سه‌شنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۶ - ۱۴:۳۱
پیش‌نیاز ویراستار شدن سواد زبانی است

محمد مهدی مرزی ویراستار و مدرس ویرایش اعتقاد دارد ویرایش را می‌شود آموخت، منتها به کسانی که صلاحیت و اهلیت دارند، مجهز به دانشی پیشینی‌اند، کتابخوان‌اند، شم قوی زبانی دارند و در پی یافتن آگاهی زبانی‌اند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران‌(ایبنا)، محمدمهدی مرزی، ویراستار در ابتدای میزگرد دوم همایش ویرایش عصر روز گذشته به عنوان اولین سخنران متنی تحت عنوان «آموزش ویرایش؛ ممکن و ناممکن» ارائه کرد که به اختصار در ادامه می‌آید:

چند سالی می‌شود که آموزش ویرایش موضوعی باب روز شده و گویا با فزونی یافتن دوره‌ها و کلاس‌های ویرایش، این موضوع هنوز مطرح است و حتی داغ‌تر شده که این اتفاق فرخنده‌ای است. چه بسا با برگزاری این‌گونه جلسات، بتوان ایرادها و کمبودهای چنین دوره‌هایی را شناخت و درصدد رفع آن برآمد. ظاهرا موضوع آموزش ویرایش «یکی داستانی است پر آب چشم» که هنوز هم بحث بر سر آن فراوان است. آموزش ویرایش موافقان و مخالفان فراوان دارد و موافقت و مخالفت با آموزش ویرایش هم ناشی از دیدگاه‌های متفاوت و حتی مخالف افراد است.
 
برای بحث درباره ممکن بودن آموزش ویرایش یا ممکن نبودن آن، ابتدا باید چند موضوع را روشن کرد. یکی اینکه ویرایش ماهیتا علم است، مهارت است یا هنر است؟ در نشستی که چهار سال پیش در باب همین موضوع برگزار شده بود یکی از متخصصان فلسفه علم، دکتر معصومی‌همدانی، عقیده داشتند که ویرایش علم به مفهوم مطلق نیست. دلیلش را هم فقدان نظریه علمی و قاعده کلی برای ویرایش می‌دانستند، حتی ایشان معتقد بودند که ویرایش تعریف دقیقی هم ندارد. ولی همگان به این امر معترف‌اند که ویرایش نوعی مهارت است. با پذیرش این گزاره می‌توان  به این نتیجه رسید که پس می‌توان ویرایش را، مثل هر مهارت دیگری، یاد داد و خواستاران آن هم می‌توانند آن را بیاموزند.
 
نکته دیگری که باید روشن شود این است که وقتی می‌گوییم «ویرایش» مرادمان چیست؟ در توضیح باید بپذیریم که ویرایش امری کلی و واحد نیست. مجموعه‌ای است از کارهایی که با هدف تسهیل در خواندن و درک و دریافت متن صورت می‌گیرد و انواعی دارد. در تحلیل انواع ویرایش به گونه‌هایی برمی‌خوریم که واقعا آموزش آن‌ها ناممکن است، یا دست کم آموزش‌شان در کلاس‌های ویرایش میسر نیست، به فضا و ابزارهای دیگری نیاز دارد و مجال فراخ‌تری می‌طلبد. مثلا بدون فراهم آمدن مقدماتی، بعید است بتوان ویراستار ساختاری یا محتوایی تربیت کرد. یا مثلا نمی‌توان کسی را که در حد  ویراستار مجموعه  یا حتی سرویراستار، با آموزشی گیرم یکی دو ساله، تحویل بازار نشر داد.  اما گونه‌هایی از ویرایش را قطعا می‌شود آموزش داد، مثل ویرایش صوری یا فنی، آنچه پیش‌تر به copy editing معروف بوده است. البته، من به شخصه، معتقدم ویرایش زبانی و صوری را هم به همه کس نمی‌توان یاد داد، مگر اینکه طالب این رشته اهلیت خاصی داشته باشد. از نشر ما معمولا همین دو نوع ویرایش بیشتر شناخته شده است و ناشران هم عموما نظر به همین دو گونه دارند.
 
