نقد حاضر در سه بخش تلاش میکند سیمای زن در جامعه بسته و بیتحرک روستایی را تفسیر کند. به همین جهت از رویکردی جامعه شناختی برای تحلیل داستانها استفاده میشود.
در بخش اول، ویژگیهای جامعه روستایی در داستانها بهگواه آنچه در داستانها تصویر شده است، عنوان میشود. در بخش دوم، حضور زن و خشونت علیه آن بررسی میشود و در نهایت در بخش سوم به مذهب بهعنوان یکی از خاستگاههایی اشاره میشود که در جامعه متن داستانها از اقتدار و مشروعیت برخوردار است.
بخش اول: ویژگیهای جامعه روستایی و ترسیم آن در جامعه متن داستانها
شاید بهتر باشد ابتدا تعریف سادهای از جامعه ارائه شود: جامعه را مجموعهای از افراد انسانی معنا میکنیم که در جبر یک سلسله نیازها و تحتنفوذ یک سلسله عقاید و ایدهها و آرمانها با نظامها و سنت و آداب و رسوم و قوانین خاصی به یکدیگر پیوند خوردهاند و زندگی دستهجمعی و مشترکی دارند . مشخصا در داستانهای دهکده پرملال مخاطب با جامعهای روستایی مواجه است.
نیاز در جامعه روستایی داستانهای دهکده پرملال، از طرفی به زمین و دام بهجهت معیشت متصل است و از طرفی به زن و تشکیل خانواده و اصل فرزندآوری. این دو نیاز زندگی اجتماعی و مشترک شخصیتهای داستان را پیش میبرد. مشخصه اصلی جامعهای که داستانها در آن شکل میگیرند سنتیبودن است. جامعه سنتی، اقتدار خود را از آداب و رسوم گذشتگان میگیرد. سر ناسازگاری با تغییر و نوآوری دارد. در این جامعه سنتی نظارت اجتماعی از طریق آداب و رسوم صورت میپذیرد و اگر قانونی وجود داشته باشد در مرتبه بعدی قرار دارد. همین نظارت اجتماعی در داستانهای با باران ببار و شاهگل و آبی و عشقش بهخوبی دیده میشود. در داستان با باران ببار هژیر و سپیده رابطهای ممنوعه دارند و وقتی این رابطه توسط زنان دهکده برملا میشود بدون هیچ گفتوگویی قانون نانوشته اجرا میشود. سپیده کتک میخورد، زنان بر سر بامها کل میکشند، مردان در سینهکش دیوارها به هژیر میخندند و او را هوو میکنند. داستان شاهگل روایت زنی زیباست که شوهرش را از دستداده و حالا با سنگباران مردم به سمت بیرون از دهکده بدرقه میشود. در این داستان نیز بدون پرسوجو، مجازات صورت میگیرد و شاهگل و دو فرزندش میبایست از دهکده خارج شوند.
در داستان آقای صابری، مردم دهکده، با وجود ژاندارمها که نماینده قانون هستند آقای صابری را به غل و زنجیرهای باقیمانده از زمان خان میکشند و توجهی به قانون ژاندارمها نمیکنند. غل و زنجیرها بسیار سنگین هستند و توسط چهار نفر حمل میشوند! این بخش کلیدواژه مهمی دارد و آن فرهنگ است. فرهنگ قالبی که در داستانها خود را آشکار میکند. اگر برای فرهنگ ویژگی اکتسابیبودن را قائل بشویم و متعاقب آن فرهنگ را مجموعه پیچیدهای از اعتقادات و هنر و مذهب و اخلاق و قوانین و هرگونه توانایی که بهوسیله انسان بهعنوان عضو جامعه کسب شده است بدانیم میتوانیم برای فرهنگ دو جنبه مشخص کنیم. جنبه مادی که شامل اشیاء و ابزار میشود و جنبه غیرمادی که متشکل از عقاید و رفتارهاست.
نماینده فرهنگ غالب در جامعه روستایی داستانها، در بخش مادی دام و زمین است. دامها نماد برجستگی طبیعت و پیوند روستا با طبیعت است و زمین نماد رابطه مالک و مستاجر است.
