داریوش احمدی در گفتوگو با ایبنا مطرح کرد:
انتظار این موفقیت را داشتم/ در داستان امروز اثر شگرفی نمیبینم
داریوش احمدی داستاننویس و برگزیده جایزه داستان شیراز میگوید: در کل انتظار نامزدی در این جوایز را داشتم چون تجربه داشتم و صبر. در لابهلای این مجموعه یک مجموعه دیگر هم نوشتم و راز موفقیت هر اثری را در تجربهاندوزی و صبر میدانم.
علت عدم انتشار اثری از شما تا به حال و تا به این سن چه بوده است؟آیا وسواس نوشتن باعث این عدم انتشار است یا دلیل آن چیز دیگری است؟
من به آن صورت قصد چاپ کتاب نداشتم. حدود شش تایی از داستانهای مجموعه «خانه کوچک ما» قبلا در مجله «زندهرود» چاپ شده بود. اولین داستان من به نام « شقایق گل نخلستان» در سال 1356 در مجله «فردوسی» که آن زمان عباس پهلوان سردبیرش بود، به چاپ رسید. برای چاپ این کتاب هم فرهاد کشوری تشویقم کرد و به طور کلی به اصرار دوستان و همکاران برآن شدم که این مجموعه را چاپ کنم. دلیل شخصی چاپ نکردن کتابی از خودم در این سالها این بود که از کارم راضی نبودم و آن را کار شگرفی نمیدانستم.
نویسندگان زیادی در شکلگیری جریان داستاننویسی جنوب نقش داشتند. کدام یک از این نویسندگان در نوشتن شما تاثیرگذارتر بود و لطفا مختصری درباره سابقه داستاننویسی در جنوب توضیح دهید.
جریان داستانی جنوب به دو شاخه تمایل به آبادان و تمایل به مسجدسلیمان تقسیم میشود. به عنوان مثال احمد محمود با اینکه اصالتا اهل اهواز است اما جریان داستانیاش به آبادان نزدیک است. نویسندگانی مانند نسیم خاکسار، صمد طاهری، عدنان غریفی و بسیاری دیگر در این شاخهاند و نویسندگانی مانند بهرام حیدری و منوچهرشفیانی در شاخه مسجدسلیمان و نزدیک به رئالیسم کارگری هستند. بهرام حیدری به تنهایی بار جریان داستاننویسی جنوب را در شمال خوزستان به دوش میکشید و آنطوریکه خبر دارم آثار زیادی پس از مهاجرتش و در خارج از کشور به چاپ رسانده است. در مجموعه داستان «خانه کوچک ما» داستانی همنام مجموعه بهرام حیدری دارم به نام «لالی» که یک متافیکشن است. این نکته را باید بگویم که جریان داستاننویسی جنوب بیشتر بهوجودآورنده آثار اقلیمی است و تاکید بر بومگرایی داشته است.
فضای داستان کوتاه شما فضای خوزستان و جنوب است. آدمهای جنزده شما شخصیتهای ساعدی و گلستان را در ذهن تداعی میکند و همچنین فضای داستانهای بهرام حیدری را در لالیها. تاثیر پذیری شما از این نویسندگان در خلق فضاهای داستانی «خانه کوچک ما» چقدر بوده است؟
بله نویسندگانی که ذکرشان رفت در کار من تاثیر داشتهاند. در 22 سالگی داستان «بازی تمام شد» از ساعدی را خواندم که خیلی روی من تاثیر گذاشت و مرا ترغیب به خواندن باقی آثار او نظیر «عزاداران بیل»، «آشفته حالان بیداربخت» و « ترسولرز» کرد. نویسندگانی مانند ساعدی و احمد محمود برای جوانان همنسل من اسطوره بودند. آرزویم در آن زمان دیدن ساعدی بود. برای دیدن ساعدی به تهران رفتم و بالاخره توانستم با او در خانهاش قرار ملاقات بگذارم. در کانون نویسندگان آن زمان هم با رضا براهنی، باقر پرهام، مسعود بهنود و بسیاری دیگر دیدار داشتم. منکر تاثیرپذیری خودم از این نویسندگان نمیشوم اما آثار من فتوکپی آنها هم نیست و سبک خودم را دارم.
