نام ایزابل آلنده، نویسنده اهل شیلی اخیراً با انتشار کتابی جدید تحت عنوان «در دل زمستان» بر سر زبانها افتاده است. مجله «لیتهاب» مصاحبه کوتاهی از او منتشر کرده است که شما را به خواندن آم دعوت میکنیم.
- نخستین کتابی که عاشقش شدید چه بود؟
در دوران کودکی با پدربزرگم در خانه تاریکی زندگی میکردم. پدرم، مادرم را با سه نوزاد ترک کرده بود. دهه 40 میلادی و اواخر جنگ جهانی دوم بود و در شیلی سکونت داشتیم. ما نیز مانند همه کودکان آن دوره مورد بیتوجهی قرار میگرفتیم. هیچکس برای ما کتاب نمیخواند. مادرمان افسرده بود و پرستارمان سواد نداشت. یکی از داییهایم به من خواندن یاد داد و در تولد پنج سالگیام به من کتابی هدیه داد. قصه شاه پریانی که هر روز میخواندمش و از حفظ بودم. هنوز هم خواب شاهزادههای برفی، قلعههای یخزده و شخصیتهای شروری را میبینم که در آخر داستان تبدیل به خرس میشدند.
- یک کتاب کلاسیک را نام ببرسد که از نخواندنش عذاب وجدان دارید؟
در دوره نوجوانی فقط به آثار کلاسیک کتابخانه پدربزرگم دسترسی داشتم. در 17 سالگی شکسپیر، سروانتس و بسیاری نویسندگان دیگر را خواندم. کمی بعد جین آستن را کشف کردم. همه صفحات کتاب «جنگ و صلح» را با دقت خواندم و تلاش کردم همه آثار داستایوسکی را بخوانم، اما هیچوقت «جنایات و مکافات» را نخواندم. هر بار تا صفحه 30 خواندهام و سپس کتاب را رها کردم.
- چه کتابی را چندین بار خواندهاید و هنوز هم میخوانید؟
هنوز هم اشعار پابلو نرودا را میخوانم تا منبع الهام من برای نوشتن باشند. البته برای فراموش نکردن زبان اسپانیایی هم گاهی به سراغ اشعار نرودا میروم، زیرا 30 سال است که در انگلستان زندگی میکنم. البته کتاب «پیادهروی صومعه» نوشته کاتلین نوریس را نیز همیشه میخوانم زیرا لذت خاصی به من میبخشد.
- کتابی وجود دارد که آرزو میکنید ای کاش شما آن را نوشته بودید؟
بله. ای کاش «هری پاتر» را من نوشته بودم، زیرا این کتاب سبب شد میلیونها کودک کتاب بخوانند. چندی پیش با نوههایم به آفریقا سفر کردم و آنها به جای اینکه به گَله فیلها توجه کنند کتاب قطور «هریپاتر» را در دست داشتند و میخواندند. کتاب را برداشتم و نگاهی به آن انداختم و با خودم فکر کردم چرا چنین ایدهای به ذهن من نرسید؟!
- بیشتر از همه اشتیاق خواندن چه کتاب جدیدی را دارید؟
کتابهای زیادی روی میز کنار تخت من در فهرست انتظار قرار دارند. بیشتر کتابهایم از فروشگاهی در نزدیک خانهام میخرم و فروشنده کتابهای تازه منتشرشدهای را که معتقد است ارزش خواندن دارد، برای من کنار میگذارد. اما بیشتر از همه منتظر خواندن یک کتاب هستم؛ کتابی که سال آینده از من منتشر میشود. رمانی تاریخی که هماکنون در حال نگارش آن هستم.
نظر شما