زندگینامه خود گفته شهید مرتضی عطایی معروف به ابوعلی در کتابی با عنوان «ابوعلی کجاست؟» توسط نشر معارف منتشر شد.
در مقدمه این کتاب میخوانیم: «ابوعلی کجاست؟»
این سؤال را سه دسته میپرسند:
دسته اول داعشیها و فتنهگران تکفیری هستند که در عملیات بصرالحریر، عکس شاخص فاطمیون دستشان بود و دربهدر دنبال ابوعلی میگشتند. آنها مدام با ترس از اسرا میپرسیدند ابوعلی کجاست؟
دسته دوم دلبستگان به مذاکره و لبخند دشمناند که از رزم ابوعلی و امثال او متعجباند و درحال تمسخر. به اینها باشد، کل توان دفاعی کشور را تعطیل میکنند و ابوعلیها را تنها میگذارند.
دسته سوم با افسوس و آرزو میگویند: «وَ لا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمواتًا بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ» و افسوس میخورند و آرزو میکنند که مانند ابوعلی، روزیخور آستان الهی شوند و جاودانه بمانند!»
ابوعلی جوان مشهدی است که آرزوی مبارزه در راه دفاع از حریم اهل بیت به خصوص حضرت زینب در سوریه را دارد ولی اعزام او به عنوان یک ایرانی کار سختی است به همین دلیل خود را افغانستانی جای میزند و با پاسپورت افغانستانی همراه با بچههای تیپ فاطمیون از مشهد به سوریه اعزام میشود. البته بارها میفهمند او ایرانی است و قصد دارند او را به خانه برگردانند که هربار به طریقی خود را نگه میدارد.
کتاب حاصل ده ساعت گفتوگو با مرتضی عطایی (ابوعلی) از رزمندگان لشکر فاطمیون است که این مصاحبهها در مرداد 95 در شهر مشهد ضبط شد تا در کتاب خاطرات شهید مصطفی صدرزاده از دیگر شهدای شاخص مدافع حرم استفاده شود، اما با شهادت او فرصتی برای چاپ خاطرات ابوعلی پیش آمد. این کتاب مخاطب را برای نخستین بار به دل سنگر نیروهای مقاومت در سوریه میبرد و دقایقی حس و حال متفاوت رزمندگان در روزهای سخت را با آن ها شریک میشود.
«ابوعلی کجاست؟» در چهل بخش و خاطره به روایت زندگی شهید عطایی از کودکی تا نبرد در سوریه، از زبان خودش میپردازد و همچنین در خلال این خاطرات ماجراهای نبرد رزمندگان تیپ فاطمیون در عملیاتهای شاخص و خاطرات شهید عطایی از شهادت همرزمانش در مقابله با نیروهای تکفیری را نیز به تصویر میکشد. در این کتاب افزون بر زندگینامه خودگفته شهید مرتضی عطایی، دلنوشته ابوعلی برای چهلم شهید صدرزاده، دلنوشته او چند روز قبل از شهادت، وصیت نامه و شعرهای این شهید و عکسهایی از دوران حیات و حضور او در جبهه مقاومت نیز به عنوان ضمائم چاپ رسیده است.
در قسمتی از کتاب میخوانیم: «بعد از اینکه چندین بار مجروح شدم، اطرافیان کمی فشار آوردند تا پرونده جانبازیام را پیگیری کنم. وقتی برای پیگیری رفتم، گفتند: «چیزی به اسم شما ثبت نشده است. شما به اسم فاطمیون رفتهاید و پرونده جانبازی ندارید.» درباره زمانی هم که با لشکر و به عنوان ایرانی رفته بودم، چون برای مداوای جراحت خانطومان به ایران نیامده بودم، برایم پرونده تشکیل ندادند. فقط جراحت انگشتم باقی ماند که بعد از گذشت یک سال هنوز جوابی درباره آن ندادهاند.
حتی زمانی که به اسم ایرانی به سوریه رفتم، حقوقی دریافت نکردم و به قول آنها حقوقی برای بسیجیها تعریف نشده است! من هم دیگر خسته شدم و پیگیر پرونده جانبازی نشدم. با خودم گفتم: «دلیل رفتنم به سوریه این چیزها نبوده و ارزش ندارد این همه برای آن چانه بزنم.»
کتاب «ابوعلی کجاست؟» که در کمتر از سه ماه به چاپ دوم رسید در 132 صفحه با شمارگان 1000 نسخه و بهای 5000 تومان توسط نشر معارف روانه بازار نشر شده است.
نظر شما