آنا فاندر نویسنده و رماننویس اهل استرالیا است که هماکنون در نیویورک ایالات متحده زندگی میکند. او این کتاب را درباره مردمی نگاشته است که در حکومت کمونیسم دیکتاتوری آلمان شرقی با سازمان اطلاعاتی و پلیسی اشتازی همکاری میکردند.
کتاب سرزمین مأمورهای مخفی (اشتازیلند) برنده جایزه ادبی ساموئل جانسون و برنده جایزه کتاب سال گاردین و همچنین کتاب سال آلمان شده است. این کتاب به 13 زبان و در 70 کشور منتشر شده است.
«سرزمین مأمورهای مخفی» روایتی شگفت آور از انسانهایی روزگار ماست که از شقاوتها و بی رحمیها گزارش میدهد. انا فاندر در قالب داستانی تاریخی و سیاسی، زندگی در کشوری دیکتاتوری را به خوبی وصف میکند و روایتی مینویسد از آدمهایی که در برابر جمهوری دموکرات آلمان مقاومت میکنند. فاندر داستان آدمهایی را میگوید که برای پلیس دهشت آلمان شرقی کار میکنند. او به خوبی این آدمها را در کنار قربانیان قرار میدهد که برای سیستم دیکتاتوری در ردههای بالا کار میکنند و در ضمن از سیاستهای استبداد پلیس آلمان شرقی آسیب میبینند.
فاندر برای انعکاس واقعیت عینی در کتاب تحسین شدهاش به پایگاههای اشتازی میرود. و خبرچینهای اکنون پیر شده را مییابد، با کمونیستهای سرسخت به گفتوگو مینشیند، و مردمانی را پیدا میکند که سالها نقشه فرار از دیوار برلین را برسر داشتهاند یا برای فرار اقدام کردهاند. کتاب او را میتواند یک مستند نگاری مخوف و دهشت خطاب کرد، روایتی سنگین و اندوهناک، از کشوری که سفر به آنجا پاداشی بود برای رهبران احزاب چپ، از جمله ایران.
کتاب، قصهای است از داستانهایی که قرار بوده همیشه خاموش بماند، اما با تلاشهای فاندر حالا روایت شده است. داستان پلیسهایی که از مردمان مشکوک حتی، نمونهای از بوی لباس را جمعآوری میکرد تا اگر روزی به کار آمد برای جستوجو به سگها بسپارد. فاندر که یک رماننویس هم هست، توانسه از بیان واقعیت عینی بی هیچ گونه قضاوتی برآید و مستند روایی خود را با توانایی داستانگوییاش در آمیزد. شخصیتهایی واقعی را نمایان سازد بیهیچ بلندپروازی و فضایی را ترسیم کند تا مخاطب بتواند ظلمت و تباهی آن سالهای پشت دیوار را به درستی دریابد. طنز و حتی مهر ورزیدن نویسنده دربرابر افرادی که در اینجا به عنوان یک پرتره با آنها دیدار میکند مشهود است. نویسنده همچنین یک استبداد خشن و سرکوبگر را نمایان میکند، نه به عنوان شیوهای از روایت که به عنوان آسیبی در شخصیتهایی که از آنها و آنچه بر آنها رفته ، نوشته شده است.
بخشی از متن کتاب:
بعد سروکله کارتی در صندوق پست پیدا شد. «خیلی طبیعی به نظر میاومد. یه کارت چاپی معمولی بود که میگفت باید برای تمدید کارت شناساییم برم ایستگاه پلیس. روش جای خالی داشت و اونا اسم من و تاریخ و زمان ملاقات رو با دست نوشته بودن.»
به من نگاه نمیکند. مطمئن نیستم اصلا خطابش من باشم. چشمانش دوروبر میچرخد، با این که چیز زیادی برای دیدن وجود ندارد؛ پشت سر من مخزن آبگرمکن بالای سینک با شعله کوچک آبیاش و سمت چپم دری هست که به راهرو باز میشود. نور شمع روی صورتش میافتد و استخوان گونه و چانهاش را نمایان میکند. تماشایش میکنم که دارد خاطراتی را به یاد میآورد و اشباحی را احضار میکند که از من واقعیترند.
«چیزهایی هست» ـ از حرف زدن باز میایستد. «فکر نکنم بتونم اینو به یاد بیارم.»
به حقایق کوچک میچسبم. «میدونستی اون کارت به خاطر چی اومده؟»
«فکر کنم بیشتر از مدت ویزام تو مجارستان مونده بودم. معمولا فقط توی مرز دوباره روی کارت شناساییت مهر میزدن و میذاشتن برگردی. شروع کردن تو ذهنم هی سری توجیه رو ردیف کردن. بعد همزمان به خودم میگفتم ببین، نمیتونه به اون بدی باشه! مگه چهکار میتونن باهام کنن؟ منظورم اینه ازین نمیترسیدم که شبونه بیان سراغم و زندونیم کنن و شکنجهم بدن.»
جولیا موضوع را از تمام زوایا بررسی کرد. در سالهایی پایانی رژیم تا حد زیادی از عمل مستقیم (دستگیری، زندانی کردن، شکنجه) علیه مردم خود دست برداشته بود. در عوض به راههای دیگری برای ساکتکردن آنها روی آورده بود، راههایی که شرح آن برای سازمان عفو بینالملل دشوارتر باشد. «اون اتفاق معمولی که زمان ما تو جمهوری دموکراتیک برات میافتاد، یعنی این که وضعیت شغلیت قبل از اینکه شروع بشه به بنبست برسه قبلا واسه من اتفاق افتاده بود!
«سرزمین مأمورهای مخفی» نوشته آنا فاندر با ترجمه نرگس حسنلی در انتشارات مهرگان خرد به قیمت25000 تومان و در 500 نسخه منتشر شده است.
نظرات