محسن هجری؛ نویسنده حوزه کودک با اشاره به نقش کمرنگ فعالان حوزه کتاب در رسانهها گفت: به طور طبیعی نویسندگان کمتر به رسانههای تصویری راه پیدا میکنند و به اصطلاح کمتر به چشم میآیند، از این رو حتی مشهورترین نویسندگان جهان هم در عرصه رسانههای تصویری قدرت رقابت با یک ستاره درجه دوم هالیوود را ندارند.
وی افزود: اما اگر منظور از رسانه، صدا وسیما است، متاسفانه کمکاری عجیبی در این رسانه در حمایت از کتاب و کتابخوانی دیده میشود. یک بخش از این کمکاری به نگاه تجاری این رسانه برمیگردد که باعث میشود تبلیغ پفک نمکی را بر تبلیغ کتاب ترجیح دهد.
هجری وجود سلیقهها و گرایشهای خاص در رسانه صدا و سیما را بخش دیگر این موضوع دانست و ادامه داد: این سلیقهها و گرایشها آنها را از تبلیغ کتاب و کتابخوانی باز میدارد، از نگاه برخی کارشناسان تاسیس شبکههای خصوصی تلویزیونی میتواند این مشکل را تا حدودی حل کند. اما برخی دیگر راهحل اصلی را تصحیح سیاستگذاریهای حاکم بر این رسانه میدانند تا شرایط یک رسانه ملی را احراز کند و به تبع آن اولویتهای حوزه فرهنگ را در خطمشی خود لحاظ کند.
وی درباره اینکه تاثیر کدام رسانه بر حوزه کتاب و فرهنگ بیشتر است نیز توضیح داد: برای فهم تفاوت و تاثیر رسانهها میتوان به کتابهایی از جمله کتاب «برای درک رسانهها» رجوع کرد. مارشال مک لوهان در این کتاب به خوبی نشان میدهد که چرا رسانههای تصویری مخاطب را بیش از رسانههای مکتوب جذب میکنند.
وی یادآور شد: به زبان ساده دیدن یک برنامه تلویزیونی یا فیلم سینمایی با صرف کمترین انرژی میسر میشود، در حالی که مطالعه یک متن نیاز به تجزیه تحلیل ذهنی دارد. همچنین مکانیزم تصویرسازی ذهنی، مستلزم تلاش فرد برای انطباق تصاویر جزئی بر مفاهیم کلی است و به همین خاطر یک ساعت مطالعه به مراتب بیش از یک ساعت تماشای فیلم انرژی صرف میکند.
به گفته نویسنده کتاب «یک سبد خاطره»، این سازوکار موجب میشود که ما در تمام ساعتهای شبانه روز نتوانیم به امر مطالعه بپردازیم، در حالی که حتی با یک چشم نیمهباز هم میتوان یک برنامه تصویری را دنبال کرد. اما رسانههای مکتوب از جمله کتاب به همان میزان که زحمت بیشتری را بر فرد تحمیل میکنند، تاثیرات عمیقتری هم در او به جا میگذارند.
هجری تاکید کرد: تلاش فرد برای فهم رمز و رازهای یک متن علاوه بر این که قدرت تجزیه تحلیلش را بالا میبرد، دایره واژگانی و مفهومی او را هم گسترش میدهد که در نوع سخن گفتن و مراوده با دیگران مشهود است.
وی همچنین درباره چرایی نقش پررنگ ستارههای سینما و ورزش و جای خالی فعالان حوزه کتاب در رسانهها نیز توضیح داد: این مشکل فقط در ایران نیست، در کشورهای توسعهیافته هم اخبار چهرههای عرصه سینما، موسیقی و ورزش در رسانهها بیشتر مطرح میشود. این شرایط میتواند چند دلیل داشته باشد. نخست این که نویسندگان و مترجمان کار و حرفهشأن بیشتر در خلوت و تنهایی شکل میگیرد و از این جهت کاری با رسانههای خبری و تصویری ندارند.
وی ادامه داد: دلیل دوم به جذابیتهای خبری بازمیگردد که در سینما، موسیقی و ورزش به وفور دیده میشوند. از شکل و شمایل ستارهها گرفته تا خبر قراردادها، ازدواج، طلاق، تولد فرزند و ... در حالی که حوزه ادبیات از این جذابیتها تهی است. مخاطب کاری با تیپ ظاهری نویسنده ندارد، اخبار زندگی خصوصی نویسنده برایش در اولویت نیست و حتی چه بسا اگر او را از نزدیک ببیند، دچار سرخوردگی شود.
وی تاکید کرد: بنابراین به طور طبیعی نویسندگان کمتر به رسانههای تصویری راه پیدا میکنند و به اصطلاح کمتر به چشم میآیند. از این رو حتی مشهورترین نویسندگان جهان هم در عرصه رسانههای تصویری قدرت رقابت با یک ستاره درجه دوم هالیوود را ندارند.
هجری در پاسخ به این سوال که مطالبه شما به عنوان یک نویسنده و فعال حوزه نشر از رسانهها چیست، گفت: نویسنده و دستاورد متنی او، خودش به واقع یک رسانه است، بنابراین وقتی سخن از مطالبه یک نویسنده از رسانه مطرح میشود، باید مشخص کنیم کدام رسانه مدنظر ما است. اگر منظور، مطالبه از رسانههای تصویری از جمله تلویزیون است که در این صورت باید به فهرست بلندبالایی از مطالبات اشاره کرد.
وی افزود: مهم تر از همه این که این رسانه باید از مواضع خاص خود نسبت به حوزه کتاب دست بردارد و نسبت به اهالی قلم فروتنی پیشه کند. متاسفانه این نگاه در تهیه کنندگان تلویزیونی قوت دارد که اگر نویسندگان را برای برنامههای تلویزیونی دعوت میکنند، منت بر سرشان دارند، چرا که آنها به جامعه معرفی میکنند.
هجری با بیان اینکه حتی در برآورد هزینههای یک برنامه خیلی کم پیش میآید که پرداخت حقالزحمه کارشناسی به یک نویسنده را لحاظ کنند، افزود: نویسنده یک سلبریتی نیست که نیازی به حضور در ویترین یک رسانه تصویری داشته باشد. ارتباط او با جامعه از طریق متن و تدریجی شکل میگیرد، به واقع مشکل بزرگ تهیهکنندگان تلویزیونی در ایران، آشنایی اندک آنها با حوزه کتاب و نویسندگان است. هرچند نمیتوان منکر شد که در طول این سالها، اندک کسانی هم داشتهایم که در تلویزیون با مقوله نویسنده و کتاب آشنایی داشته و چه بسا خودشان از جماعت اهل قلم بودهاند که در فرازهایی مجال کار را در این رسانه پیدا کردهاند.
به گفته هجری، بر این اساس تا زمانی که معیارهای انتخاب تهیه کنندگان برنامههای تلویزیونی اصلاح نشود و کار همچنان بر پاشنه مصالح و منافع باندی و جناحی بچرخد، نمیتوان امید داشت که تلویزیون ایران به صورت جدی به مطالبات اهالی قلم پاسخ بگوید و همچنان پفک بر کتاب ترجیح داده خواهد شد.
نظر شما