اما این داستان اساسا از کجا شروع شد؟
در دهه سی شمسی موسسه فرانکلین تاسیس شد. از آنجا کتاب‌هایی را به مترجمانی دادند که ترجمه کنند، به گمان اینکه مترجمان خوبی‌اند. حاصل کار چندان مطلوب و مقبول نبود، عده‌ای را استخدام کردند که آن کتاب‌ها را ادیت کنند، یعنی متن ترجمه شده را با متن اصلی مطابقت دهند و خطاهای مترجم را اصلاح کنند و این داستان تا به امروز ادامه یافته است. حال باید ببینیم که ادیتورهای آن موقع، یا به تعبیر امروزی ویراستاران، چه کسانی بودند. کسانی بودند مثل آقای سمیعی و آقای صلح‌جو و آقای سعادت و امثال این‌ها. مگر این افراد کلاس ویرایش، بر مبنای امروزی آن، رفته‌بودند. البته دوره‌هایی برایشان گذاشته بودند ولی این افراد از پیش دارای بضاعت زبانی  و مجهز به نوعی زبان‌آگاهی بودند که در این کار دستگیرشان بود. در واقع آنچه پیش‌نیاز ویراستار شدن است، سواد زبانی است.
 
ویراستار یعنی کتابخوان حرفه‌ای؛ ویراستار فردی است که سال‌ها در خواندن متون ممتاز و تراز اول زبان فارسی ممارست کرده و این امر سبب شده به نوعی تربیت زبانی و شم قوی زبانی دست پیدا کند، تربیتی که امروز مفقود است. شما چند ویراستار را می‌شناسید که با متونی مثل گلستان و بوستان سعدی مانوس باشد، شعر حافظ و نظامی یا تاریخ بیهقی را خوانده باشد. آقای صالح حسینی، مترجم، در کتابشان با عنوان «نظری بر ترجمه» مقاله‌ای دارند با عنوان «لزوم انس با زبان و ادب فارسی در ترجمه». در این مقاله ترکیبات و تعبیراتی را از ترجمه آقای نجفی از «خانواده تیبو» استخراج کرده و نشان داده‌اند که استاد نجفی در مقابل معادل‌های فرانسوی چه تعابیر و مضامینی را از آثار کلاسیک زبان فارسی وام گرفته‌اند. مگر آقای نجفی نرفته و این‌ها را از آثار قدما گلچین نکرده بودند؟ خیر! این تعابیر در حافظه استاد رسوب کرده بود و در وقت حاجت از آن‌ها  استفاده کرده بودند. مقصود من از تربیت زبانی چنین تربیتی است که چنین تربیتی در کلاس‌های ویرایش حاصل نمی‌شود و به قول قدما محصول سال‌ها دود چراغ خوردن است.
 
کتاب «تا روشنایی بنویس» آقای اخوت را بخوانید که در آن نویسنده اشاره می‌‌کند به «چراغی که تا سحر می‌سوخت» که مقصودش پنجره تا سحر روشن اتاق آقای نجفی در اصفهان است.  داشتن چنین معلوماتی آن بخش از ویرایش است که به هنر پهلو می‌زند، اصلا هنر است. کار آقای نجفی در ترجمه‌هایشان، کار آقای کوثری در ترجمه‌هایشان از متون کلاسیک و رمان‌های آمریکای لاتین و کار محمد قاضی در ترجمه «دن کیشوت»، کارهای هنرمندانه است. درست است که این‌ها مترجم‌اند و بحث ما درباره ویرایش است، ولی  تربیت و آگاهی زبانی این‌ها در کار و ویرایش‌شان هم مشهود است.
 
اگر بخواهیم به ویرایش مثال‌زدنی استاد سمیعی در «از صبا تا نیما» بپردازیم باید به به دو وجه مشهور و غالبا مطلوب ویرایش، یعنی ویرایش صوری و ویرایش زبانی. آنچه  از ویرایش صوری یا  به تعبیر قدیم‌ترش ویرایش فنی مستفاد می‌شود، فنونی است آموختنی: پیکره‌شناسی کتاب، نمونه‌خوانی، نشانه‌گذاری، ماخذنگاری، نمایه سازی و مهم‌تر از همه رسم‌الخط که بسیار محل بحث و اختلاف نظر است. این‌ها را می‌توان یاد داد و درواقع باید هم یاد داد. اما در همین موارد هم حرف و حدیث فراوان است. مثلا بعضی از ویراستاران نمونه‌خوانی را کاری حقیر می‌شمارند و شان خود را اجل می‌دانند  از اینکه نمونه‌خوانی کنند. از اول می‌خواهند بروند سراغ متن نویسنده و مترجم و آن را شخم بزنند، در صورتی که ویراستار باید همه مراحل تولید اثر را بشناسد و در آن دخالت کند. یا نشانه‌گذاری را باید واقعا یاد گرفت. بسیاری از نویسندگان نمی‌دانند کجا باید ویرگول، نقطه و نظایر این‌ها را بگذارند. اگر کتابی علمی، به خصوص نمایه نداشته باشد، خواننده سردرگم می‌شود. خواننده نباید برای یافتن موضوع یا نامی همه کتاب را ورق بزند، کافی است به نمایه آن مراجعه کند و همین‌طور دیگر مهارت‌هایی که در زمره  مهارت‌های ویرایش صوری است، همه یادگرفتنی و یاددادنی است.
 
