محمدرضا امامی در نشست تاریخ شفاهی کتاب بیان کرد: موج خواندن و کتاب زمانی بهوجود میآید که بخواهد به نیازی پاسخ دهد؛ امروز جامعه ما خود را از کتاب بینیاز میداند. در دوران ما کتاب باعث مباهات بود و امروز ماشین شاسیبلند مایه مباهات است. چون کتاب یک نیاز نیست در نتیجه وضعیت کتاب به همین صورت باقی میماند.
وی در ادامه مباحث این نشست تاریخ شفاهی کتاب گفت: شوق خواندن، دانستن و آگاهی در دهههای 40 و 50 در میان مردم بیشتر بود. در آن زمان شمارگان کتابها بیشتر 10 و 20 هزار بوده و مردم برای خرید کتاب جلوی کتابفروشیها صف میکشیدند، اما امروز متاسفانه در برخی موارد شمارگان کتابها 100 یا 200 نسخه است. ناشران امروز عاشقانه به کار ادامه میدهند و در این بیابان ناآگاهی و بیاعتنایی به کتاب، عاشقانه قدم میزنند و سرزنشهای خار مغیلان را به جان میخرند.
امامی افزود: در دوران گذشته سواد چیز عمومی نبوده و خواندن و نوشتن در اختیار دو طبقه درباریان و روحانیون بود و مردم عادی خیلی کم خواندن و نوشتن میدانستند و به این جهت فرهنگ ما بیشتر شفاهی است و بخش زیادی از تاریخ خود را بهصورت مکتوب در اختیار نداریم و این امر نیز ریشه تاریخی دارد. شاید بتوان در این زمینه دلایلی را برشمرد از جمله اینکه گاهی کتاب برای ما مقدس بوده و به دلیل این تقدس از ما دور بود و گاهی گمان میکردیم هرچه در کتابها نوشتهاند، درست است. برای اطلاع از تاریخ و فرهنگ خودمان دو راه در اختیار داریم؛ از استعارههای شعرا و سفرنامههای سفرنامهنویسان خارجی استفاده کنیم.
این ناشر باسابقه ادامه داد: نخستین کلمهای که بر پیامبر (ص) نازل شد، خواندن بود، حال باید دید چه به روز جامعه اسلامی آمده که با خواندن بیگانه است. موج خواندن و کتاب زمانی بهوجود میآید که بخواهد به نیازی پاسخ دهد؛ امروز جامعه ما خود را از کتاب بینیاز میداند. در دوران ما کتاب باعث مباهات بود و امروز ماشین شاسیبلند مایه مباهات است. چون کتاب یک نیاز نیست در نتیجه وضعیت کتاب به همین صورت باقی میماند، در حالیکه کشورهای دیگر این نیاز را همواره احساس میکنند و به قول امبرتو اکو: «از کتاب گریزی نیست». اگر بچهها را با کتاب آشنا و آشتی دهیم، شاهد گسترش کتاب و کتابخوانی خواهیم بود. متاسفانه در نمایشگاههای خارج از ایران کشور ما را بهعنوان دزد تشبیه میکنند به این دلیل که ما عضو کنوانسیون جهانی کپیرایت نیستیم و این حق را رعایت نمیکنیم، در حالیکه ناشران به راحتی میتوانند حق رایت کتابها را دریافت و خریداری کنند.
وی در پاسخ به اینکه چگونه در بین کتابهایی که چاپ کردهاید، آثاری از افراد مختلف با جهتگیریهای مختلف وجود دارد، تصریح کرد: در روابط اجتماعی، انسانیت و اندیشیدن به مردم برایم بیشترین اهمیت را داشته و دارد. از بچگی اعتقاد داشتم اگر در عالم سیاست، مرز و دیوار وجود دارد، در دنیای ادب و هنر هیچ مرزی نیست. ادبیات و هنر، مرزهای زمان و مکان را میشکنند. در دنیای ادبیات، عقاید هرکس به خودش مربوط است و طریقه فکری افراد در چاپ کتابهایشان به من ربطی نداشت، بلکه شرف انسانی مترجمان و نویسندگان مهم بود. همیشه این جمله زرتشت در خاطرم میماند: «من برای از میان بردن تاریکیها، شمشیر نمیکشم، شمعی روشن میکنم». فکر میکنم باید شمع روشنی کوچک کنیم که تاریکی جهل و ناآگاهی از بین برود و در این صورت است که ستم و فقر هم از بین خواهد رفت. در دایره بزرگی که برای آگاهی ترسیم کردم، سیروس طاهباز و همینطور دکتر حمید عنایت، احمد شاملو، سیمین دانشور، غزاله علیزاده و محمد قاضی هم جای میگرفتند. اما تنها هدفم آگاهی نبوده، بلکه آنهایی که در جامعه چهرههایی موجه و مورد احترام داشتند، برایم مهم بودند، چراکه کتاب یا نویسنده یا مترجم یا محتوایش باید معتبر باشد که مورد توجه قرار گیرد. بیشتر کتابهایی که چاپ کردم نویسندگان و پدیدآورندگان شناختهشدهای داشتند. در طول سالهای فعالیتم در عرصه نشر، اگر کتابی به آگاهی و از آگاهی به آزادی کمک میکرد با میل چاپ میکردم.