در داستانهایی که مدنظر است، در بخش فرهنگ غیرمادی، طرد اجتماعی زنانِ داستان نتیجه عقاید رفتار حاکم بر اهالی دهکده است. شاهگل و آبی و سپیده برای همیشه طرد خواهند شد و مهتاب دختر کوچک آقای صابری در داستانی بههمین نام، بهراحتی متهم به دزدیدن دویستتومان پول میشود و کتک میخورد و برای کار نکرده به بدترین شکل مجازات میشود. طرد اجتماعی نه تنها در مواقعی اتفاق میافتد که گناهی صورت گرفته بلکه در داستان آقای صابری و مادر بهجهت غریببودن بهوقوع میپیوندد. در داستان آقای صابری برای اینکه او و دختر کوچکش مهتاب، در روستا غریب هستند، اتهامزدن به آنها آسان است. مهتاب دختر آقای صابری تاوان این کار نکرده را با کتک و رسوایی و نمایش دیوانگی پدرش میدهد و در داستان مادر، زن داستان همین که مردش میمیرد مجبور است برای پیداکردن کار و ادامه زندگی به شهری دیگر برود. در میانه این هجرت بحران اصلی داستان شکل میگیرد که در قسمت نهایی به آن اشاره خواهد شد. بنابراین طرد اجتماعی که در جهان بهطور مثال نژادپرستی آن را نمایندگی میکند در داستانهای دهکده پرملال زنبودن و غریببودن نماینده آن است.
اساسا در جامعه سنتی و بسته و بدون تحرک اجتماعی روستا، ارزش سن (سالخوردگان که همان ریش سفیدان ده هستند) و جنس (مردمداری) حرف اول را میزند. در داستانها بدون اغراق تنها مردان هستند که از منابع قدرت برخوردارند و در جهت سلطه بر زنان از آن استفاده میکنند و تنها سالمندان دهکده هستند که میتوانند بهعنوان تنها منبع علم و تجربه محدود در جامعه خودی نشان بدهند.
داستانهای دهکده پرملال بهخوبی از پس به تصویرکشیدن ویژگیهای جامعه روستایی برآمده است.
سندی مومنی
بخش دوم: حضور زن و خشونت علیه آن
همانطور که در بخش اول به آن اشاره شد، زنان در جامعه سنتی و بسته روستا از اهمیت کمی برخورداند. زنان در داستانهای مدنظر همگی پایگاههای اجتماعی متزلزلی دارند. پایگاه اجتماعی زن در کار و فرزندآوری خلاصه میشود. که صد البته مقبولیت این پایگاه از جانب مردان تایید و تکذیب میشود. در نتیجه داشتن پایگاه اجتماعی متزلزل، زنان در موقعیت فرودستی قرار دارند و درنهایت هیچ سهمی از قدرت نخواهند داشت و بهراحتی از سوی مردان مورد خشونت قرار میگیرند. این خشونت بیشتر از نوع روانی و فیزیکی است که ریشه در ویژگیهایی دارد که در بخش اول به آن اشاره شد.
شاید بهتر باشد به مفهوم خشونت و انواع فیزیکی و روانی و آشکار و پنهانبودن آن بپردازیم و بعد از آن از داستانها شواهدی بر مفاهیم بیاوریم.
پرخاشگری رفتاری است که به قصد آسیبرساندن به خود و دیگران انجام شود. در این تعریف قصد و نیت رفتارکننده نیز دارای اهمیت است. در واقع پرخاشگری به رفتاری اطلاق میشود که از روی قصد و عمد، و مشخصا برای رساندن صدمه و آسیب به دیگری و یا خود انجام گرفته باشد. نگاهی کوتاه به جهان اطراف به ما نشان خواهد داد که همانگونه که یکی از علمای اجتماعی معاصر، الیوت ارونسون[1] گفته است عصر ما عصر پرخاشگری است. بخش عمده اخبار رادیو و تلویزیون شرح و نمایش خشونتهایی است که در نقاط مختلف جهان از سوی انسانهای دیگر اعمال میشود (کریمی، 1389 :198).
دامنه رفتار خشونتآمیز از تحقیر و توهین و ضرب و جرح تا تخریب اموال و دارایی و قتل گسترده است. (صدیق سروستانی،1389 :115).
