علی عبداللهی، شاعر و مترجم معتقد است که کم شدن استقبال از کتابهای شعر مختص ایران نیست و یک پدیده جهانی است و مردم این روزها ترجیح میدهند که مجموعه داستان و رمان بخوانند.
بازار کتابهای شعر وضعیت چندان مناسبی ندارد و کتابفروشان از پذیرش کتابهای شعر اجتناب میکنند. به نظر شما منشا چنین وضعیتی چیست؟
اقتصاد این روزهای کتابهای شعر چندان مناسب نیست؛ البته در بخش ترجمه اوضاع کمی بهتر است؛ زیرا تصور مخاطب و کتابفروش این است که آثار ترجمه از میان کتابهای بسیار زیادی گزینش میشوند و مخاطب راحتتر میتواند به آن اعتماد کند. با این حال ترجمه ضعیف برخی کتابهای شعر و برخی کتابسازیها باعث شده تا بازار کتابهای شعر ترجمه نیز تا حد زیادی تحتتاثیر این اتفاقات قرار گیرد و ما شاهد آن باشیم که بازار این بخش نیز ضعیفتر از گذشته دنبال شود. به اعتقاد من عوامل بسیار زیادی در این بین دخیل هستند که شاید یکی از مهمترین دلایل آن، آشنا نبودن کتابفروشان و پخشکنندگان با وضعیت شعر امروز باشد؛ زیرا وقتی پخشکننده شاعری را نشناسد نمیتواند آن را به کتابفروش معرفی کند و از طرفی کتابفروش هم کتاب را نمیگیرد. حال اگر کتابفروش هم کتاب را بگیرد و بعد خودش نتواند آن را معرفی کند، کتاب در کتابفروشی خاک خواهد خورد. در مجموع و با همه این تفاسیر باید بگویم که کم شدن استقبال از کتابهای شعر مختص ایران نیست و یک پدیده جهانی است و مردم این روزها ترجیح میدهند که مجموعه داستان و رمان بخوانند.
چرا گرایش مردم جهان به این سمت رفته است؟
این روزها مردم به دنبال سخن استعاری نیستند و به دنبال کلام ساده که نیاز به تفکر کمتری داشته باشد میروند، بنابراین همه اینها دستبهدست هم دادهاند تا مردم به دنبال کتاب شعر نروند و مطالعه خود را محدود به داستان و رمان کنند. در واقع این روزها مخاطب شعر قشر بسیار محدودی از جامعه فرهیخته هستند.
در چنین شرایطی که استقبال از کتاب شعر پایین آمده است، چرا شاهد افزایش روزافزون تعداد شاعران هستیم؟
در ایران همه شاعرند مگر خلافش ثابت شود که در بیشتر مواقع نیز خلاف موضوع ثابت نمیشود! از روزگار قدیم تا به امروز شعر در ایران رواج داشته است و همین موضوع باعث شده تا همه علاقهای به شاعر شدن داشته باشند. از طرفی ساختار زبان فارسی به شکلی است که شعر گفتن در آن راحتتر از سایر زبانهاست به همین دلیل در طول تاریخ این سرزمین افراد زیادی تمایل به شعر و شاعری داشتهاند. شاید بد نباشد اشارهای به چند دهه گذشته داشته باشم و بگویم که شعر در اوایل انقلاب به سختی منتشر میشد اما در دهه 70 شرایط کمی بهتر شد و شاهد افزایش آمار بودیم. این آمار، روند صعودی خود را طی کرد و با شروع فعالیتهای دنیای مجازی تعداد این عناوین بیشتروبیشتر شد، بهطوری که با سادهانگاری و سادهاندیشی برخی ناشران همه اقشار مختلف وارد حوزه شعر شدند و دست به انتشار کتاب زدند. این روزها افراد بسیار کمی شعر میخوانند اما افراد زیادی شعر مینویسند؛ این به آن معناست که در ایران تولید شعر بسیار بالا و مصرفکننده بسیار کم است. البته این کاهش استقبال از کتابهای شعر دلایل مختلفی دارد که یکی از دلایل، افزایش تعداد عناوین کتاب است که باعث شده خواننده سختتر بتواند انتخاب کند و کمتر به سراغ کتاب برود.
به تصور شما راه شاعر شدن آسان نشده است؟
در گذشته فردی چندین سال شعر مینوشت و بعد از آنکه شعرش مورد نقد بزرگان قرار میگرفت و در چند نشریه چاپ میشد، ناشر تازه حاضر به دیدن اثرش میشد و کتاب را بررسی میکرد اما امروز همه چیز ساده شده است و معیارهای گذشته وجود ندارد؛ افرادی هستند که حتی از شکم زن و بچهشان میزنند و یک پولی جور میکنند تا کتاب چاپ کنند. ناشران فرهیخته وجود دارند اما تعداد این افراد در جامعه امروز بسیار کم شده است و شما با پرداخت 2 الی 3 میلیون تومان میتوانید کتاب شعر چاپ کنید. فردی را میشناسم که 20 سال دارد و هنوز ادبیات ایران را نشناخته و شناختی از ادبیات غرب نیز ندارد اما چندین کتاب شعر منتشر کرده است. در چنین شرایطی نباید هم استقبال خوبی از کتابهای شعر شود. مشکلات ریشهای بسیار زیاد است برای مثال در حالحاضر تعداد ناشران ما بسیار بیشتر از تعداد کتابفروشان است که این یک مشکل اساسی است و باید برای آن فکری کرد.
بعضی معتقدند مقصر اینکه در کتابفروشیها کتاب شعر نیست کتابفروش است، نظر شما چیست؟
خیر. یکی دیگر از مشکلات فروش کم کتابهای شعر بحث پخش است؛ زیرا اگر از پایتخت خارج شویم دسترسیمان تقریبا به کتابهای شعر قطع میشود و کمتر میتوانیم کتاب مورد علاقهمان را در کتابفروشی پیدا کنیم. وقتی در یک سال پنج هزار عنوان کتاب شعر منتشر میشود چرا باید کتابفروش ریسک کند و این کتابها را تهیه کند تا از میان پنج هزار کتاب شاید کتابهای 20 شاعر به فروش رود. درست بهخاطرم هست که در اوایل دهه 70 یک فرد علاقهمند به حوزه شعر میتوانست تمام کتابهای منتشر شده در آن سال را با قیمت قابلقبولی تهیه کند اما بهراستی امروز میتوان پنج هزار عنوان کتاب شعر خرید؟
با توجه به صحبتهای شما من نتیجه میگیرم که یکی از مشکلات اساسی تشخیص کتاب شعر خوب از کتاب شعر بد است. در این بین جوایز ادبی میتوانند به این نیاز پاسخ دهند. به نظر شما در حال حاضر جوایز ادبی ما چنین وظیفهای را به درستی انجام میدهند؟
متاسفانه در کشور ما تعداد جوایز ادبی، بهخصوص شعری بسیار کم است و از طرفی همه سلیقهها را نیز پوشش نمیدهد؛ بههمین دلیل معمولا بعد از اتمام جوایز حاشیههای بسیار زیادی ایجاد میشود و حتی گاهی این حاشیهها به توهین به داوران ختم میشود. به عبارت سادهتر تعداد جوایز شعری، مناسب با تعداد عناوین چاپ شده در یکسال نیست. برای مثال ما جوایز موضوعی یا تخصصی در حوزه شعر بسیار کم داریم و بسیاری از جوایز با موضوع عمومی برگزار میشوند. از طرفی جوایزی که برگزار میشود نیز استانداردهای لازم را ندارد و هنوز جوایز شعری نتوانستهاند در کشور ما به یک برند تبدیل شوند. همه این مسائل دستبهدست هم داده است تا هر جایزهای که برگزار میشود مورد انتقاد افراد مختلف قرار گیرد. این روزها همه تصور میکنند که شاهکار خلق کردهاند و به همین دلیل همیشه اعتراضها بوده است. ما باید به این نکته توجه کنیم که به دلیل تعداد بالای عناوین امکان دیدهشدن همه آثار وجود ندارد؛ از این رو در نوبل هم اعتراضهای متعددی انجام میشود و اثر برگزیده را عدهای از منتقدان قبول ندارند؛ چراکه در نهایت داوران سلیقه خود را نیز در انتخاب اثر برگزیده دخالت میدهند و براساس سلیقه آنها یکنفر برنده میشود. با همه این تفاسیر شاعر واقعی هیچوقت برای جایزه شعر نمیگوید بنابراین ما نباید به این جوایز دل خوش کنیم و هدف ما تنها باید معرفی کتابهای خوب به مخاطبان باشد. متاسفانه جوایز ادبی دولتی محدودیتهای خاص خودشان را دارند و برخی سلایق را مورد توجه قرار نمیدهند؛ از طرفی جوایز خصوصی نیز نمیتواند مبلغ قابل قبولی را به آثار برگزیده بدهند و گاهی نیز حواشی خاص خودشان را دارند. بههمین دلیل اتفاق خاصی در این حوزه رخ نمیدهد.
