یادداشت منوچهر ثابتی درباره محدثی و نقدی بر دورکیم
نمیتوان دورکیم را کنار زد و جامعهشناس ایرانی را جایگزین کرد
منوچهر ثابتی میگوید: باید واقعیت را قبول کرد تاکنون در سطح نظری یک جامعهشناس درحد دورکیم در منظومه جامعهشناسی ایران خلق نشده و به بازار دانش اثری در حد و اندازه قواعد روش جامعهشناسی، تقسیم کار اجتماعی و صور حیات ابتدایی دینی عرضه نشده که بتوان دورکیم را کنار زد و جامعهشناس ایرانی را جایگزین وی کرد.
منوچهر ثابتی اما در یادداشتی که در کانال تلگرامی وی قرار گرفته به نقد حسن محدثی در این باره پرداخته است. وی در این یادداشت نوشته است: «شناخت (knowlege) فرایندی است که ذهن انسان از ندانستن به دانستن می رسد. به لحاظ معرفت شناختی(epistemologic)منابع معرفتی عبارتند از:
1- فلسفه
2- دین
3-ایدئولوژی
4- هنر
5- علم
هدف غائی همه معرفتها شناخت است، هرکدام از منابع معرفتی دارای حیطه کنشگری، اصول موضوعه و روش خاص خود بوده و شناخت در همان زمینه صورت میگیرد.
حیطه معرفت علمی مربوط به امور این جهان (secular) است. با این نگرش تمام شاخههای علمی (discipline) که اصول موضوعه وحیطه کنشگری شان به اموراین جهان مربوط میشوند در زمره معرفت علمی جای دارند. در همین راستا جایگاه جامعهشناسی در بین منابع معرفتی درمعرفت علمی قرار دارد چراکه جامعهشناسی علم مطالعه روابط متقابل اجتماعی (علم مطالعه ساختهای اجتماعی) است و روابط متقابل اجتماعی مربوط به امور این جهان است نه ماوراء، بنابراین جامعهشناسی علمی تجربی هم هست و جامعهشناس برای مطالعه آن به انسانها و مطالعه روابط متقابل آنها در زیست جهان اجتماعی میپردازد.
جامعهشناسی هم مانند سایر رشتههای علمی دارای نظریهپردازان، مکاتب و پارادایمهای متعددی است و کنشگری علمی در سطح نظری درحیطه مکاتب و پارادایمها صورت میگیرد. علم ویژگی انباشتی داشته، اندیشمندان و صاحبنظران بامطالعه و کنکاش علمی در طول زمان به معرفت انباشتی (stock knowlege) خاصی دست مییابند که ریشه در مکاتب و پارادایمهای علمی دارند.
امیل دورکیم، جامعهشناس فرانسوی از بنیانگزاران اصلی جامعهشناسی در پارادایم کارکردکرایی و ساختارگرایی از شاخص ترین چهرههای جامعه شناسی است. اگر نقد و انتقادی برآراء و اندیشههای دورکیم صورت میگیرد منتقد ابتدا باید تعلقات مکتبی و پارادایمی خودرا مشخص کرده تا بتواند دلائل نقد و انتقاد خود را بیان کند محدثی با چه رویکرد نظری، مکتبی و پارادایمی به نقد دورکیم پرداخته است؟
محدثی دو واژه «دگرسالار» و «پرست» را در نقد دورکیم به کار برده که نمیتواند استناد نقد علمی داشته باشند، چراکه این واژهها، مفاهیم مکتبی و پارادایمی نیستند و معنای جامعهشناختی در حیطه نظریههای جامعهشناختی به خود نمیگیرند. در سخنان ایشان «دگر سالار» معرفی کردن جامعهشناسان ایران اشاره به تعلقات جغرافیایی دارد نه تعلقات مکتبی و پارادیمی، پیروان مکتب و پارادایم الزاما نباید درجغرافیای خاص و واحدی باشند آنچه که باعث تشکیل یک مکتب و پارادایم را میدهد اندیشه واحد و بینش واحد اندیشمندان و صاحبنظران است نه اشتراک مکانی و زیست جغرافیایی.
از طرفی دیگر «دگرسالار» خواندن جامعهشناسان ایرانی به ته نشست ذهنی ما ایرانیان برمیگردد که همواره به دنبال تفکیک «خودی» و «غیرخودی» است. باید واقعیت را قبول کرد تاکنون در سطح نظری یک جامعهشناس در حد دورکیم در منظومه جامعه شناسی ایران خلق نشده و به بازار دانش اثری در حد و اندازه قواعد روش جامعهشناسی، تقسیم کار اجتماعی و صور حیات ابتدایی دینی عرضه نشده که بتوان دورکیم را کنار زد و جامعهشناس ایرانی را جایگزین وی کرد.
محدثی در نقد دورکیم واژه «پرست» را به کار برد، واژهای که قبلاً در مورد دکتر جواد طباطبایی هم مکرر استفاده و ایشان را «ایرانپرست» معرفی کرده بود. در فرهنگ لغات فارسی «پرست» به معنای حفظ و مراقبت کردن نه به معنای پرستیدن و ستایش کردن و ایران را درجایگاه خداوند قرار دادن واتصاف تقدس دادن!! ازین منظر محدثی باید منظور خود از اصطلاح «پرست» و دورکیم پرست معرفی کردن جامعه شناسان ایرانی را روشن کند.
اگر در ایران و هر جای دنیا یک جامعهشناس در سطح نظری به اندیشهها و نظریههای هر متفکر و جامعهشناسی علاقهمندی نشان داده و در کنشگری علمی خود از آنها استفاده کند امری طبیعی و در راستای فعالیتهای علمی محسوب شده و چه بساحاصل پژوهشهای وی درانباشت علمی مفید هم باشد. اندیشه جامعهشناسی ایرانی یا جامعهشناسی اسلامی اندیشهای اتوپیائی و خارج از اندیشه آکادمیک است چراکه این اندیشه توسط اندیشمندان و کنشگران علمی طرح نشده است.
آنچه که امروز در جامعهشناسی ایران نمود دارد، تشکیل گروههایی پیرامون افرادی است که به جای جامعهشناس بودن (sociologist) بیشتر مرام و مسلک گرا (communionist) هستند!! در مسلکگرایی تمایل و علاقه به اشاعه اندیشههای فرد خاصی است که در راس گروه قرار داشته و مرادعلمی اعضای سلک است، در چنین اجتماع علمی امکان تضارب اندیشه، نقدمنصفانه وشک گرایی(skepticism)وجود ندارد، درصورتی که شک گرایی یکی از ویژگیهای علم بوده و موجب پویایی علمی میشود.»
نظر شما