یکی از مشخصههای داستانهای «خانه کوچک ما» خلق فضاهای بکر است. تجربه زیستی شما در جنوب چه نقشی در خلق این فضاها داشته است؟
آثار من اقلیمی هستند و تحت تاثیر زندگی در جنوب. اقلیمگرایی و بومیگرایی در تمام آثار من مشهود است. شهر محل تولد من مسجدسلیمان است و بیشتر داستانهای من در آن جا میگذرد. در پلدختر و کوهدشت کار کردهام و از تمام این فضاها در داستانهایم استفاده کردهام تا جغرافیا داشته باشند. بیشتر داستانهایم در مسجدسلیمان روایت میشوند اما از تمام فضای خوزستان در روایت بهره بردهام و مثلا محل وقوع برخی از وقایع داستانیام شوشتر و برخی از شهرهای دیگر جنوب است.
شما در مجموعه «خانه کوچک ما» از شخصیتهای کارگر و همچنین فضاهای کارگری هم استفاده کردهاید و نوعی رئالیسم کارگری در داستانهای شما به چشم میخورد. نقش تجارب شخصی خودتان در خلق این فضاها و کاراکترها تا چه حد بوده است؟
داستان «لالی» در مجموعه «خانه کوچک ما» نشاندهنده تجارب کاری من در پلدختر است. هر کس با خواندن این داستان میتواند بفهمد که من در اینجا کار کردهام. تجربههای کاری من در ایجاد جغرافیای داستانیام موثر بوده و به نظرم این جور چیزها داستان را ملموستر میکند. من در 90 درصد از داستانپردازیام از واقعیت استفاده میکنم، واقعیتهایی که به شخصه تجربه کردهام و این حقیقت و واقعیت را با چاشنی تخیل همراه میکنم. به نظرم داستان برگردان واقعیت نیست و دستبردن در واقعیت است. برای اینکه اثری شگرف به وجود بیاوریم باید بتوانیم خواننده را درگیر داستان کنیم.
به وفور دیده شده است نویسندگانی چون شما که در داستان کوتاه تبحر دارند، پس از مدتی به نوشتن رمان روی میآوردند. آیا شما هم رمانی در دست نوشتن دارید؟ اگر پاسختان مثبت است دلیل روی آوردن به رمان چیست؛ صرفا علاقه به تجربه عرصههای مختلف است یا با توجه به بازار کمرونق داستان کوتاه به نوشتن رمان روی آوردهاید؟
بله من در حال نوشتن یک رمان هم هستم. اما رمان نوشتن من حاصل جریانهای ذهنیام است. موضوعاتی هست که در داستان کوتاه نمیشد به آن بپردازم و فضای کافی برای پرداخت به آنها در داستان کوتاه وجود ندارد به همین دلیل به رمان نوشتن روی آوردم. بعضی روایتها بهتر است که در رمان بازگو بشود. البته رمانی که در حال نوشتناش هستم قبل از این مجموعه و داستانها در ذهنم بوده است.
مجموعه داستان «خانه کوچک ما» توانسته برگزیده و نامزد جوایز مهم ادبیات داستانی امروز نظیر جوایز احمد محمود، جایزه داستان شیراز و جایزه ادبی جلال آل احمد باشد. با توجه به اینکه این کتاب اولین اثر منتشرشده شماست، انتظار چنین استقبالی را داشتید؟
صادقانه بگویم که بله انتظار این موفقیت را داشتم. این مجموعه حاصل ده سال نوشتن و تجربهاندوزی من است. موفقیت و دیدهشدن این کتاب در جوایزی مانند «احمد محمود» و «داستان شیراز» که یک نوع نگاه اقلیمی دارند، برایم قابل انتظار بود. احمد محمود نویسنده ای است که اقلیمگرایی و بومیگرایی در آثارش به وضوح دیده میشود و برای من توجه به این کتاب در این جوایز قابل انتظار بود. به هر حال این کتاب در مرحله نهایی جایزه احمد محمود نتوانست برنده شود و در جایزه داستان شیراز توانست برگزیده بشود. در جشنواره داستانی سیلک کاشان هم قرار بود جزو برندگان باشم که نشد. اما در کل انتظار نامزدی در این جوایز را داشتم چون تجربه داشتم و صبر. در لابهلای این مجموعه یک مجموعه دیگر هم نوشتم و راز موفقیت هر اثری را در تجربهاندوزی و صبر میدانم.
به عنوان نویسندهای که در این مدت برگزیده و برنده این جوایز ادبی بودهاید، به نظر شما این جوایز چه تاثیری در معرفی نویسنده و فروش آثارش دارد و آیا میتوان روی اعتبار حاصل از این جوایز حساب باز کرد؟
این جوایز به قول ابوتراب خسروی یک خسته نباشید به نویسنده است و ارزش آنچنانی ندارد. اما به طور کلی این جوایز در دیدهشدن آثار داستانی تاثیرگذار است. این نامزدیها و جوایز باعث دیدهشدن و نقد کتاب میشود. نه تنها جوایز بلکه گروههای ادبی و کانالهایی مانند داستان ایرانی هم باعث دیدهشدن و معرفی «خانه کوچک ما» شدند. البته به نظرم این حق کتاب من بود که دیده شود چون خوشخوان است و به همین دلیل با مخاطب عام هم ارتباط برقرار و همه را راضی کرده است. اما باز هم آن را اثر شگرف و کاملی نمیدانم و اینطور نیست که بگویم این کتاب کاملا راضیام کرده است.
نظر شما یک جشنواره ادبی اعتبار خود را از چه میگیرد، از تیم داوری، نامزدهای نهایی یا مبلغ جایزه و این عوامل تا چه حد در اعتبار بخشیدن به یک مسابقه ادبی تاثیرگذارند؟
به نظر من یک جایزه ادبی اعتبار خود را از هیأت داوران میگیرد. داوران باتجربهای چون محمد کشاورز و ابوتراب خسروی که سالهاست تجربه داوری در جشنوارههای مختلف را دارند، به این جشنوارهها اعتبار میبخشند. همچنین با حضور جوانان پرکار و مستعدی که در این جوایز به عنوان داور حضور مییابند هم موافقم. به نظرم تیم داوری مهمترین عامل اعتبار یک جشنواره است و در کنار تیم داوری، افرادی که به یک جشنواره به عنوان مهمان ویژه دعوت میشوند و حضور مییابند هم عامل مهمی برای دیدهشدن آن جشنواره است. جوایز ویژهای که در این جشنوارهها به نویسندگانی چون کورش اسدی داده میشود هم در کسب اعتبار آن جشنواره مهم است.
آیا جریان داستاننویسی امروز را دنبال میکنید و اینکه تا چه حد با درونمایه آثار نویسندگان جوانتر و نسل جدی آشنایی دارید؟
به شخصه هر کتابی از ابوتراب خسروی، چهلتن و سناپور چاپ شود را میخوانم. در جریان داستاننویسی امروز اثر شگرفی نمیبینم و به نظرم کار آنچنانی چاپ نمیشود. میبینم و میشنوم که مردم در ژاپن برای خریدن کتابهای موراکامی صف میکشند و یک میلیون نسخه در هر چاپ به راحتی فروش میرود در حالیکه در ایران هزاروصد نسخه هم به سختی به فروش میرسد و این مساله خیلی دردناک است.مردم کشور ما کتاب نمیخوانند و این نخواندن شامل حال نویسندگانمان هم میشود. در 18 ماهی که از چاپ کتابم میگذرد از بسیاری از همکارانی که کتاب را به آنها هدیه دادهام، وقتی درباره کتاب نظر میپرسم، میگویند هنوز نخواندهاند و خب این مساله اصلا جالب نیست. دنیای مجازی وقت همه را پر کرده و بین جامعه و کتاب فاصله انداخته است.
نظرات