بنیاگذار انتشارات موج در بیان بخشی از خاطرات خود درباره کتاب «فلسفه انقلاب مصر» اثر جمال عبدالناصر نیز گفت: در دوران نوجوانی و جوانی ما، جمال عبدالناصر چهرهای محبوب بود و به فرهنگ ایران و همچنین نهضت ملی ایران به رهبری دکتر محمد مصدق علاقهمند بود. برخلاف تصورات برخی، وی هرگز لفظ «خلیج عربی» را بهکار نبرده و بسیاری از اشخاص و بزرگان و فرهیختگان ایرانی را در کشورش پناه داده که از آنجمله میتوان به ابراهیم یزدی و دکتر چمران اشاره کرد. سیروس طاهباز نیز کتاب «شعر مقاوت در فلسطین اشغالی» را به وی تقدیم کرده است. کتاب «فلسفه انقلاب مصر» اثر جمال عبدالناصر به دستم رسید که با ترجمه دکتر سمسار آنرا به چاپ رساندیم و اردشیر موسس نیز کار طراحی جلد آنرا انجام داد. در این شکی نیست که ناصر پاک بود و موریانه فسد که خیلی از رهبران جهان را مورد هجوم قرار میداد، بر وی اثر نداشت. آیتالله طالقانی نیز به این شخصیت علاقه داشته و برای وی در مسجد هدایت مجلس ترحیم برگزار کردند.
امامی در معرفی برخی آثاری که در طول سالها فعالیت وی در عرصه نشر به چاپ رسانده، اظهار کرد: از جمله آثار میتوانم به کتاب «فرزند زمان خویشتن باش» اشاره کنم که زیرنظر و تایید علمی استاد محمدرضا حکیمی از سوی شرکت انتشار در 10 هزار نسخه چاپ شد. چاپ این اثر مصادف با جشنهای دو هزار و 500 ساله بود و بسیار هم مورد استقبال قرار گرفت. خسرو گلسرخی نسخهای از این کتاب را دیده و از آن خوشش آمد و یادداشت مفصلی بر آن نوشت. همچنین میتوانم به چاپ کتابهای «زندگی من» اثر محمدعلی کلی و «مصاحبه با تاریخ» اوریانا فالاچی در انتشارات موج اشاره کنم. همچنین در انتشارات پندار کتابهایی مانند «الف لام میم» از علیرضا نوریزاده و «طبایعالاستبداد» را به چاپ رساندیم. در این سالها، آثاری را نیز ویرایش کردهام از آن میان میتوانم از «رابطه علم و دین»، «سرباز شکلاتی»، «رمز موفق زیستن» و «از ما نیست» نام ببرم.
وی در بخش پایانی سخنان خود گفت: اگر دوباره به دنیا بیایم، احتمالا همین راه 71 ساله را میروم، البته شاید اینبار برخی کارها را انجام ندهم. در کل زندگی خوبی داشتم و احساس خوشبختی میکنم از اینکه چهرههایی را در زندگی دیدم که هنوز برایم ارج دارند؛ از جمله آیتالله طالقانی، جلال آلاحمد و مهندس مهدی بازرگان. این سه شخصیت بیشترین تاثیر را بر زندگی و شخصیت من داشتند. بیشک بیشترین تاثیر عاطفی را جلال آلاحمد بر من داشت و از لحاظ فکری نیز آیتالله طالقانی بیشترین تاثیر را بر من گذاشته است.
بنیانگذار انتشارات موج افزود: اگر امروز ببینم کسی کتابهایم را بدون اجازه چاپ و منتشر میکند بهشدت ناراحت میشوم و این اتفاق درباره کتابهای «چهل طوطی» و «تاریخ مذکر» برای من رخ داده است. اما اگر ببینم پس از سالها کتابم در دست کسی است که آن را با اشتیاق مطالعه میکند، بسیار خرسند میشوم. همچنین اگر بخواهم به کسی کتاب هدیه دهم، آخرین کتابم با عنوان «پندهای ناشنیده» که در قالب ترجمه است را هدیه خواهم داد.
نظر شما