اما ویرایش زبانی، که هنوز بعضی‌ها به غلط آن را ویرایش ادبی می‌گویند، حکایت دیگری است. صرف علاقه‌مندی کفایت نمی‌کند که کسی در ویرایش زبانی تبحر پیدا کند. ویرایش زبانی قطعا مقدمات، مقارنات و موخراتی دارد که آگاهی زبانی یکی از آن‌ها است. ویراستار باید مختصری زبان‌شناسی بداند، مختصری دستور زبان بداند. مسلما همه نکات ویرایشی در کلاس درس مطرح نمی‌شود. در بسیاری از موارد ویراستار خودش باید اجتهاد کند که رکن این اجتهاد، آگاهی زبانی است. بارها در کلاس و در غیر کلاس دیده‌ام و گفته‌ام که بسیاری از فارغ‌التحصیلان  زبان و ادب فارسی با مقوله زبان بیگانه‌اند و زبان زنده امروز را نمی‌شناسند. این حرفی تکراری است، اما در دانشکده‌های زبان و ادب عموما ادبیات تدریس می‌شود و بیشتر فارغ‌التحصیلان رشته ادبیات واحد زبان‌شناسی نداشته‌اند. عموما می‌گویند یکی دو واحد اختیاری است. مگر می‌شود کسی فوق‌لیسانس و دکتری زبان و ادب فارسی داشته باشد و زبان‌شناسی نداند؟ اگر چنین غفلتی هم در دانشکده‌های ادبیات صورت گرفته باشد، ویراستار نباید از کسب این دانش‌ها غافل باشد.
 
یک مورد دیگر؛ ویراستار زبانی باید مرجع شناس باشد. باید بداند نادانسته‌هایش را کجا می‌تواند پیدا کند. بسیاری از  دانشجوبان ویرایش طرز کار  با فرهنگ لغت را بلد نیستند؛ شناخت فرهنگ‌های یک زبانه و دو زبانه به کنار! تحصیل‌کردگان ما بلد نیستند لغت از از فرهنگ پیدا کنند. نهایتا، برخی از آن‌ها به فرهنگ لغت به چشم کتاب لغت معنی نگاه می‌کنند و از کارکردهای متنوع و گوناگون فرهنگ غافل‌اند. این‌ها را می‌شود و باید به ویراستار یا دانشجوی ویراستاری یاد داد. به نظر من ویرایش را می‌شود آموخت، منتها به کسانی که صلاحیت و اهلیت دارند، مجهز به دانشی پیشینی‌اند، کتابخوان‌اند، شم قوی زبانی دارند و در پی یافتن آگاهی زبانی‌اند.
 
در صحبتی که با آقای صلح‌جو داشتم، ایشان معتقد بودند که زبان آثار چاپ شده بهتر از گذشته است. زبان کتاب‌ها، مجله‌ها، و روزنامه ها بهتر از گذشته شده است. اگر در مقام مقایسه برآییم، می‌بینیم این سخن صادق است. کافی است روزنامه‌های امروز  را با روزنامه‌های بیست سال پیش ، یا کتاب‌های امروز را با کتاب‌های چند سال گذشته مقایسه کنید. این تغییر حاصل تجربه، بینش و پشتکار ویراستارانی است که عموما از همین کلاس‌های ویرایش بیرون آمده‌اند، بنابراین همه را نباید با یک چوب راند. با این حال، بر بازده این کلاس‌ها می‌توان خرده گرفت. نقص‌های فراوانی هم می‌توان یافت که باید آسیب‌شناسی شود و آسیب‌شناسی از آن کارهای شیرینی است که عموم مردم از متخصص و غیرمتخصص به آن علاقه دارند و در انجام دادنش پیش‌قدم می‌شوند.
 