همانطور که قبلا اشاره شد در داستانها به طور مشخص زنان در معرض خشونت فیزیکی و روانی هستند. تعریف مختصری در ارتباط با مفهوم و مصادیق این دو نوع خشونت عبارت است از: خشونت بدنی، جسمی(فیزیکی): خشونت جسمانی علیه زنان ممکن است به شیوههای گوناگون صورت گیرد. کتکزدن، شکنجه، قتل، اینگونه خشونت به هرگونه رفتار غیراجتماعی که جسم زن را مورد آزار قرار میدهد اطلاق میگردد (کار، 1380). مصادیق آن عبارتند از: ضرب و شتم، مشتزدن، گاز گرفتن، سیلیزدن، خفهکردن، ضربه با شیء یا مشت، چاقوکشی، تیراندازی، مثلهکردن، زنده به گور کردن و... (محبی،1380).
خشونتهای روانی: رفتار خشونتآمیزی است که شرافت و آبرو اعتمادبهنفس زنان را خدشهدار میکند. این رفتار بهصورت انتقاد ناروا، تحقیر، بددهانی، تمسخر، توهین، فحاشی، تهدیدهای مداوم به طلاقدادن یا ازدواج مجددکردن اعمال میشود (محبی،1380).
در داستانها دامنه رفتار خشونتآمیز را از کتک (در داستان با باران ببار)، تحقیر و توهین (در داستانهای آبی و عشقش و شاهگل و ترس) و قتل (در داستان آبی و عشقش) شاهد هستیم.
در یک تقسیمبندی ساده، خشونت به دو نوع آشکار و پنهان تقسیم میشود. در عصر حاضر بنابر پژوهشهای متعددی که صورت گرفته است، برای خشونت علیه زنان یک ویژگی مشخص قائل شدهاند و آن پنهانبودن آن است. البته در داستانهای دهکده پرملال، خشونت شکلی کاملا عریان دارد. شکلی آشکار که قانونی است که میبایست بهطور خودکار و از سوی تمام اهالی روستا اجرا شود.
خشونت آشکار: «خشونت آشکار زمانی رخ میدهد که فرد دارای اقتدار بدنی، روانی، اجتماعی و اقتصادی از قدرت خود عکس تمایل دیگری و برای وادارکردن شخص به رفتارهای دلخواه خود استفاده کند. بهعلت اینکه مردان به منابع اقتدار بیشتری دسترسی دارند امکان بروز خشونت از جانب آنها بیشتر میشود» (اعزازی، 1380 :28).
قرهمحمد در داستان ترس و نازلی در داستان آبی و عشقش و نیز دیدار در داستان کنیز بهروشنی از این اقتدار استفاده میکنند و خشونتی آشکار علیه زنان خود صنم و آبی و کنیز اعمال میکنند. در داستان ترس با مردی روبهرو هستیم که با همسرش صنم راهی جشن عروسی هستند. مرد در روستا به دلیری و شجاعت شهره است. اما در مسیر سخت و تاریکی که باید با همسرش همراه باشد توجهی به آمدن او نمیکند و بههمین جهت همسرش در مواجهه با یک خرس راه را گم کرده و به روستا برمیگردد. مرد نیز بعد از مدتی که متوجه میشود صنم او را همراهی نمیکند به روستا برمیگردد. از شنیدن ماجرای مواجهه صنم با خرس متعجب و عصبانی میشود. افسانه خرس نر و زن در اذهان اهالی روستا میچرخد(جالب است که تمام اهالی روستا ذهنهایی شبیه به هم دارند گویا تخیل و رویاهایشان مانند هم است) و مرد بدون توجه به حرفهای زن و تنها به خاطر اینکه بهغرور و سابقه درخشانش در شجاعت لطمهخورده است زن را طلاق میدهد. در داستان آبی و عشقش نیز نازلی با خونسردی و بیاعتنایی قبل از اینکه همسرش بمیرد به آقای مدیر میگوید که آبی مُرد.
در داستان کنیز نیز مردی غریب وارد روستا میشود و بهخاطر زیبایی کنیز به پدر مریضش کمک مالی میکند و بعد او را طلب میکند. طلبکردنی که در همان روز عروسی مشخص میشود از روی هوس است نه عشق. در ادامه به کنیز با تحکم میگوید باید دار قالی مهیا کند و فرزندش حتما پسر باشد تا برگردد و به زندگی ادامه بدهد. که البته فرزند دختر است و شکل انسانی ندارد. دیدار فرزند خود را بهراحتی میکشد و کنیز را طلاق میدهد و از روستا میرود. یادآوری این نکته ضروری ست که کنیز تنها داستانیست که در آن زن مرگ و رسوایی را آنگونه که سپیده و آبی و شاهگل تجربه میکنند، تجربه نمیکند. در مقابل مرگ فرزند و طلاق را تجربه میکند. و حتی نوع طلاقش با طلاق صنم در داستان ترس نیز تفاوت دارد.
خشونت پنهان: «در جوامع سنتگرا بهطور معمول هرگونه تشخص مستقل برای فرد بهویژه زن را بهرسمیت نمیشناسند و ارزشها همواره بر محوری یکنواخت دور میزند که در این محور کمتر کسی امکان مییابد. شخصیت مستقل خویش را بروز دهد. بههمین علت برای گسترش این فضا ارزشهایی همچون مطیعبودن ناتوانی تقیه و اختفای شخصیت حقیقی به انواع گوناگون در هیات فرهنگ بازدارنده متجلی میشود» (احمدی خراسانی، 1384 :110).
زنان در داستانهای دهکده پرملال تنها باحضور مردی بهنام شوهر به رسمیت شناخته میشوند. هویت آنها در داشتن شوهر و فرزندانشان است و میزان کاری که در روستا انجام میدهند. زنان بدون استقلال هستند و هیچ ابراز عقیدهای نمیکنند. یکی از نمادهای بیتوجهی به زن و در نظرگرفتن میزان مفید بودنش که در کار و فرزندآوری خلاصه میشود، عدم ارتباط و گفتوگو میان زن و مرد در محیط خانواده است. در داستان با باران ببار هژیر تنها وقتی لب به سخن بازمیکند که با سپیده صحبت میکند، هیچ گفتوگویی بین او و همسرش شکل نمیگیرد. در داستان آبی و عشقش نیز آبی تنها گفتوگویی که دارد با آقای مدیر است. مردان در داستانها با زنان خود بسیار کم گفتوگو میکنند. رفتار آنها با کتکزدن و تحقیر معنا میشود نه با کلمات. این عدمارتباط و فقدان امکان برقراری گفتوگو، آسیب زیادی بهحضور زن زده است. در داستان کنیز، شخصیت زن تنها وقتی لب به سخن بازمیکند که بخواهد با التماس و خواهش دیدار، شوهرش را در روستا پایبند کند.
در داستان آقای صابری هم زن رزاق، بعد از مراسم سوگند در مسجد به شوهرش میگوید پول را پیداکرده و شوهرش جواب میدهد دویست تومن هم دویست تومنه! زنان عملا کنشگرانی در جهت خواستههای مردان و حفظ آنها هستند. خشونت پنهان در ساختار جامعه روستایی داستانها به تولید و بازتولید و تثبیت خشونت علیه زنان کمک بهسزایی میکند. چراکه تا زمانی که زنان هیچ نوع آگاهی و آموزشی در ارتباط با شناختن بهتر خودشان نداشته باشند، نمی توان مقابل انواع خشونتهای آشکار و پنهانی که بر آنها اعمال میشود کاری کرد.
یکی از مصادیق خشونت پنهان در داستانهای دهکده پرملال، انحصارطلبی مردانه است. این موضوع یکی از ویژگیهای مشخص در خشونت روانی علیه زنان محسوب میشود که در داستانهای کنیز و ترس برجستهتر است. مردان زنان را مانند ابزار و شئ متعلق بهخود میدانند. البته تا زمانی که بخواهند. بهمحض اینکه مردی نخواهد همسرش را در کنار خود داشته باشد او را طلاق میدهد.
یکی از اتفاقهای دیگر که در داستانهای دهکده پرملال میافتد خشونت زن علیه زن است که با نظریه همدستی بوردیو جامعهشناس و متفکر فرانسوی و نیز نظریه ناکامی- پرخاشگری جمعی از روانشناسان همخوانی دارد.
نظریه همدستی عنوان میکند که اگر بهطور مثال سلطه مردان علیه زنان وجود دارد، این سلطه بدون کمک زنان توسط مردان عملی نمیشود. و از طرفی نظریه ناکامی- پرخاشگری عنوان میکند، یکی از دلالیل خشونت، ناکامی در امری است که برای فرد مهم تلقی میشود.
نگاه کنید به داستانهایی که در آن زنان رسوا میشوند و انواع خشونت روانی و فیزیکی را از اهالی روستا متحمل میشوند. در عیانکردن رسواییها، زنان نقش اصلی را دارند. این زنان هستند که سپیده را رسوا میکنند و بر بامهایشان کل میکشند. این زنان هستند که سنگهایی برای شوهرانشان فراهم میکنند تا بر سر شاهگل و آبی فرود بیاید. همدستی زنان در جبهه مردان برای اعمال خشونت علیه زنان بیتردید در داستانها نمود دارد. و اما ناکامی زنان در داستان شاهگل بهخوبی مشخص است. شاهگل زنی زیباست که این زیبایی هم مردان و هم زنان را آزار میدهد. زنان را برای اینکه بهاندازه او زیبا نیستند و مردان را برای اینکه نمیتوانند صاحب شاهگل باشند و درنهایت سنگهایی که بر سر شاهگل ریخته میشود گویا انتقام زیبایی این زن نگونبخت است. شاهگل التماس میکند که یکروز به او فرصت بدهند ولی این زنان هستند که بر سر بامها کل میکشند و مخالفت خود را نشان میدهند و فرزندان همین زنان هستند که سنگریزه در دست به شاهگل آسیب میزنند. در نظر داشته باشید که مرگ ایاز شوهر شاهگل هم مبهم است و احتمال اینکه به دست مردان حسود تیرخورده باشد بسیار است. گویا سرنوشت زنان زیبا در جامعهای بسته و سنتی که در جهل حل شده است، چیزی بهتر از بیوهشدن، رسواشدن، مرگ و در نهایت اخراج از روستا نیست.
مسئله دیگری که باید در رابطه با داستانهای دهکده پرملال به آن اشاره کرد بیتوجهی به سرمنشاء آسیبهاست. چرا سپیده و هژیر به مرد و زنشان خیانت میکنند؟ چرا آبی مشتاق آقای مدیر است؟ چرا شاهگل بعد از مرگ ایاز، کارش بهجایی میرسد که از دهکده اخراج شود؟ چرا صنم طلاق داده میشود؟ چرا مادری زحمت کشیده و رنجور فرزندش را از دست میدهد؟ چرا آقای صابری و دخترش انگشتنمای اهالی دهکده میشوند؟
تا زمانی که بهجای پرداختن به ریشه مسئله و آسیباجتماعی به کنشگران توجه کرد و آنها را مجازات کرد، مثل این میماند که صورت مسئله را پاککرده باشیم. همان وضعیتی که در قتلهای آزاردهنده کودکان بعد از آزارجنسی اتفاق افتاده است. جامعه فردی بهنام قاتل را در نظر میگیرد و بدون توجه به منشاء مسئله، تنها یک نفر را مجازات میکند و انتظار دارد مسئله تعرض جنسی آزاردهنده به سرانجام برسد.
فقیری، امین(1395). دهکده پرملال، تهران: چشمه.
اعزازی، شهلا (1380). خشونت خانوادگی: زنان کتکخورده. تهران: نشر سالی.
کار، مهرانگیز(1380). پژوهشی دربارهی خشونت علیه زنان در ایران. تهران: روشنگران و مطالعات زنان.
کریمی، یوسف.(1389 ) روانشناسی اجتماعی، تهران: دانشگاه پیامنور.
محبی، سیدهفاطمه (1380). آسیبشناسی اجتماعی زنان: خشونت علیه زنان. کتاب زنان. شماره نوزدهم، صص6-14
صدیق سروستانی، رحمتالله،(۱۳۸۹) آسیبهای اجتماعی، تهران: سمت. احمدی خراسانی، نوشین. (1384 ). زنان زیرسایه پدرخواندهها تهران: نشر توسعه.
نظر شما