کتاب «ناتو و روسیه پس از جنگ سرد» تالیف محمد قبادیراد به نقش پوتین در توسعه روابط روسیه با ناتو میپردازد. در این میان مولف نگاهی به شخصیت و سیاست مرد شماره یک کاخ کرملین کرده است.
روند آرام و تدریجی ترقی پوتین پس از ورود به کرملین
درباره دومین رئیسجمهور روسیه چه میدانیم، وی پس از طی چه پستهایی مرد شماره یک روسیه شد؟ پیش از هر حرفی باید گفت که مرد شماره یک کرملین چگونه به عرصه سیاسی راه یافت؟ براساس کتاب مطالب گنجانده شده در کتاب «ناتو و روسیه پس از جنگ سرد» پوتین را اینگونه باید معرفی کرد:«ولادیمیر پوتین در 17 اکتبر 1952 در شهر سنتپطرزبورگ به دنیا آمد. در سال 1975 در رشته حقوق دانشکده حقوق دانشگاه دولتی سنتپطرزبورگ فارغالتحصیل و بلافاصله به عضویت کا.گ.ب درآمده؛ در اوایل دهه 80 به شهرسدن آلمان شرقی رفت و از سوی سرویس اطلاعاتی روسیه مامور «کنترل دیدگاههای سیاسی در آلمان شرقی» و «هدایت یک بخش سری برای سرقت علمی و فناوریهای جدیدی» شد؛ هرچند مورد اخیر را خود رد رده و به آن، کنترل بر رفتار احزاب آلمان شرقی را اضافه میکند. وی در سال 1989 که اتحاد شوروی آخرین نفسهای خود را میکشید، به زادگاه خود برگشت و با پست پوششی مشاور امور بینالملل دانشگاه دولتی این شهر، ماموریت هدای و نظارت بر نحوه اجرای «پروستریکا» را از سوی کا.گ.ب برعهده گرفت.»(ص142)
پوتین پس از ورد به ک.گ. ب مناصب دیگری را نیز کسب کرد. مناصبی که رفته رفته وی را وارد کاخ کرملین کرد: «در سال 1996 پا به کرملین گذاشت و بهعنوان معاون اول رئیس بخش اموالی و داراییهای کرملین منصوب گردید.»(ص143)
پوتین تا پیش از ورود به کرملین تنها شغل مطرحی را که در کارنامه خود ثبت کرده، حضور در ک.گ.ب است. ضمن اینکه در حیطه احزاب نیزه فعالیتی نداشت. با این حال امروز مرد مرموز و قدرتمند کرملین، پوتین است: «شاید کمتر سیاستمداری مانند پوتین باشد، که تا یک گام پی از ورود به عالیترین سطوح قدرت سیاسی فردی ناشناخته باشد و اگر نبود ریاستجمهوری وی شاید برای همیشه نامش تنها در لیست نیروهای کا.گ.ب باقی میماند. هرچند پس از تصدی پست معاونت شهرداری سنت پطرزبورگ از کا.گ.ب استعفا داد؛ روند آرام و تدریجی ترقی پوتین پس از ورود وی به کرملین متوقف نشد. او برای تصدی هیچ پستی با کسی رقابت و مبارزه نکرد و برای رسیدن به اهداف سیاسی به هیچ تشکل و یا حزب سیاسی نیز وارد نشد.»(ص143)
تلاش پوتین برای تقویت جایگاه سنتی روسیه
پوتین از جمله سیاستمدارانی است که پس از جنگ سرد وارد کرملین شد و با استفاده از یک فرصت تاریخی به مرد شماره یک روسیه تبدیل شد: «وی در 9 اوت 1999 نیز پس از برکناری «سرگی استپاشین»، از سوی رئیسجمهور به سمت نخستوزیر تعیین شد و از 31 دسامبر همان سال مسئوولیت ریاستجمهوری روسیه را برعهده گرفت و در نهایت در 7 می 2000 پس از کسب 52% از آرا در انتخابات ریاستجمهوری 26 مارس 2000، با خواندن نطق ریاست جمهوری تاریخی خود، بهعنوان دومین رئیسجمهور روسیه در سالهای پس از جنگ سرد، انتخاب شد.»(ص144)
نگاه و رویکرد مرد شماره یک کرملین در عرصه سیاست خارجی برابری با آمریکاست: «پوتین معتقد است، روسیه باید به جایگاه و اهمیت سنتی خود در نظام بینالمللی دست پیدا کند و مایل است روسیه همچون گذشته بر پایه برابری با آمریکا، نقش محوری در سیاستهای جهان ایفا نماید. او معتقد است راه عزت و افتخار جهانی و تقویت حس غرور ملی از داخلی و استقرار دولت مرکزی قوی میگذرد و در این مسیر بر این اعتقاد است که روسیه به دنبال جایگاه قدرت در جهان نیست و بلکه خود در حال حاضر یک ابرقدردت جهانی است.»(ص148)
شاید جالب باشد که بدانید دومین رئیسجمهور روسیه برای غرور و ابهت مردمش اهمیت ویژهای قائل است: «پوتین سیاست خارجی را تنها کسب درآمد برای روسیه نمیداند و معتقد است سیاست خارجی باید بهنحوی باشد که مردم به کشور خود احساس غرور کنند و کسب احترام برای مردم روسیه در سیاست خارجی این کشور باید اهمیت ویژهای داشته باشد.»(ص149)
ناتو ورسیه در صدر اخبار پس از 11 سپتامبر
سال 2001 یکی از بزرگترین اتفاقات جهانی را در آمریکا رقم زد که این اتفاق در اروپا و به ویژه خاورمیانه تاثیرات بسیاری برجای گذاشت. اتفاقی که موجب نزدیکی روسیه و ناتو نیز شد: «حوادث یازده سپتامبر یکی از تعیینکنندهترین نقاط عطف در روابط روسیه و ناتو را شکل داد، گفته شد که از سال 1999 با وقوع بحران کوزوو و بمباران صربستان توسط نیروهای ناتو به رهبری آمریکا روابط انها وارد دورانی از رکود شد. حوادث یازده سپتامبر پس از 3 سال یخ روابط میان آنها را آب کرد و بار دیگر این دو بازیگر در صدر اخبار روابط خود در دهه نخست قرن 21 قرار گرفتند. ایجاد دستور کار مشترک «مبارزه با تروربیسم» که فصل مشترک موردنظر ناتو و روسیه بود، نگاههای آنها را به طرف مقابل معطوف کرد. این تحول که میتوان از آن به عنوان «ماه عسل ناخواسته» یاد کرد، واکنشهای تقریبا همسویی را هم از سوی دولتهای غربی عضو ناتو هم مقامات عالی روسیه بهدنبال داشت که همگی مقدمات گامهای عملی نزدیک آنها محسوب میشدند و قطعا بازتاب حوادث یازده سپتامبر بودند.»(ص182)
در زمانی که پوتین در کرملین سکان روسیه را در دست گرفت در روابط این کشور با آمریکا و ناتو اتفاقات جدیدی شکل گرفت. اتفاقاتی که برخی از آنها تا پیش از پوتین سابقه نداشت: «همکاری نزدیک روسیه با کشورهایی که مقامات واشنگتن همواره در جلوی نامشان یک علامت سئوال و یک علامت تعجب قرار میدهند و همچنین ورود به همکاری استراتژیک با اروپا، میتوانست برای موقعیت آمریکا خطرساز باشد؛ روسیه از این نگرانی در فردای یازده سپتامبر به خوبی استفاده کرد و با آمریکا وارد معامله استراتژیک در سطح بازی بزرگ قدرت در نظام بینالمللی شد.
روسیه در ازای هر همکاری که با آمریکا کرد، چیزی به دست آورد: «از سیاستهای آمریکا در مبارزه با تروریسم حمایت کرد»، «نسبت به استقرار پایگاههای نظامی امریکا در آسیای مرکزی سکوت کرد»، «آسمان خود را برای مقاصد لجستیک در اختیار هواپیماهای آمریکایی قرار داد»، «از جبهه متحد شمالی حمایت و تامین تسلیحاتی آنها را در جنگ با طالبان برعهده گرفت» و در مقابل «با تشکیل شورای ناتو ـ روسیه برای نخستین بار در موضوعات مشخصی در پروسه تصمیمگیری این سازمان شریک شد»، «آمریکا چشمان خود را بر اقدامات نظامی روسیه در چچن بست»، «در گروه جی 8 عضویت کامل بدست آورد»، «موفق شد قرارداد سورت را با امریکا به امضا برساند» و «بازار جدیدی برای نفت و گاز خود در آمریکا بدست آورد» تا پیش از حوادث یازده سپتامبر روسیه مرز ناتو را در چند کیلومتری مرزهای خود احساس میکرد، اما پس از آن با عضویت کشورهای بالتیک، ناتو وارد سرزمین شوروی سابق شد و امری که همیشه رهبران مستقر در کرملین از آن بیم داشتند، در دوران ولادیمیر پوتین بوقوع پیوست.»(ص214)
کتاب «ناتو و روسیه پس از جنگ سرد» تالیف محمد قبادیراد در 224 صفحه، شمارگان 500 نسخه و به بهای 15 هزارتومان از سوی انتشارات آثار فکر به چاپ رسیده است.
نظر شما