البته تنها عرضه می‌کند در این شهر دود گرفته، شلوغ و بی محبت، مستلزم فهمی خارج از شهر است از همین رو درویشی کوه‌نشین این تفهم را بر عهده می‌گیرد زیرا اوست که از بلندی و از آسمان با پاراگلایدر خود به شهر مغموم می‌نگرد. اما در هر صورت این درویش فردی بیرونی است و در شهر نقشی ندارد چنانکه مالیا را هم از این دردسرها بدور می‌خواهد. گویا راهی برای نجات نمی‌بیند و منتظر است با نشانه پا کوبیدن سم اسب‌ها و پارس سگ‌ها این تمدن بتونی و آهنی و بی‌محبت یکسره نابود شود و اگر شد، تمدنی دگر جایگزین شود.


اینک بین دغدغه‌های مالیا و راه حل درویشی که مالیا و ایلیا را در آسمان با خود همراه کرده و از بالا بر سر عابران و مردمانش شماره ۱ (ادرار) را به اجرا درمی‌آورد و آنها را حذف شده می‌داند باید یکی را انتخاب کرد.

برای درویش حق با ایلیا و ایلیاها است و هر کس به این حق نزدیک شود محق می‌شود. ایلیا هوا را دوست دارد و می‌خواهد از راه هوا به گذشتگان وصل شود. این را بزرگترها از شهردار تا معاون شهردار منطقه و برج‌ساز دروغگو که بویی از فرهنگ و صداقت نبرده و منشی برج‌ساز نمی‌خواهد. آنها برای درویش حذف شده‌اند اما برای مالیا هنوز امیدی به برگشت هست. شاید برادران بسیجی که البته باز هم کامل نمی‌فهمند، نقطه‌ای از امید باشند. شاید زن‌هایی که به زن بودنشان هنوز نیندیشیده‌اند هم جای امید باشند.

قضیه پیچیده است. چه کسی باید شروع کند و از کجا؟ شاید مادر بودن و درخت را دوست داشتن و چند کار زیباشناسانه کوچک و البته مشارکتی موردنظر مالیا راه شروع خوبی باشد اما سخت است چون جامعه روحیه‌ای دیگر دارد؛ چنانکه زن همسایه وقتی بچه‌های سرایدار را می‌بیند بچه خود را جمع و جور می‌کند و درواقع ذهنیت خود را نشان می‌دهد؛ ذهنیتی که به همه چیز وارونه نگاه می‌کند درست مثل ر ه ش بجای ش ه ر.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها