ماندانا سپاسی، استاد دانشگاه، پژوهشگر و عضو هیات علمی حوزه هنری، در یادداشتی به کتاب «کاش پاهای اردکی داشتم» از مجموعه «قصههای یک جورکی» نوشته دکتر زئوس با ترجمه رضی هیرمندی، پرداخته است.
در ابتدا به این نکته اشاره میکنم که با توجه با عناوین کتابهای دکتر زئوس میتوان گفت تعداد کمتری از داستانهای این نویسنده همسو با آداب و رسوم و فرهنگ ایرانی ما است اما با جرأت میتوان گفت بسیاری از داستانهای این نویسنده روایتگونه و مستقیم از زبان کودکان و با قلم بسیار شیوا و هماهنگ با خلق و خوی کودکان امروز نگاشته شده است و خواندن کتابهای این نویسنده برای بزرگسالان نیز خالی از لطف نیست.
در جملههایی از کتاب «کاش پاهای اردکی داشتم» از مجموعه «قصههای یک جورکی» میخوانیم: «تا به حال فکر کردهاید که اگر پاهایتان مانند پاهای اردک بود چی میشد؟ یا مثل فیل یک خرطوم خیلی دراز! یا این که مثل گوزن شاخ داشتید! خوب به نظر خیلی سرگرم کننده است و حتما به شما خیلی خوش میگذشت! حالا تصور کنید اگر همه این ها را یک جا میداشتید چه اتفاقی میافتاد؟»
این کتاب برای کودکانی که به طنز علاقه دارند و شیطنت بیشتری دارند، بسیار جذاب است و خنده را بر لبانشان مینشاند. کودک در نهایت در انتهای داستان به این نتیجه میرسد که در دنیا مواردی عجیب و غریب وجود دارد و آدمها و حیوانات با هم متفاوت هستند.
البته بهتر است والدین یا مربیان به همراه کودک باشند و به نوعی این موارد را عمیقتر و تا حدودی گستردهتر برای کودک توضیح دهند که نیازی نیست که در دنیا همه موجودات شبیه هم باشند و تفاوت در نهایت بسیار هم زیبا و ضروری است و بهتر است هر موجودی خودش باشد و مانند دیگری نباشد. و البته کودک بسیار ساده و با برداشت کودکانه خودش نیز به این نتیجه میرسد که چه خوب است که من شبیه خودم هستم و در این جاست کودک دیگر آرزو نمیکند شبیه دیگران باشد. نتیجه مثبت و قابل توجهی است!
در این مورد به قسمتهایی از داستان میتوان اشاره کرد؛ روایتگر داستان قصد دارد با ترفندهای خاص رقیب قهرمان داستان «بیل گندهه» را در جمع ضایع کند: «اگر پای اردکی داشتم، سر به سر بیل گندهه میگذاشتم». میگفتم: «دلت بسوزه که پای اردکی نداری! تو تمام شهر، فقط منم که پاهای این شکلی دارم.»
نوع بیان روایتگونه و مستقیم این داستان در نگاه اول زیاد خوشایند به نظر نمیرسد و حتی امکان دارد خواننده بزرگسال تا حدی آن را مناسب کودک تشخیص ندهد اما باید به این نکته مهم اشاره کرد که نویسنده بسیار خوب توانسته روحیات و سلیقههای کودک امروز و نوع گفتمان او را درک و اجرا کند، بنابراین انتخاب گویشی کودکوار زیاد هم غریب نیست. بنابراین بادر نظر گرفتن سن مخاطب، این کتاب مناسب با روحیات او است و اینگونه میتوان مفاهیم نیک اخلاقی را در او نهادینه و به طور غیرمستقیم مفاهیم نوع دوستی و محبت به همنوع را به کودک آموخت.
به نظر من تصویرگر و طراح کاراکتر این داستان به خوبی توانسته بدون به کارگیری متدهای شبیهسازی طراحی و با کمترین و سادهترین خطوط، قهرمان خیالباف و شاد این داستان را در فضایی نزدیک به واقعیت خلق کند.
رنگ آمیزی این کتاب نیز متناسب با روحیه شاد کودکان است و استفاد از رنگهای شاد زرد و قرمز به همراه آبیهای آسمانی حتی تأثیر دلنشینی بر ما بزرگسالان دارد.
در تصاویر این کتاب تصویرگر با به کارگیری رنگ آبی که ماهیتی سرد و آرام دارد تأثیر بهسزایی بر فضای هماهنگ رنگ ها و فضاهای پر تحرک و شاد کودک داستان ما داشته است.
تصویرگر توانسته به خوبی با استفاده بهینه از فضاهای منفی و فاقد رنگ و با انتخاب به جا و متناسب مختصر رنگهای کمتر و طرحهای ساده اما هماهنگ و گرم فضایی سرشار از نشاط و شادی را برای کودک خواننده اثرش مهیا سازد.
نکته قابل توجه قهرمان داستان یک کودک سر به هوا و خیالباف و بسیار سرزنده و پرجنب و جوش است و این نوع انتخاب کاراکتر همسو با کاراکتر تعداد زیادی از کودکان است.
این کتاب به دو زبان نگاشته شده است و در انتهای کتاب متن داستان به زبان انگلیسی بسیار ساده و روان به همراه تصاویر کوچکتر آورده شده است. این قسمت جهت آموزش کودکان بسیار مناسب است.
بعد از بخش فارسی داستان و قبل از شروع داستان به زبان انگلیسی، در یک صفحه به طور مختصر به زندگی نویسنده کتاب دکتر زیوس و علت انتخاب این نام «دکتر زیوس» پرداخته شده است.
نظر شما