نخستین دوره جشنواره ملی داستان کوتاه پرراس با تجلیل از احمد آرام و معرفی برگزیدگان به کار خود پایان داد. سعید بردستانی در توضیح جهان داستان این نویسنده بوشهری گفت: در آثار او هیچ وقت شکل خام و دست نخورده بوم وجود ندارد، بلکه با دستکاری و خیانت، از این فرهنگ، نوع تازه ای از فرهنگ را می سازد که هم غریب است و هم آشناست.
نویسنده مجموعه داستان «نهنگ تاریک» در توضیح داستاننویسی احمد آرام گفت: کار عمده ای که آرام در داستان نویسی می کند این است که به مدرنیزه کردن فرهنگ بومی دست می زند. در واقع در آثار او هیچ وقت شکل خام و دست نخورده بوم وجود ندارد، بلکه با دستکاری و خیانت، از این فرهنگ، نوع تازه ای از فرهنگ را می سازد که هم غریب است و هم آشناست.
در این آیین اختتامیه که عصر دیروز پنج شنبه 24 آذر ماه در برازجان برگزار شد، دبیران جشنواره گزارشی از روند برگزاری آن ارائه دادند و دبیرخانه دائمی این جشنواره نیز آغاز بکار کرد. همچنین قرار براین شد که آثار منتخب در مجموعه داستانی از سوی نشر نیماژ منتشر شود.
عبداله رئیسی، دبیر علمی نخستین جشنواره ملی داستان کوتاه پرراس گفت: پرراس تا دیروز یک آرزو بود اما امروز تبدیل به یک واقعیت شده و ما برای حفظ آن و کیفیت دادن به این واقعیت، از هیچ تلاشی فروگذار نمیکنیم. داوران پرراس اعتبار این جشنواره بودند و بخشی از هویت و اعتبار داستان کوتاه امروز ما نیز مدیون همین نامهاست.
این پژوهشگر و استاد دانشگاه ادامه داد: تنوع آثار ارسالی به جشنواره از دو منظر قابل توجه بود؛ هم به لحاظ تنوع جغرافیایی، چرا که آثار از سراسر ایران ارسال شده بود، هم به لحاظ فرم و ساختار و گونههای زبانی و روایی داستان کوتاه که نشان دهنده تلاش نسل جوان امروز برای تجربه جهانها و زبانهای جدید و جدی در عرصه ی داستان نویسی است.
این جشنواره را با کیفیت خوبی برگزار خواهیم کرد
بهادر قائدی، رئیس کارتون همیاران جوان دشتستان از دیگر سخنران آیین اختتامیه نخستین دوره جشنواره ملی داستان کوتاه پرراس گفت: گام اول را با حمایت و همدلی شما محکم برداشتیم، و با دائمی کردن دبیرخانه جشنواره ملی داستان کوتاه پرراس، در سالهای بعد نیز این جشنواره را با کیفیت خوبی برگزار خواهیم کرد.
مهندس محمدی، شهردار برازجان، مهندس نیکنام، رئیس شورای شهر برازجان، دهیجان، معاون اداره کل ورزش و جوانان استان بوشهر، مهندس هاشمی نژاد، معاون اداره آموزش و پرورش شهرستان دشتستان از جمله چهرههای حاضر در آیین اختتامیه بودند. شورای شهر برازجان، اداره آموزش و پرورش برازجان و شهرداری برازجان هرکدام بهطور جداگانه در حمایت از داستان ایرانی اعلام کردند که تعدادی از آثار احمد آرام و محمدرضا صفدری، از چهرههای شاخص داستان نویسی بوشهر را خریداری کنند.
مهندس محمدی، شهردار برازجان از دیگر سخنرانان آیین اختتامیه جشنواره پَرراس نیز گفت:بخشی از کار ما در شهرداری، فرهنگ سازی و حمایت از فعالیت های تاثیرگذار فرهنگی است؛ و در همین راستا از آثار نویسندگان جوان بویژه در حوزه ادبیات داستانی حمایت می کنیم.
محمدرضا صفدری، احمد آرام، حسن محمودی و شیوا مقانلو نیز هرکدام درباره داستان کوتاه ایرانی و وضعیت آن سخن گفتند و بر ضرورت حمایت از این گونه ادبی در جهت هویت بخشی به جامعه امروز ایران تاکید کردند.
محمدرضا صفدری: داستان را از برازجان شروع کردم
محمدرضا صفدری، مهمان ویژه جشنواره پَرراس حضورش با تشویق و استقبال زیادی برخوردار بود. این داستان نویس در مراسم اختتامیه سخنانش را با بازگویی خاطرات خود از دوره شکلگیری داستاننویسی خود شروع کرد و از برازجان به عنوان نخستین جایی یاد کرد که داستان اولش در آنجا نوشته شده است. نویسنده رمان تجلیل شده «من ببر نیستم پیچیده به بالای خود تاکم» از عطر و بوی ادویه در بازار قدیمی برازجان به عنوان محرکی یاد کرد که او تحریک به نوشتن داستان اول خود کرده است.
نویسنده مجموعه داستان «سیاسنبو» در بخشی دیگر از سخنان خود تاکید کرد که برگزاری جشنواره پَرراس باعث میشود تا داستاننویسان خوبی از برازجان و دشتستان پا بگیرند.
حسن محمودی، نویسنده رمان «روضه نوح» در بخشی از سخنان خود گفت: جشنواره پَرراس اگر بستری را فراهم کند که استمرار دائمی داشته باشد و بتواند هم از لحاظ مبلغ جایزه و هم انتخابهای دقیق و کارشناسی شده، اعتماد داستاننویسان را جلب کند، به رشد و شکوفایی داستانکوتاه کمک خواهد کرد و نشانی خواهد شد از دشتستان و برازجان.
نویسنده «باد زنها را خواهد برد» ادامه داد: اگر این اتفاق بیفتد، شرکت کنندگان و برگزارکنندگان جشنواره، سفیران خوبی خواهند بود که به حتم در آثارشان کمک به ماندگاری هویت فرهنگی استان بوشهر خواهند کرد و حتم داشته باشید که هیچ چیز به اندازه داستان نمیتواند بوشهر و جذابیتهایش را به دیگران معرفی کند.
این منتقد و روزنامهنگار همچنین اضافه کرد: تنوع خوب و قابل تاملی در آثار ارسالی وجود داشت که نشان میدهد این دست از جشنوارهها میتواند سفره رنگین و معطری پیش رو مخاطب بگشاید و در عین حال دیگران را از رنجها و مشکلات و کاستیها و جهانهای فردی آگاه کند.
جشنوارههای داستان کوتاه بهترین مجال برای کشف استعدادهای جوان است
شیوا مقانلو، داستان نویس و مترجم هم گفت: جشنوارههای داستان کوتاه بهترین مجال برای کشف استعدادهای جوانی است که این شیوه نوشتن را جدی میگیرند. من در تجربیات داوریم در استانهای گوناگون همیشه از روبروئی با برخی متون ذوقزده شدهام و این ذوق را باید به فال نیک گرفت و از مسببانش حمایت کرد, آنهم در شرایطی که برخی از اهالی ادبیات به اشتباه داستان کوتاه را صرفا مقدمهای برای نوشتن رمان یا به هر حال شکلی غیررسمیتر از ادبیات میدانند.
نویسنده مجموعه داستان«آدمهای اشتباهی» درباره آثار ارسالی به جشنواره گفت: داستانهای رسیده به مرحله نهائی جشنواره پرراس هم مثل سایر جشنوارهها, درعین دارا بودن نقاط قوت و جذابیتهای داستانی, خالی از ایراد نبودهاند و همین امر هم کار این جشنواره را که تا اینجا بسیار نویدبخش ظاهر شده, سختتر میکند.
این استاد دانشگاه ادامه داد: این که با پایان یافتن جشنواره, روند بررسی و نقد داستانها به منظور ارتقای سطحشان متوقف نشود. امروز خبر خوبی از دوستان پرراس شنیدیم مبنی بر دائمی شدن دبیرخانه این جشنواره. امیدوارم بخشی از فعالیت این دبیرخانه, برگزاری میزگردها و نقدهای اصولی روی آثار برگزیده باشد تا در نهایت این آثار به شکل مجموعه کتابی منسجم به فضای ادبی ایران معرفی شود.
نویسنده مجموعه داستان«هول» افزود: و البته امیدوارم چنین مجموعهای صرفا کاری فرمالیته و با پخش محلی محدود نباشد بلکه توسط ناشران قوی بخش خصوصی چاپ و در سراسر ایران توزیع شود تا مخاطب حرفهای با نسل آینده داستاننویسان, به خصوص نویسندگان شهرستانی, آشناتر شود. بیشتر تمرکز نقد ادبی ما آشکارا روی تهران است که باعث شده گاه برخی آثار ضعیف به صرف همین توجه برجسته شوند و در عوض برخی آثار جدی هم از دایره توجه دور بمانند. وظیفه ما به عنوان داوران ملی جشنوارههای ادبی, گشودن و باز نگه داشتن این مسیر است برای پیشروی نسل جوانتر.
مقانلو در انتها گفت: از مهماننوازی میزبانان گرامی شهر برازجان, و استان بوشهر, بسیار ممنونم و برای برگزارکنندگان ارجمند و کوشای جشنواره پرراس پایداری و موفقیت بسیار آرزو میکنم.
رونمایی از پنچ کتاب جدید از دیگر برنامههای آیین اختتامیه نخستین دوره جایزه ادبی پرراس بود که در حاشیه جشنواره و در نمایشگاه آثار تازه منتشر شده نویسندگان بوشهری برگزار شد. در این مراسم نویسندگان این آثار در غرفهای که به همین منظور برپا بود، آثار خود را برای مخاطبان امضا کردند. احمد آرام، حسن محمودی، شیوا مقانلو، سعید بردستانی و حسین باقری در این برنامه همچنین به پرسشهای مخاطبان خود پاسخ دادند. این غرفه همزمان با روز نخست نمایشگاه کتاب بوشهر برگزار شده بود و با استقبال خوبی روبهرو شد.
آسیب شناسی داستان کوتاه معاصر
همچنین صبح دیروز در حاشیه برگزاری نخستین دوره جشنواره پَرراس، میزگردی با موضوع آسیب شناسی داستان کوتاه فارسی در دانشگاه پیام نور برازجان برگزار شد. در این نشست محمدرضا صفدری، احمد آرام، حسن محمودی، شیوا مقانلو و سعید بردستانی هر کدام تعریفهای خود را از داستان کوتاه توضیح دادند و سپس در بخشهایی از سخنان خود به آسیبها و موانع سر راه داستان کوتاه ایرانی معاصر پرداختند و به پرسشهای مطرح شده چگونه نوشتن و چگونه شکل گرفتن و پرداخت ایده داستانی هر کدام جداگانه پاسخ دادند. تکیه بر زیست فردی و خلق آن در داستان از مهمترین مواردی بود که داستاننویسان در این نشست بر آن تکیه داشتند. همچنین بر ضرورت توجه به زبان در داستان نیز از دیگر موارد تاکید شده بود.
احمد آرام در پاسخ به پرسشی گفت: از من میپرسید تعریفی از داستان کوتاه داشتهام. میتوانم بگویم اگر درباره داستان کوتاه و رمان تعریف خاصی داشتهباشم دیگر قادر به نوشتن نخواهم بود ، چون نمیشناسمشان، مینویسم تا به شناخت خوبی برسم و برایم معناپذیر شود . اما به گمان من اگر بخواهیم برای داستان کوتاه حرمت قایل شویم باید این سخنان ناصر تقوایی را فراموش نکنیم که گفت: نوشتن یک داستان کوتاه سختتر از ساختن یک فیلم بلند است.
نویسنده «غریبه در بخار نمک» در بخشی دیگر از سخنانش گفت: ادبیات بوم راه رفتن روی لبه ی است. اگر از بوم اطلاع نداشته باشیم ممکن است باورهای سنتی و مسائل بومی را تکرار کنیم . اگر این اتفاق بیفتد همه چیز را از دست میدهیم. ما بوم را حس کردهایم اما اگر بخواهیم بوم را وارد داستان بکنیم باید چیره تازه و مدرنی از بوم تعریف کنیم ، چیزی که خمیر مایهاش در تخیلات مردم بومی است. بوم را باید نو کرد تا به تعریف تازه ای از بوم برسیم . واژگان بومی بسیار خوب است اما قرار نیست یک داستان لبریز از واژگان بومی بشود ، بعضی از واژگان قوام میبخشند و بعضی دیگر شاید تخریب کند. همه چیز بستگی به تعادل و تناسبِ استفاده از واژه است.
شیوا مقانلو در بخشی از سخنان خود در این نشست تخصصی گفت: به نظرم گفته نغز ارسطو همچنان و پس از گذشت قرنها درست و کارگشاست: این که در یک اثر هنری – بگوئیم داستان - همه چیز باید در خدمت درام و پیش بردن پیرنگ دراماتیک, یعنی حرف اصلی قصه, باشد. خیلی وقتها داستانهایی میبینیم که عناصر داستانی را جداجدا به شکل قابل قبول و جذابی رعایت کردهاند اما تجمیع این عناصر راه به جایی نبرده است, مثلا توصیف موقعیت یا فضاسازی قوی یا دیالوگپردازی خوب ویا زاویه دید مناسبی دارند, اما اینها به کار ایجاد یک ساختار منسجم و هماهنگ با تفکر اصلی داستان نمیآید بلکه انگار فقط چند صفحه فضاسازی خوب یا شخصیتپردازی جالب میخوانیم بیاین که نفس ماجرا پیش برود. این یکی از عمده آسیبهای داستانهای کوتاهی است که با آنها مواجه شدهام: این اشتیاق نویسندگان جوان یا تازهکار به گنجاندن و الحاق اجباری چیزهای زیبا یا حتی مهمی که کارکرد داستانی ندارد, طوری که فضای کلمهای محدود یک داستان کوتاه را سرشار از ایدههای فلسفی یا اجتماعی مجزایی میکنند که ماهیت مقالهای دارد.
این منتقد در ادامه گفت:ادامه اشتباه همین شگرد, استفادههای نابجا و عاریتی از گفتوگو با متون دیگر, یا ذکر کردن نام کتابها و اشخاص خارج از متن است برای ایجاد بازیهای فرامتنی و بینامتنی. نفس این شگرد بد نیست بلکه جانیفتادنش در متن بد است. پستمدرنها بیش از چهل سال قبل این بازیها را به بهترین شکل انجام دادند و خوب و بدش را تجربه کردند که خیلیهایش را هم ما ترجمه و در ایران معرفی کردیم. اما مشکل اینجاست که این بحث ابتدا و قبل از مواجهه مستقیم با خود داستانهای ترجمه شده, با تئوریها و نظریاتش در ایران مطرح شد و نوعی فهم سلیقهای ایجاد کرد تا برخی ضعفهای روایتپردازی را هم به بازی متنی نسبت دهند؛ یا در نهایت داستانهائی خالی و پرمدعا داشته باشیم که به جای ساختن فضای خود, به اسامی بزرگ فرامتنی تاسی کنند تا وانمود کنند که حرف مهمی برای زدن دارند.
مقانلو افزود:به شخصه در کار هنری, ادبیات یا سینما, کاملا به شیوه آکادمیک معتقدم: یعنی ابتدا یاد بگیر به کلاسیکترین و الگوئیترین شکل روایتت را بگو و بعد که به خودت ثابت شد کارت را بلدی, از آن شیوه عبور کن و قالبهای کهنه را بشکن و قالب نوی خودت را درانداز. وگرنه هیچگاه معلوم نمیشود ساختارشکنیت از سر ناتوانی بوده یا از سر کاربلدی.
اگرچه شخصا از استناد به جملات و اندیشههای بزرگان خوشم نمیآید اما گاهی آنقدر کافی و قوی اند که باید چراغ راهشان کرد, از جمله این عبارت منسوب به همینگوی که "مست بنویس و هشیار ویرایش کن" که نهایت هر چیزی است که در آفرینش هنری و ابدی لازم داریم. یعنی به فوران احساسی و جوشش درونیمان اجازه برروز روی کاغذ بدهیم, جلوی لجظه الهام را سد نکنیم و بگذاریم آزادانه جاری شود, اما پس از فروکش کردن آن فوران, به دقیقترین و بیرحمانهترین شکل ممکن اثرمان را خودمان نقد کنیم, سمباده بزنیم, و به الگوهای درست داستان نزدیکش کنیم. نویسئده خوب کسی است که چنین تعادلی ایجاد کند.
سعید بردستاني هم در این نشست در بازتعریف داستان کوتاه گفت:از نظر من داستان با دو واژه کلیدی آفریده می شود. "خرق عادت" آن چیزی است که باعث تولد داستان می شود. باید چیزی نظم غالب را برهم بزند و اشیاء و آدم ها را از مدار عادت و تکرار خارج کند، آن وقت است که درام و داستان شکل می گیرد. حال این خرق عادت می تواند یا از واقعیت نشأت بگیرد یا از تخیل. اما همیشه باید باشد. متاسفانه کژفهمی از مفهوم داستان و تن دادن به عادت های مألوف زندگی سبب شده تا در برهه هایی شکل عقیم و سترونی از روایت داستانی به اشتباه به عنوان داستان عرضه شود و توسط عده ای به عنوان روایت ناب و روایت به روز داستانی حمایت و ترویج شود.
این نویسنده ادامه داد: اما این خرق عادت در جای دیگری نیز اتفاق میافتد. یعنی در وهله اول در برداشت ما از واقعیت و در وهله دوم در ثبت و نگارش واقعیت. در این مرحله باید عادت های مرسوم و مألوف روایت به دست نویسنده برهم زده شود. نویسنده باید از شرایط امتحان شده و تثبیت شده روایت بگریزد و به دنبال سبک روایت شخصی خودش باشد. نویسندههای شاخص دنیا نویسندگانی هستند که به این سبک روایت شخصی دست یافته اند. و تا جایی که می دانیم بزرگترین آرزوی هر نویسنده خوبی دست یافتن به این استایل شخصی است که مثل امضایی کار آنان را از دیگران متمایز میکند.
نظر شما