کتاب «هنر تبلیغ دین (بایدها و نبایدها)» تالیف آیتالله سید محمد ضیاءآبادی از سوی انتشارات بنیاد خیریه الزهرا (س) منتشر شد.
«اهمیت تبلیغ و موعظه»، «ویژگیهای اساسی برای مبلغان علوم دینی و ویژگیهای خاص برای مبلغان علوم دینی»، «اهم وظایف مبلغ»، «رسالت مبلغ»، «علل و عوامل تبلیغ موثر»، «شیطانشناسی مبلغ» و «ظرافتهای امر تبلیغ» فصلهای هفتگانه این کتاب را شامل میشوند.
در بخش نخست و در صفحه 29 در ذیل سرفصلی با عنوان «تاکید به آموختن علم ایمانزا» آمده است: «چراغ علم و فرهنگ و هنر و صنعت هم دارای مصالح و منافع فراوان است و مایه پیشرفت در زندگی و هم دارای خطر و زیان بسیار است و مایه هلاکت و بذبختی! چراغ علم و فرهنگ و هنر وقتی نافع به حال بشر است که عقل و ایمان در دلها حکومت کند و مغزهای زمامداران و گردانندههای چرخهای زندگی منور به نور ایمان به خدا باشد. شهوت جاهطلبی و ریاستخواهی و کشورگشایی در جانشان نباشد. همه، خدای سریعالحساب و شدیدالعقاب را مراقب افکار و اعمال خود بدانند و فقط برای جلب رضای او در راه تامین رفاه حال بشر بکوشند. در این موقع است که چراغ علم و صنعت و فرهنگ و هنر نافع به حال بشر خواهد بود و روز به روز باید در توسعه و تعمیم آن کوشید و بیسوادها را به سوی سواد کشانید و جانها را از ظلمت جهل و نادانی رهانید تا در پرتو نور چراغ علم و هنر، راههای خداشناسی و معادشناسی را بپیمایند و در سایه ایمان به خدا و معاد، زندگی خوش و سعادتمندانهای بهدست آورند و حیات ابدی خود را تامین نمایند.»
نویسنده در صفحه 61 با ذکر یک نمونه عینی، درباره «ویژگیهای اساسی برای مبلغان علوم دینی» آورده است: «میگویند مرحوم شیخ جعفر کبیر صاحب «کشف الغطاء» که از اکابر علمای شیعه بهشمار است، روزی در مسجد مبلغی از وجوه شرعیه که نزدش بود، در میان فقرا تقسیم کرد و به نماز ظهر ایستاد. بینالصلوتین، سیدی فقیر از راه رسیده، نزد شیخ آمد و گفت: از مال جدم به من هم بده. فرمود: دیر آمدی و فعلا چیزی ندارم به تو بدهم. مرد در غضب شد و آب دهان خود را برمحاسن شریف شیخ افکند. طبیعی است که این جسارت عظیم موجب خشم مردم گردید و از هر سو خوف این میرفت که آن مرد جسور را مورد شتم و ضرب شدید قرار دهند و به سزای عمل زشتش برسانند، ولی حضار مسجد با کمال تعجب و بر خلاف انتظار خود دیدند شیخ بزرگوار از جا برخاست و در حالیکه تبسمی بر لب داشت، دامن خود را گرفت و در میان صفوف نمازگزاران بنا کرد به گردیدن و میفرمود: هر که ریش شیخ را دوست دارد به سید کمک کند! مردم با علاقهای تمام دامن شیخ را پر از پول کردند و شیخ نیز آن مال کثیر را با عذرخواهی و احترام به سید داد و سپس به نماز عصر ایستاد. آری، این یک مصداق بسیار روشن از دعوت با غیر زبان است که بیش از صدها منبر وعظ و خطابه و گفتار مستدل و مبرهن در دلها اثر میگذارد و انسانها را مجذوب حق میسازد.»
درادامه مباحث کتاب در صفحه 464 درباره «بهترین راه تبلیغ دین» میخوانیم: «راستی اگر محیط زندگی ما امتی که خود را به نام «امت اسلامی» در دنیا معرفی کردهایم، جلوهگاه واقعی «اخلاق» و «احکام» اسلام بود و مردم دنیا آنچه که از ما مشاهده میکردند، در خانهها و کوچه و بازارها و خیابانها، در ادارات و کارگاهها و آموزشگاهها، همهاش صدق و صفا بود و امانت، عدل و وفا بود و محبت؛ دلها را باهم مهربان میدیدند و آراء و افکار را متحد! زبانها را راستگو میدیدند و رفتارها را مودب! بدنها را سالم میدیدند و اخلاق را مهذب! کوچهها و خیابانها را نظیف میدیدند و کارگاهها را منظم! نه غش و دروغ و دغل میدیدند و نه خیانت! نه مکر و خدعه و تدلیس میدیدند و نه جنایت! طبیعی است که در این صورت از صمیم جان مجذوب «اسلام» میشدند و اسلام عزیز، خود به خود در دنیا پیش میرفت و تمام اتهامات از ساحت مقدسش رفع میگردید و - به اصطلاح مستحدث - صادر میشد! بدون اینکه نیازی به شعارهای داغ «بیمحتوا» و «فلسفهبافی»های پرمدعا پیدا کند! حال اگر راستی قصد خدمت داریم، بکوشیم جنبه اخلاقیات مردم را اصلاح کنیم و در مرحله عمل تسدیدشان نماییم که امروز، مردم به «فقر در اخلاق» و «کسالت در عمل» سخت گرفتارند!»
نخستین چاپ کتاب «هنر تبلیغ دین (بایدها و نبایدها)» در 564 صفحه با شمارگان دو هزار نسخه به بهای هشت هزار و 500 تومان از سوی انتشارات بنیاد خیریه الزهرا (س) راهی بازار نشر شده است.
نظر شما