نبود نقد به چه میزان به این شرایط کمک کرده است؟
همیشه لازم نیست که همه شعر خوب بگویند و اگر ما به تاریخ شعر فارسی دقت کنیم متوجه میشویم که همیشه در هر دورهای شعرها و چهرههای خوبی فعالیت داشتند اما این را نیز باید بپذیریم که چهرههای بد و شعرهای ضعیف نیز در هر دورهای وجود داشتهاند که ما باید با استفاده از نقد ادبی آن آثار را از هم جدا کنیم. این روزها رسانهها فعالیتهای بسیار خوبی در حوزه شعر دارند؛ اما متاسفانه جای منتقدان در این رسانهها خالی است. رسانهها هزینهای را برای منتقدان در نظر نمیگیرند و انتظار دارند که منتقد تمام کتابهای منتشر شده را مطالعه کند و نتیجه آن را بهصورت رایگان در اختیار آنها قرار دهد. سئوال من از دوستان رسانهای این است که منتقدان تا چه زمانی باید بهصورت رایگان برای رسانهها کار کنند؟ رسانهها توجه داشته باشند که وقتی انتظار کار رایگان از منتقدان دارند آنها یک کار سرسری به رسانهشان تحویل میدهند؛ بنابراین اتفاق خاصی در اثر آن نقد یا پژوهش انجام نمیشود.
به چه دلیل چنین دیدگاهی در رسانههای ما شکل گرفته است؟
اقتصاد ادبیات در ایران وضعیت مناسبی ندارد و بهدلیل آنکه نمیتوانیم هزینه کنیم، اتفاق خوبی نیز رخ نمیدهد. البته باید به این نکته نیز توجه کرد که نقد در جامعه ما مخاطب چندانی ندارد. به اعتقاد من خواندن نقد باید از دوران دبستان به فرد آموزش داده شود. برای مثال در کشور آلمان در کنار آمدن یک شعر یا داستان از نویسندهای معاصر، نقدی نیز دربارهآن اثر در صفحه بعد آمده است که بچهها را با تحلیل ادبیات آشنا میکند تا بتوانند لایهها را کشف کنند اما ما چنین شرایطی را در ایران نداریم به همین دلیل نقد انجام نمیشود.
به نظر شما تنها دلیل نبود پول و نپذیرفتن جامعه است؟ یعنی ما از نظر علمی سواد لازم برای نقد ادبی را داریم؟
حرف شما را تا حدودی قبول دارم. منتقد باید از شاعر بیشتر سواد داشته باشد اما چنین اتفاقی را ما کمتر مشاهده میکنیم. حتی بسیاری از منتقدان ما یک زبان خارجی نمیدانند تا بتوانند وضعیت جهانی شعر را دنبال کنند. بنابراین به این نتیجه میرسیم که این چرخه یک چرخه معیوب است. در فضای فعلی شاهد یک آشفتگی در حوزه شعر هستیم به همین دلیل اتفاق خاصی رخ نمیدهد. با همه این تفاسیر به نظر من شعر ایران همیشه حرفهای زیادی برای گفتن دارد.
نظر شما