ببینید، ویراستار در حوزه نشر کار می‌کند. حوزه نشر معایب و خلل‌هایی دارد که یکی از آن‌ها اهمیت ندادن به شان کار ویراستار است؛ اما این تنها عیب آن نیست. برای ارتقای کیفیت آثار منتشر شده، نشر ما قبل از ویراستار به مشاورانی کاردان نیاز دارد، به کسانی نیاز دارد که کتاب‌شناس باشند. کسی که در همه مراحل کار نشر به ناشر مشاوره بدهد. چنین شخصیت کتاب‌شناس مشاوری باید، در وهله اول، مجله‌ای فرهنگی و ادبی بخواند، در کتابفروشی‌ها بچرخد، نقد کتاب‌ها را بخواند یا در اینترنت و در کانال‌های ناشران، دنبال تازه‌های نشر بگردد. باید نبض بازار نشر دستش باشد و بداند جامعه کتاب‌خوان به چه کتابی نیاز دارد. البته این‌طور هم نیست که همه ناشران به چنین مشاورانی بی‌اعتنا باشند و نشرهای معروف و معتبر عموما چنین سمتی دارند. این کارشناسان یا مشاوران وقتی کتابی را مقید تشخیص دادند و ترجمه آن را لازم دانستند، باید دنبال آدم‌هایی بگردند که صلاحیت ترجمه آن را دارند. طبیعتا ترجمه حاصل متنی خواهد بود که نهایتا با اندک ویرایشی مقبول کتاب‌خوانان قرار می‌گیرد، وگرنه مقبول نیست که کتابی را با صرف هزینه و وقت به مترجمی بسپارند و بعد از مترجم بگیرند و بدهند به ویراستاری که مجبور باشد برای اصلاح متن، متن ترجمه شده را خط به خط با اصل آن مطابقت دهد.
 
تربیت مشاور نشر یا مشاور فرهنگی یا ویراستاری در این سطح، البته میسر است، اما آموزش آن‌ها در دوره‌های کوتاه یا بلند، سر کلاس مقدور نیست. این‌گونه معلومات و مهارت‌ها طی سال‎‌ها مطالعه و مهارت و کسب تجربه حاصل می‌شود. از کلاس‌های ویرایش، کارشناس کتاب، کارشناس نشر و مشاهر فرهنگی بیرون نمی‌آید، اما از این نکته نباید غافل شد که فارغ‌التحصیلان این دوره‌ها با آمادگی بیشتری می‌توانند این تخصص‌ها را کسب کنند. البته یک نکته دیگر را هم نباید فراموش کرد که آموزش ویرایش در کلاس تمام نمی‌شود و مهارت‌های ویرایشی کاری مداوم و مستمر است که تازه بعد از کلاس شروع می‌شود.
 
سمت دیگری که در نشر ما مفقود است، آن چیزی است که به آن خواننده می‌گویند که معادل reader انگلیسی است و منظور خواننده نخست متن است. به نظر من، کتاب قبل از ویرایش باید برود دست خواننده نخست. او تشخیص می‌دهد که کجای کتاب ابهام دارد یا به ویرایش نیاز دارد. پس از این تشخیص، در بسیاری از موارد، خود مترجم یا نویسنده می‌تواند آن را برطرف کند. یکی از توصیه‌های همیشگی من به ویراستاران این است که قبل از ویرایش، خواندن متن را وظیفه خود بدانند. در واقع ویراستار نخستین خواننده متن است و قبل از اینکه قلم به دست بگیرد و به جان متن بیفتد، باید آن را بخواند و چوب اظهار نظرش  به بهتر شدن اثر کمک کند.
 
به هر حال باید پذیرفت که برخی از گونه‌های ویرایش را نمی‌شود در کلاس آموزش داد. به نظر من، آدم سنت‌گرای قدیمی، آموزش استاد شاگردی یا به قول قدما آموزش سینه به سینه، هنوز هم در برخی جنبه‌های ویرایش حاصل مطلوب دارد، اما این امر پس از آموزش مقدماتی باید صورت پذیرد.

گفتنی است پنل دوم همایش ویرایش عصر روز گذشته دوشنبه(14اسفند) با حضور محمدمهدی مرزی، ارسلان فصیحی و مرتضی فکوری در «سرای کتاب» موسسه خانه کتاب برگزار شد.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها