کتاب «جماعتگرایی؛ نظریهای برای عدالت، توسعه و مشارکت» اگرچه با مباحث نظری و فلسفه جماعتگرایی آغاز شده، اما به سرعت تلاش میکند تا تجربیات عینی و واقعی مبتنی بر این رویکرد را در اختیار خواننده قرار دهد.
مخاطبان در سه فصل با عناوین جماعت چیست؛ جماعتگرایی چیست؟ جماعتگرا کیست؟؛ کاربرد جماعتگرایی و سخن آخر با مباحث اصلی این کتاب آشنا میشوند.
کتاب حاضر اگرچه با مباحث نظری و فلسفه جماعتگرایی آغاز شده، اما به سرعت تلاش میکند تا تجربیات عینی و واقعی مبتنی بر این رویکرد را در اختیار خواننده قرار دهد. بنابراین، حرکت از ذهن به عین یا از فلسفه به برنامهریزی که اساساً سنت جماعتگرایی نیز محسوب میشود، چارچوب کتاب را شکل میدهد.
در این کتاب تلاش شده رویکرد جماعتمحور و دیدگاههای جماعتگرایان، مبانی نظری برنامههای جماعتمحور، اصول حاکم بر این رویکرد و مراحل و روش اجرای آنها معرفی و عرضه شود. مثل بسیاری دیگر از مفاهیم نو اختلال و آشفتگیهای بسیاری در معادلسازی واژهها مرتبط با این بحث وجود دارد که نویسنده با بضاعت خود و بر پایه مشورت با بسیاری از صاحبنظران تلاش کرده تا حد امکان از راهیافتن این درهم ریختگی به کتاب جلوگیری به عمل آورد.
به گفته مولف اثر، یکی از مهمترین این مشکلات یافتن معادل مناسبی برای community است. طی سالهای اخیر اغلب معادلهای مختلفی نظیر محله، اجتماع، جماعت برای این واژه به کار برده شده است که مطابق استدلالهایی که در متن کتاب خواهد آمد به نظر نزدیکترین معنا «جماعت» است. به همین ترتیب نیز «جماعتگرایی» معادل communitatianism و «جماعتمحور» معادل community based قرار داده شده است.
خوانندگان علاقهمند به آگاهی یافتن از اصل انگلیسی اصطلاحات به کار رفته در متن میتوانند به واژهنامه انتهای کتاب مراجعه کنند. اصطلاحاتی که معادلشان در واژهنامه آمده در متن با علامت ستاره مشخص شدهاند.
اما در پشت جلد کتاب نیز میخوانیم: «هنوز دغدغه فقر و نابرابری واقعی است. هنوز مطالبه عدالت و دموکراسی جدی است. هنوز نئولیبرالیسم منفور است و هنوز طبقه مهم است. از این رو، تلاش نظری و علمی برای جستوجوی راه مناسب برای فاصله گرفتن از دنیای سراسر نابرابر و تبعیض آلوده و گشایش چشمانداز امید به آیندهای عادلانهتر، دموکراتیکتر و برابرتر مسئولیتی انسانی است.
اینکه ابعاد نابرابری از مقولهای کاملاً اقتصادی به تمامی حوزههای زندگی از جمله جنسیت، قومیت، تبار، هویت و امثال آن گسترش یافته، به معنای آن نیست که نابرابری طبقاتی را نادیده گیریم یا آن را امری غیرواقعی و ذهنی قلمداد کنیم. چرا که اکثریت مردم فرودست باید جایگاه طبقاتیشان را بر دوش خود حمل کنند و نابرابری را در سیر از منزلت اجتماعی تا طبقه اجتماعی تحمل کنند. این فرماسیونهای اجتماعی هرگز توجیه کنندهی بیعدالتی برای فرودستان نیست.
هر دو سوی چپ و راست اغلب نسبیگرا شدهاند. دیگر نه دست نامرئی و بازار آزاد رنگ و حنایی دارد و نه کسی به فکر دولت اقتدارگرای سوسیالیستی است. اما در این میان نئولیبرالیسم به مثابه یک کلاهبرداری منفعتطلبانه بر فضیلت نابرابری اصرار میورزد و وعده بهبود وضعیت طبقه متوسط و فقیر را از طریق ریزش قطرات ثروت حاصل از رانتجویی، انحصار، سفتهبازی و استثمار دیگران در سطح ملی و جهانی میدهد. عصاره این رویکرد جمله قصار «هایک» است در سفر به شیلی پینوشه: «شخصاً دیکتاتوری لیبرال را به دولتی دموکراتیک ترجیح میدهم.»
جماعتگرایی بدیلی است برای رهایی ازاین اندیشه و نظام سراسر ناعادلانه و منحط که جز تخریب محیطزیست، بیکاری مزمن و فقیرتر شدن فقرا ارمغانی برای جامعه انسانی نداشته است. برخلاف نظر لیبرالها تلاش برای جامعهای برابرتر هم مولد است و هم اخلاقی. »
کتاب «جماعتگرایی؛ نظریهای برای عدالت، توسعه و مشارکت» نوشته سعید مدنی قهخرخی با مقدمه دکتر پرویز پیران با شمارگان 500 نسخه در 419 صفحه به بهای 24 هزار تومان از سوی انتشارات صمدیه روانه بازار نشر شده است.
نظر شما