در مقدمه کتاب می خوانیم: «امروز که مقدمه این کتاب را مینویسم، حدود نه سال از زندگی مشترک من و همسرم میگذرد. ما برای اجتناب از تجربه سرگردانیای مشابه آنچه برای نسل قبلمان پیش آمد، تنها دو ماه پس از ازدواج، یک آپارتمان به اصطلاح نُقلیِ وامدار در حومه شهر را پیشخرید کردیم ولی جالب آنجاست که تا این لحظه، تجربه زندگی در هشت فضا را بهعنوان «خانه»مان داشتهایم، یعنی بهطور میانگین، سالی یک فضا. گویی سرگردانی، سرنوشت ناگزیر همه ماست و از آن، گریزی نیست...
بدونشک همین تجربیات، دغدغههایم درباره خانه را شکل دادهاند. این موضوع برای من امتداد همان افکار و آرزوها و خیالات کودکیام است که در سرگردانیهای امروزِ خود، خانواده و بسیاری از اطرافیانم ضرب شده است؛ دغدغههایی که تردیدی ندارم شما در مقام مخاطب این کتاب نیز بهنوعی با آن درگیرید. حسب تأکید رویکردهای کیفی، بر ضرورت «اعتراف» پژوهشگر به زمینه فرهنگی و تجربیات شخصی خود از موضوع، این پیشگفتار نوشته شد تا توضیح بدهد من در مقام نویسنده، از چنین زاویهای به موضوع نگاه میکنم و بدون شک، مختصات جایی که در آن ایستادهام، بر شیوهای که فکر و تحلیل میکنم، اثرگذار بوده است.
رویکردی انتقادی نسبت به آپارتمان، در لابهلای خطوط این کتاب و در سراسر آن مستتر است که جای انکار ندارد ولی تأکید دارم که این بهمعنای نفی مطلق این شکل از سکونت نیست؛ بلکه انتقادی به از بین رفتنِ دیگر اشکال سکونتی و در نتیجه، کاهش تنوع فضاهای خانگی در شهرهای ماست؛ موضوعی که چه در منطق زیستی و چه در منطق فرهنگیِ، به هیچ عنوان قابلِ دفاع نیست. تنوع و تکثر، راز بقاست. دیگر نقد وارد به آپارتمان در اینجا، معطوف به عدم تطابقش با نیازها و ارزشهای فرهنگی و سبک زندگی مرسوم در این نقطه از جغرافیاست، خصوصاً زمانی که با کیفیت نامطلوبِ طراحی و اجرا نیز ترکیب شود.
خانه، فضایی محدود است که باید نامحدود را در خود جای بدهد و بههمین جهت، در نامگذاری کتاب، از استعاره «جهان» برای آن استفاده شده است. همراهشدن با کتاب، در پایان به شمار نشان خواهد داد که میتوان از چنین تعبیری برای فضای خانه استفاده کرد و این بههیچ وجه، اغراق نیست.»
کتاب را بهلحاظ محتوایی میتوان به دو بخش اصلی تقسیم کرد: بخش اول که معرفی حوزه علمی انسانشناسی فضای خانگی و ضرورتها و حوزهها و تاریخچه آن را در برمیگیرد و بخش دوم که درصدد است با اتکا به دادههای یک پژوهش میدانی، درک «امروز» و «اینجا» از مطلوبیت فضای خانه را توصیف و تحلیل کند. بهعبارتِ دیگر، به این سؤال پاسخ دهد که خانه در ذهنیت امروز ما (که منظور از این ما، در متن اثر دقیقتر شده است) باید واجد چه ویژگیهایی باشد و بهعنوان یک رسانه، امکان ارتباط بین کدامین حوزهها را فراهم آورد.
در حوزه انسانشناسی فضای خانگی تا امروز و تا جایی که نویسنده اطلاع دارد گرچه ذیل ادبیات دیگر حوزهها میتوان مواردی را یافت که به رویکرد انسانشناختی نزدیک باشند اما منابعی که مشخصاً توسط انسانشناسان نوشته شده یا مشخصا خود را در بررسی خانه، وامدار و متاثر از سنت نظری و روشی انسانشناختی معرفی کنند زیاد نیستند. گذشته از «مسکن و معماری در جامعه روستایی گیلان» اثر انسانشناسی فرانسوی، کریستین برومبرژه و کتاب «خانه، فرهنگ، طبیعت» به قلم معمار و شهرساز ایرانی، محمدرضا حائری مازندرانی که ترتیب در دهههای 70 و 80 نوشته شدهاند، من منبع دیگری را نمیشناسم. کتاب حاضر در واقع قصد دارد در کنار مجموعه این آثار، مبانی یک حوزه علمی جدید و نیز بسترهای پژوهش بومی بر آن را فراهم نماید. امید است که توانسته باشد گامی کوچک در این مسیر بردارد.
به گفته نویسنده، در نوشتن کتاب حاضر، فقدان چنین رویکردی در پژوهشهای موجود حس میشد و تلاش شد تا این کمبود منابع و پژوهشهای مرتبط، تا حدودی از خلال جمعآوری، ترکیب و تحلیل اشارات ضمنیتری که در ادبیات، فرهنگ عامه، نقاشی، زبانشناسی، تبلیغات و... به این موضوع وجود دارد، جبران شود.
کتاب «جهان خانگی ما» نوشته زهرا غزنویان با شمارگان 500 نسخه در 282 صفحه به بهای 15 هزار تومان از سوی انتشارات پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات منتشر شده است.
نظر شما