نهمین نشست تاریخ شفاهی کتاب به زندهیاد محمد زهرایی اختصاص داشت. در قسمتی از این نشست به فعایت مشترک زهرایی و استاد شجریان اشاره شد که به دلیل سوءتفاهم در برداشت از شعر آن منجر به تعطیلی گلپخش به مدیریت زهرایی شد.
دایمالمقروض کتابفروشی رازی زهرایی بودم
مهدیه مستغنییزدی، همسر محمد زهرایی و صاحب امتیاز نشرکارنامه درباه نحوه آشنایی با همسرش گفت: وی را نخستین بار در کتابفروشی رازی واقع در خیابان سعدی مشهد دیدم. خبرنگار روزنامه اطلاعات بودم و این کتابفروشی به دلیل نوآوری که داشت برایم جالب بود. بعد از اینکه مدتها پشت ویترین کتابفروشی ایستادم و کتابها را تماشا کردم، جوانکی لاغراندام از مغازه بیرون آمد و مرا به داخل دعوت کرد تا کتاب تازه را از نزدیک ببینم.
وی افزود: آن موقع من سال سوم دبیرستان بودم و کتابداری دبیرستان هم به عهدهام بود و برای همین از کتابفروشی رازی کتاب میخریدم و زهرایی در دفتری که داشت همیشه مرا دایمالمقروض میکرد. بعدها ثبت بدهی و اسامی در دفتر باعث دردسر شد و زمانی که زهرایی از سوی ساواک دستگیر شد، براساس همان اسامی سراغ من هم آمدند. این ارتباط ادامهدار موجب شد که بعدا زهرایی با یک برنامه خاص خودش به خواستگاری من بیاید که با مخالفت پدرم مواجه شد و پس از آن با کمک دوستان زهرایی ازدواج کردیم و این زمانی بود که کتابفروشی رازی تعطیل شده و زهرایی به انتشارات پیام تهران آمده و به مشهد رفت و آمد میکرد.
زهرایی موسیقی را از لاله زار به کتابفروشیها آورد
ماکان زهرایی با اشاره به همکاری پدرش با شجریان بیان کرد: زهرایی در گلپخش به تکثیر نوار موسیقی پرداخت. در این میان تقریبا 300هزار نوار تولید و به فروش رسید، اما به دلیل سوءتفاهمی که درباره متن آواز شجریان بود، به مشکل برخورد و این بخش شعر (شهر یاران چه شد) که از آن استنباط میشود شهریاران را چه شد، منجر به زندانی شدن زهرایی و پایان کار گلپخش میشود. با این حال باید گفت به نوعی زهرایی موسیقی را از دهه 60 از لالهزار وارد کتابفروشیها کرد.
زندانی شدن زهرایی منجر به پاکسازی از انرژی اتمی
مستغنییزدی درباره گرایش زهرایی به حزب توده گفت: زمانی که زهرایی در سال 60 تا 63 به زندان رفت و این به دلیل گرایش سیاسی به حزب توده بود. من از کتابخانه دانشکده فنی دانشگاه بیرون آمدم و در انرژی اتمی مشغول بودم که پس از زندانی شدن زهرایی پاکسازی شدم و پیگیری من برای بقا در این سازمان فایدهای نداشت و به دلایلی مجبور شدم خانه فردوسی را تحویل دهم و به پرستاری بیماران بپردازم و در حین کار بافتنی و خیاطی هم انجام دهم و ضمن اینکه ماکان و روزبه را نزد خانوادهام در مشهد فرستادم تا بتوانم امورات زندگی را بگذرانم. بعد از اینکه زهرایی از زندان بیرون آمد دیگر به این مسائل وارد نمیشدم و سکوت میکردم و در این زمان نشر نیل را متحول کرد و بعد از اینکه پورپیرار از زندان بیرون آمد، دوباره اختلاف پیش آمد. از آنجا که پدرم به نیل علاقه داشت و برایش مهم بود که چراغ آن روشن بود، نیل را با تمام تلاشهایی که در سر و سامان دادن آن کرده بود، رها کرد.
ماکان زهرایی بیان کرد: از سال 67 پدرم سیاست را کنار گذاشت و تنها به فعالیتهای فرهنگی پرداخت و ایدههای نویی را در نشر پیاده و نشر چشم و چراغ را راهاندازی کرد. در این نشر چند کتاب قابل توجه چون «تئوری بنیادی موسیقی» چاپ کرد و همچنین کتاب «حافظ به سعی سایه» که داستان مفصلی دارد و عاقبت به دلیل نداشتن مجوز نشر چشم و چراغ با آرم انتشارات توس به چاپ رسید.
تمجید شاملو از فعالیت زهرایی در نیل
وی اظهار کرد: زمانی که پدر به نیل رفت، نیل را به جلوی دانشگاه منتقل کرد و بعدا به دلیل شرایطی که به حقتالیف اختصاص داد، موجب اختلافاتی با سایر شرکای نیل(عظیمی و پورپیرار) شد، نیلی که تا به امروز نیز اختلاف آن باقی است و شاید اگر اصرار پدر بر باز بودن چراغ نیل نبود، اختلاف آن حل شده بود. اما موضوع اختلاف این بود که پدرم معتقد بود با وجود اینکه حق انتشار یک کتاب از مولف خریداری میشود، هنگام تجدیدچاپ نیز باید به مولف سهمی پرداخت شود. زیرا این روال باعث میشود که مولفان و نویسندگان بتوانند به تولید فکر بپردازند و دغدغه مالی چندانی نداشته باشند. زمانی که پدرم در انتشارات نیل کتابهای شاملو و م. به آذین را منتشر کرد که انتشار این کتابها به رونق نیل کمک کرد.
ماکان زهرایی با اشاره به تاثیر پدرش در انتشارات نیل عنوان کرد: در کتاب «نامههای شیخ هادی»، شاملو به ع. پاشایی مینویسد که زهرایی یکی از شرکای موثر در رشد نیل است اما اگر جدا بشود و مستقل کار کند، حتما موفق خواهد شد. پدرم بعد از مشکلاتی که در نیل با آن مواجه بود به فکر رها کردن آن افتاد، زیرا معتقد بود تا زمانی که در نیل باشد، پیشرفت نخواهد کرد.
سایه انداختن سابقه فعالیتهای سیاسی بر زندگی زهرایی
مستغنی یزدی بیان کرد: در رابطه با خصلت بزرگ منشی و ایدههای بزرگ زهرایی باید بگویم که همیشه ایدههای بزرگ داشت اما با جیب خالی. ناراحت بودم که نیل را پس از پیگیری بسیار رها کرد و در انتقاد به این رفتارش گفتم چرا حرمت زحمت خودت و من را نگه نمیداری. اما بعدا فهمیدم با مشکلاتی که پورپیرار ایجاد کرد چارهای جز ترک نیل نبود. اما سروسامان گرفتن کارهای مالی و دخل و خرج فعالیتهای زهرایی در نشر وقتی بهتر شد که من به عنوان صاحب امتیاز نشر کارنامه وارد شدم و امور مالی را پیگیری کردم.
وی افزود: برای سروسامان دادن به فعالیت نشر خودم بخش مالی را پیگیری میکردم و با وجود کوچک بودن ماهور و سپهر برای مسائل مالی رتق و فتق امور به کتابفروشیها میرفتم و گاهی مقابل دانشگاه تهران برای فروش کتاب فعالیت میکردم. زهرایی از برخی کارهایم راضی نبود، زیرا وی فردی بود که همیشه یک ماشین در اختیارش بود و کارهایش را پیگیری میکرد اما من اینگونه نبودم و در میان انجام کارهای خانه به مسئولیت در نشر هم میپرداختم. این در حالی بود که بسیاری تصور میکردند که زهرایی به دلیل فعالیتهای که در نشر داشته و کتابهای فاخری که چاپ کرده بود، از وضع مالی بسیار خوبی برخوردار است در حالی که اینطور نبود.
ناشر خلاقی که تا پایان عمرش مستاجر بود
مستغنی یزدی اظهار کرد: ضمن اینکه باید یادآوری کنم که سایه فعالیتهای سیاسی تا پایان عمر بر زندگیاش سایه انداخته بود، اگرچه زهرایی تمام فکرش را به کار فرهنگی معطوف کرده بود اما این مشکل در دریافت مجوز نشر کارنامه و موارد دیگری خود را نشان داد.
روزبه زهرایی بیان کرد: پدرم همیشه میگفت من یکروز بزرگترین فروشگاه کتاب را راهاندازی میکنم این تصویرسازی و برنامهای را که آرزو داشت، برای من عجیب نبود زیرا وقتی به کارنامه پدرم نگاه میکنم و میبینم در زیر چهل سال کتاب «تدوری بنیادی موسیقی» و «حافظ به سعی سایه» را با چه خلاقیتی آن هم با امکانات آن زمان به چاپ رسانده است، به خودم میبالم. من نمیدانستم پدرم در انتشارات فرانکلین هم حضور داشته اما این حضور در وی بیتاثیر نبوده اما محمد زهرایی فرد خلاق و نوآوری بود و امور را به شکل دیوانهوار پیگیری میکرد. وسواسش در چاپ کتاب زبانزد بود. با وجود بالا بودن قیمت کتابها، پدرم به دنبال سود و منفعت نبود و تا روزهای پایان عمرش مستاجر بود.
نظر شما