جمعه ۲۸ مهر ۱۳۹۶ - ۱۰:۲۴
نمی‌توان با نوشتن به سبک گذشته بچه‌ها را جذب کرد/ جذابیت کتاب باید با بازی‌های رایانه‌ای برابر باشد

رویا منوچهری، نویسنده و نمایشنامه‌نویس معتقد است اگر می‌خواهیم نسل امروز را به مطالعه تشویق کنیم باید کتابی نوشته شود که آنها را درگیر کند، با تخیلشان همراه شود و جذابیت‌هایش با بازی‌های رایانه‌ای و فضای مجازی، برابر باشد. او در یادداشتی به این مساله می‌پردازد.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)-رویا منوچهری: پدر و مادرها وقتی می‌بینند کودکشان هیچ تمایلی به خواندن کتاب به غیر از کتاب‌های درسی که بعضی هم از روی اجبار است، نشان نمی‌دهد؛ با تأسف سری تکان می‌دهند و می‌گویند «به سن تو که بودم دست کم هفته‌ای یک رمان می‌خواندم.» چه اتفاقی افتاده است؟ چرا طرفداران کتاب- به خصوص داستان‌های ایرانی- این قدر کاهش یافته‌ است؟ راستی اگر از همان والدین پرسیده شود خودتان چقدر به کتابی که برای کودکتان خریده‌اید، علاقه دارید؟ چه پاسخی می‌دهند؟ آیا حاضرند با اشتیاق آن را مطالعه کنند؟ یا با همان چند صفحۀ اول دلزده شده و گوشی‌شان را به دست می‌گیرند و به این فکر می‌کنند دفعۀ بعد یک اسباب بازی بخرند که خودشان هم بتوانند با آن سرگرم شوند؟
 
کمی عقب تر برویم؛ زمانی که تنها سرگرمی‌ها، گل کوچک و خاله بازی بود و بیشترین هیجان، رفتن به پارک و سرسره بازی. کودکان سی سال پیش، بینوایانی بودند که آرزوهای بزرگشان را در سرزمین عجایب جست‌وجو می‌کردند و همسفر «هاکلبری فین» تا «جزیرۀ گنج» می‌رفتند و خودشان را در «قصه‌های مجید» می‌دیدند.
 
اما نسل امروز، نسل جادوی تکنولوژی، نسل ایمیل و چت و اینستا، چه می‌کند؟ نسلی که سرگرمی و بازی را فقط در دنیای مجازی جست‌وجو می‌کند. هیجان امتیاز گرفتن و راه یافتن به مرحلۀ بعدی را با هیچ چیز حتی زمان غذا خوردن هم عوض نمی‌کنند و بزرگترین آرزویشان لایک‌های بیشتر زیر سلفی‌های یهویی‌شان است. نسلی که پدر و مادرها هم آن قدر گرفتارند که دیگر همان هفته‌ای یک رمان را هم ورق نمی‌زنند. جذب کردن این نسل به مطالعه سخت و کار نویسنده‌ها سخت‌تر شده است. با گذشت زمان، نیازهای بشر، حتی نیاز به نوع کتابی که انتخاب می‌کند، تغییر کرده است.  دیگر نمی‌توان به شیوۀ قدیم نوشت. اگر می‌خواهیم نسل امروز را به مطالعه تشویق کنیم باید کتابی نوشته شود که آنها را درگیر کند. با تخیلشان همراه شود و جذابیت‌هایش با بازی‌های رایانه‌ای و فضای مجازی، برابر باشد. به قول فرخی سیستانی: «فسانه گشت و کهن شد حدیث اسکندر/ سخن نو آر که نو را حلاوتیست دگر»
 
البته صاحب نظران بسیاری در این زمینه دست به قلم شده‌اند. برخی دلسوزانه راه حل‌هایی ارائه می‌دهند و برخی به متون ترجمه شده می‌تازند. برکسی پوشیده نیست که کودکان و نوجوانان ما بیشتر به سمت رمان‌های خارجی روی آورده‌اند. رمان‌هایی که حتی برخی عنوان پرفروش‌ترین کتاب دنیا را یدک می‌کشند. آیا حمله به یک رمان پرفروش خارجی به این دلیل که با فرهنگ ما مغایرت دارد راه حل کارشناسانه‌ای است و نوجوان را راضی می‌کند؟ بهتر نیست به جای فکر کردن به تهدید جادوگران کتاب، نگاهی به قلم جادویی نویسنده بیندازیم؟ کسی که توانسته کودکان تمام دنیا را با هر فرهنگ و رسومی شیفتۀ خود کند.
 
اشتباه نکنید اینجا سخن از تقلید نیست. نه طرد کردن رمان‌های خارجی و نه تقلید از آنها هیچ یک کارشناسانه و پسندیده نیست. اما چه اتفاقی روی داده است که ادبیات کهن و غنی سرزمین ما، از افسانه‌ها و متل‌ها و لالایی‌ها تا متون تاریخی و اندرزنامه‌ها و حکایت‌نامه‌ها و سفرنامه‌ها که گواهی پیشینه‌ای نزدیک به سه هزار سال دارد، در برابر ادبیاتِ بسیار جوان تر غرب این چنین مهجور و ناتوان به نظر می رسد؟
 
شاید یک مقایسه تاریخی بتواند بسیاری از پرسش‌های ما را پاسخ دهد. از نیمه دوم قرن نوزده، زمانی که ادبیات نو کودکان در غرب شکل گرفت سه الگو برای آن تعریف شد:
1-پرورش تفکر انتقادی کودک
2-بافت زیبایی شناسانه ی اثر
3-گسترده کردن دامنه خیال پردازی و سامان دهی روانی کودک
 
پس از آن توجه دانشمندان معطوف به زندگی و رفتارهای کودک شد و تا امروز ادبیات کودک در غرب آرام آرام به سمت رشد و پیشرفت گام برداشت. اما در ایران، ادبیات نو کودکان که از زمان مشروطه شکل گرفت الگویی آشفته و پراکنده دارد. گسترش داستان‌های انتقادی و سیاسی به زبان کودکان و رشد فرمایشی ادبیات کودکان تنها دو مورد از این آشفتگی‌هاست. تا سا‌ل‌های طولانی به دلیل بسته بودن جامعه و سانسور و برداشت‌های متفاوت از آثار نمادین، عنصری به نام خیال‌پردازی آزاد در ادبیات کودکان پا نگرفت. بسیاری از آثار این زمان، نشان از ساده انگاری ادبیات کودکان  از نگاه پدید آورندگانش دارد. به این ترتیب عدم وجود برنامه‌ریزی دقیق و درست و تقلید کورکورانه و بی‌بهرگی از تفکر خلاق سبب شد که ادبیات کودکان پیشرفت چشمگیری نداشته باشد.
 
خوشبختانه چند دهه‌ای است که با تشکیل شوراهای طرح و برنامه‌ریزی و نظارت بر ادبیات کودکان و نوجوانان افق‌های تازه‌ای پیش روی نویسندگان این حوزه گسترده شده است. ولی همچنان آثار ارزشمند در این زمینه اندک است. با سفر کوتاهی به کتاب فروشی‌های سطح شهر آنچه به چشم می‌آید یا متون بازنویسی شده‌ای هستند که در جزئیات آن تغییراتی اندک و بدون خلاقیت صورت گرفته، یا رمان‌های مشهور خارجی که تنها تفاوت‌شان در اسامی مترجم روی جلد است، به طوری که آثار تألیفی در میان آنها احساس غربت می‌کنند.
 
معمولاً تهیه داستان‌های بازنویسی شده از گلستان و بوستان و شاهنامه و مثنوی و منطق الطیر و ... برای خانواده‌ها در اولویت قرار دارد. اما خانواده‌ای که کتاب‌هایی از این دست را برای کودکش تهیه کرده است و او را مجذوب قصه‌های شیرین ایرانی دیده برای بار دوم و سوم هم می‌تواند کودکش را همچنان علاقه مند به داستان‌های ایرانی ببیند؟ نسل جدید ادبیات مخصوص خودش را دارد و طبیعی است که در پذیرفتن ادبیات کهن با دشواری‌هایی روبه‌رو شود. اما بازنویسی ساده و بدون خلاقیت متون هم راه حل این مشکل نیست. باید متون کهن را مورد تحلیل قرار داد. چرایی رویدادها و پیامدهای مطلوب و نامطلوب را ارزیابی کرد تا بتوان بسیاری از پرسش‌های نسل معاصر را با آن پاسخ داد. 
 
تعداد انگشت شماری از نویسندگان خوبمان هستند که با توجه به نیاز مخاطبشان، افسانه‌های کهن را به زبان کودک امروز بازنویسی و بازآفرینی کرده‌اند و با اقبال عمومی هم مواجه شده‌اند.  ایران عزیزمان به این اتفاق‌های خوب بیشتر نیاز دارد. باید با تحلیل‌های تازه و کشف و شهود در این شاهکارهای ادب فارسی، طرحی نو دراندازیم. خلق پیرنگ‌های امروزی‌تر و ماجراهایی که در زمان کنونی اتفاق می‌افتد، همراه با حفظ جهان شگفت‌انگیز افسانه‌ها، به یقین بیشترین تأثیر را در جذب مخاطب خواهد گذاشت. مخاطبی از هر دیار و سرزمین با هر فرهنگ و رسوم که شیفتۀ ایران دوست داشتنی با فراز و فرودهای تاریخی‌اش خواهد شد.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها