سه‌شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۰:۴۹
شعر کودک نیازمند بزرگ‌ شدن است

احسان عباسلو، نویسنده و منتقد ادبی می‌گوید: شعر کودک در کیفیت و کمیت نیازمند بزرگ شدن است و عدم توجه به ویژگی‌های این حوزه سبب شده شعر کودک «کودک» بماند درحالی‌که تنها جایی که نباید کودک می‌ماند همین حوزه بود.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- احسان عباسلو، نویسنده و منتقد ادبی: نخست آن که شعر کودک، شعری است که برای کودکان باشد، شعر کودک شعری است که با فهم و درک و زبان کودک تناسب داشته باشد. این‌ها تعاریفی هستند که برای شعر کودک شده و می‌شوند. معیار و میزان تعریف در هر دو نیز مخاطب است. اما هرگز سخنی بر زبان نمی‌آورد از این که شعر کودک علاوه بر مخاطب کودک خود، چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد تا شعر کودک به حساب آید. در این مجال سعی می‌کنم به برخی ویژگی‌ها که می‌توانند به عنوان عناصر تعیین کننده هویتی در تعریف شعر کودک نیز به کار روند اشاراتی داشته باشم چرا که تنها در سایه شناخت چنین عناصری است که می‌توان به آسیب‌شناسی مورد نظر در چنین عرصه‌ای دست یافت.
 
بدون شناخت ارگان‌ها و کارکرد و قابلیت‌های آنان امکان تشخیص معضل وجود ندارد و راه پیشگیری یا درمان فقط و فقط در مسیر شناخت درست و کامل عناصر و اجزای سازنده محقق خواهد شد. از دیگر سو فراموش نکنیم که ادبیات کودک، بخشی از ادبیات کشور است و توسعه نیافتگی آن به ناهنجاری جسمی ادبیات ملی ما منجر خواهد شد و در نهایت چهره‌ای علیل را در پیش رو به تصویر خواهد کشید که با عدم رشد خود، در بخشی از پیکره ادبیات به بی‌تناسبی رسیده است. چنین دغدغه‌ای ما را وامی‌دارد تا بر نگاه ارگانیک خود پافشاری داشته باشیم و علی‌رغم همه چیز، بر برخی نکات انگشت تاکید و تکرار بگذاریم تا توجه بیشتری نسبت به این مقوله ایجاد شود. به عنوان سرآغاز بحث و پیش از پرداختن به هرنکته دیگری لازم می‌دانم تا نگاهی به کارکردهای کلی شعر داشته باشم تا بر ضرورت تبیین آن ویژگی‌ها را هم تصریح کرده باشم.
 
شعر ، آموزش و لذت

اهمیت شعر کودک به عنوان یک ابزار آموزشی بر هیچ صاحب فهمی پوشیده نیست. از دیرباز و از زمان یونانیان تا امروز، شعر و داستان ابتدایی‌ترین، و در عین حال تاثیرگذارترین، اسباب تعلیم و تربیت محسوب شده‌اند. افلاطون، موسیقی و ادبیات را برای تعلیم و تربیت بسیار موثر می‌دانست و در کتاب دوم و سوم «جمهور» به نقش تعلیمی و تربیتی ادبیات می‌پردازد. این فیلسوف نامی در کتاب سوم می‌گوید داستان باید لذت بخش باشد نه ترساننده و بدین ترتیب تاکیدی می‌نهد بر جدا نشدن جنبه لذت از جنبه تعلیم و تربیت چرا که عموم صاحبان سخن و مدرسان فن سخنوری در دوران او مصر بوده‌اند که تاثیر کلام از راه لذت به مراتب بیشتر و بهتر خواهد بود. بدین ترتیب نظریه‌پردازان بعدی نظیر لانگینوس و هوراس بر جنبه‌های جدایی‌ناپذیر لذت و تعلیم تاکید می‌کردند. هوراس در کتاب خود به نام «فن شعر» کارکرد هر اثر ادبی و هنری را لذت و آموزش می‌دانست و لذت را بر آموزش مقدم می‌انگاشت.
 
شعر کودک نیز از این تقسیم‌بندی مستثنی نبوده و دارای هر دو بار است اما به تناسب شاعر و موقعیت گاه بر یکی از این‌ها تاکید بیشتری رفته است. اساساً کودک از شنیدن شعر لذت می‌برد و لذت از اصلی‌ترین غرایز انسانی محسوب می‌شود. انسان ذاتاً لذت‌طلب است و در راستای استفاده استراتژیک از همین خصیصه است که این تهدید به عنوان فرصت مورد نظر قرار گرفته و در امور آموزشی و تربیتی به مثابه انگیزه از آن بهره گرفته می‌شود.

نهفته شدن کارکرد آموزشی در آثار

حال لذت نهفته در شعر کودک کجاست؟ طبیعی است که انتظار نداریم کودک ذائقه زیباشناختی علمی داشته باشد و بخواهد عمل نقد بر شعر انجام داده و شعر زیبا را انتخاب کند. آن چه در داوری برای کودک مهم است لذت است که مبنای تصمیم‌گیری او در انتخاب است. اما این لذت از راه تخیل حاصل می‌آید، تخیلی که به دو دسته شنیداری و بصری قابل تقسیم است. تخیل شنیداری آن قیاسی است که کودک با صدا و آهنگ‌های درونی خود انجام می‌دهد. صدای موزون ضربان قلب برای او شاید اولین ملاک سنجش باشد. از همین روست که معمولا سفارش می‌شود برای ساکت کردن کودک خود، او را به گونه‌ای در آغوش بگیرید که صدای ضربان قلب شما را بشنود.

علاوه بر این‌ها توصیه می‌شود که حتی در هنگام بارداری مادر برای کودک قرآن قرائت کرده یا اشعاری را بلند بخواند. قرآن جدای از تاثیرات معنوی که دارد، به سبب ریتم و آهنگ کلمات و جملاتش طنینی موسیقیایی در وجود کودک جنینی بر جای می‌گذارد که می‌تواند بسیار برای او خوشایند باشد. خوانش شعر نیز از سوی مادر همین تاثیر را می‌تواند برجای بگذارد و صداهای موزون در ناخودآگاه کودک جاگیر شوند تا بدین وسیله توان تمیز میان اصوات هم در او تقویت شود. شعر کودک از راه تداعی صوتی با اصوات نهفته در نهاد کودک می‌تواند بر حض او بیفزاید. هر اثری با خود یک کارکرد آموزشی هم دارد ولو این که خالق آن هرگز به این نکته آموزشی فکر نکرده باشد.

شعر از اصلی‌ترین ابزار آموزش است حتی در مقام مقایسه با داستان باید اذعان داشت که شعر جایگاه اول را دارد. علت این امر، ماندگاری بهتر آن در حافظه است. در زمانی که صنعت چاپ وجود نداشت و نمی‌شد آثار را منتشر کرد و در اختیار عموم قرار داد از بیان شفاهی بهره گرفته می‌شد و روایت شفاهی برای ماندگاری در قالب کلام موزون عرضه می‌شد تا راحت‌تر حفظ شود. چنین بود که از گذشته تا حال، ادبیات و هنر به عنوان وسایل آموزشی یا کمک آموزشی همواره در توجه بوده‌اند و با تاکید هوراس بر جنبه تعلیمی ادبیات، نوعی از ادبیات مطرح شد که ما آن را با عنوان ادبیات تعلیمی(didactic literature) می‌شناسیم. 
 
بنابراین شعر کودک نیز از این دو جنبه کلی جدا نیست و همواره تعلیم از راه لذت را در دستور کار خود داشته است. رویکرد تعلیمی شعر در کشور ما که داعیه ارزش‌مداری و ارزش‌محوری به‌ویژه بر پایه دینی را دارد بیشتر مطمع نظر بوده است و همواره تلاش شده تا از طریق شعر به کودکان نکاتی از رفتار اجتماعی و شخصی گرفته تا باورهای اعتقادی و فلسفی آموزش داده شود. با این همه این تعلیم و تربیت موفق نمی‌افتد اگر خصیصه‌هایی را که قالب شعری کودک می‌باید از آن بهره‌مند باشد در نظر نداشته باشیم.
     
شعر کودک چگونه باید باشد

1) اول آن که بایست تصویری باشد. در شعر کودک کلماتی حاضر شوند که معادل‌های تصویری دارند و نه معادل‌های فکری. شعر کودک بایست به راحتی به تصویر تبدیل شود و این تبدیل شدن در کسری از ثانیه می‌باید اتفاق بیفتد و همزمان با خوانش باشد. این تصاویر می‌توانند بازسازی ذهنی کودک باشند و یا تصاویری که به صورت کمکی در کتاب و به همراه شعر درج شده باشند. تصاویر می‌توانند نقش تعیین کننده‌ای در فهم بیشتر معنا و محتوا داشته باشند فلذا اشعار اگر با تصویر مرتبط با موضوع، در کتاب همراه شوند به لذت و فایده بهتر و بیشتری منجر می‌شوند. نیاز به تصاویر در داستان‌هایی که از شخصیت‌ها یا موجودات خیالی استفاده می‌شود کاملاً ضروری است. کودک نیازمند داشتن تصویر از موجود یا هر آن چیزی است که در مورد او صحبت می‌شود. این حتی در مورد بزرگسالان نیز صادق می‌کند. بدین ترتیب ناگزیریم فصلی قائل شویم میان شعر کودک و کتاب کودک. کتاب کودک کتابی است که کلمه و تصویر را با هم در آن نهاده‌اند و لذا گاه خلقی است دو نفره؛ در یک سو شاعر و در دیگر سو تصویرگر. اگر اشعار با تصاویر همراه شوند خود به خود انرژی کودک در تخیل را کمتر مورد مصرف قرار می‌دهند.

2) تداعی بصری ابزاری برای درک بهتر است. رابطه میان شکل واژه و معنا در قالب تداعی بصری پررنگ‌تر می‌شود. اگر واژگان چه در انتخاب و نگارش و چه در چاپ (نوع قلم) به گونه‌ای انتخاب شوند که از لحاظ شکلی با معنا در ارتباط باشند به میزان درک محتوای شعر از سوی کودک کمک قابل ملاحظه‌ای خواهند داشت. تداعی بصری نیز می‌تواند نقطه قوت دیگری در شعر کودک باشد. کودک معمولاً با برخی تصاویر از جمله شماری از حیوانات و اشیاء آشناست و زمانی که شکل کلماتی که از این تصاویر می‌گوید با معنای کلمه هم‌خوانی داشته باشد، کودک راحت‌تر تصویرسازی می‌کند. 
 
3) سنگینی واژگان از معضلات مرسوم شعر کودک به حساب می‌آید. نباید از کلماتی استفاده کرد که برای کودک مفهوم نیستند. از آن‌جا که شعر کودک را عمدتاً بزرگسالان می‌سرایند و گاه حتی ترجمه می‌کنند لازم است به این نکته کاملاً توجه شود. تناسب لازم میان دامنه لغت کودکان و شعر باید حتما مد توجه باشد. البته در جایی که تصویر با نوشته همراه است اولویت کودک با تصویر است و از برابری متن و تصویر به ادراکی از معنا می‌رسد. برای همین شاید هیچ کودکی با فعل «یورتمه رفتن» در شعر «حسنی نگو یه دسته گل» سروده شاعر بزرگوار جناب آقای مصطفی رحماندوست مشکل پیدا نکند ولو این‌که این فعل برای سن کودکان مناسب نمی‌نماید. چراکه این ضعف به مدد تصویر همراه، جبران می‌شود و یا در لابه‌لای کلیت شعر گم می‌شود. اما توجه به این مساله درباره سنگینی واژگان ضروری است. این‌که اولویت اصلی کودک با تصویر است ما را به این نکته می‌رساند که در خصوص شعر، کودک بیشتر و ناخودآگاه شاید به سمت تصویر تمایل پیدا می‌کند و در این جا نقش کلمات در تصویرسازی پرررنگ‌تر می‌شود.
 
4) از منظر انتقال معنایی، شعر کودک همچنین یا باید کوتاه باشد یا کوتاه کوتاه (منظور بریده بریده است) کودک اگر قرار است به معنایی در شعر برسد نمی‌تواند میان اجزای زیاد و پرشمار، رابطه برقرار کند. ذهن او هنوز برای معادل‌های مجهولی آماده نیست. بهتر است نکات آموزشی در برش‌های کوتاه به او عرضه شوند تا توان تمیز و تحلیل و نتیجه‌گیری را داشته باشد. این کوتاهی فرمی هم در تک خطوط و هم در طول کلی شعر لازم است. بلندی شعر در یک سطر، علاوه بر مشکلات تحلیلی و مقصودی، لذت خوانش را نیز می‌گیرد.
 
5) شعر کودک شعر چند لایه نیست. همه چیز در یک سطح خلاصه می‌شود. فرم و محتوا کاملا با هم یکی شده و در خدمت یکدیگرند. گاه حتی لذت فرمی برآموزش محتوایی مقدم است. به هر حال نباید انتظار از لایه‌های زیرین در شعر کودک داشت و از شکل دادن چنین لایه‌هایی نیز باید پرهیز کرد، شعر کودک صریح و ساده است. آموزشی هم که از شعر کودک انتظار می‌رود در وهله اول فلسفی نیست بلکه بیشتر رفتاری است ولی رفتار فلسفی می‌تواند بخشی از این آموزش باشد بدین معنا که کودک یاد بگیرد فلسفی فکر کند. کودک از راه شعر نمی‌تواند فلسفه ببافد اما می‌تواند رفتار فلسفیدن را فرا بگیرد و تقلید کند.
 
6) از موارد موضوعی شعر کودک یکی این است که شعر کودک باید شعر ملی باشد، شعری که برآمده از دل همین فرهنگ و مرز و بوم باشد، از مردمان خودمان بگوید و با زبان خودمان. استفاده از کلمات نامانوس جایی در شعر کودک ندارد. حتی شاید اغراق نباشد اگر شعر کودک امروز را سرمایه و میراث فرهنگ ملی آینده بدانیم لذا در خلق آن عناصر ملی و فرهنگی خودمان جای گیرند بهتر است. این البته بدان معنا نیست که ما شعر فانتزی نداشته باشیم ولی اشعار فانتزی حتی می‌توانند یک هم‌راستایی با فرهنگ ملی ما داشته باشند.

7) شعر از نگاه کودک یا از زبان کودک باشد، از آن جا که معمولا شعر کودکان را بزرگسالان سروده‌اند، معمولا اشعار کودکانه سروده شده در ایران گاه فقط زبان کودکانه دارند در حالی که لازم است نگاه کودکانه هم داشته باشند. شعر کودک باید از منظر و نظر و زبان کودک برآید. شعر کودک یک حجم تام و کامل است نه یک خط بسته.
 
8) شعر امروز کودک باید دغدغه‌های روز را به تصویر بکشد و راه درست مواجهه فردا با آن‌ها را به کودک بیاموزد. درج مسائلی همچون محیط زیست، آلودگی، آب، و مواردی نظیر این‌ها در شعر هیچ اشکالی ندارد. مهم این است که ارائه این مسائل از راه لذت باشد و از همان اوان، ذهن کودک را با آموزش‌های خشک خسته نکنیم. تجربه زیستی کودک به درک از این نوع شعر کمک شایانی می‌کند ضمن این که او را در تعاملات روزمره‌اش نیز آماده‌تر می‌سازد و راه و روش رفتار و تعامل را به وی می‌آموزد. حضور پدیده‌های اطراف او در شعر کمک خوبی در برقراری ارتباط او با شعر است. وجود یک ما به ازای بیرونی و واقعی از هر آن چه در شعر است چه از جنبه تخیلی در فرم و چه از جنبه مضمونی به نتیجه‌گیری او کمک خوبی می‌کند.
 
9) معمولاً شعر روایی طرفدار بیشتری دارد چرا که داستان‌وارگی آن برای کودک جذاب‌تر است و کودک به شخصیت‌ها با چشم قهرمان نگاه می‌کند که با مشکلی روبه‌رو شده و بر آن چیره می‌شود. شعر «حسنی بی دندون شده» سروده افسانه شعبان‌نژاد از آن جمله است.
 
10) ساختار دستوری شعر کودک باید بسیار ساده و ابتدایی باشد. استعاره و جناس و ترکیبات پیچیده شاید مناسب او نباشند اما استعاره ساده و برخی صناعات دیگر نظیر تشخیص و اغراق اگر درست استفاده شوند به جذابیت شعری می‌افزایند. سادگی حتی در فنون و صناعات، لازمه شعر کودک است.
 
11) اشعار دیالوگی هم جایگاه خود را دارند. وقتی شعر داستان‌واره شد و شخصیت‌ها در قالب دیالوگ با یکدیگر به سخن پرداختند لذت کودک بیشتر می‌شود چرا که ترکیب شعر و داستان ترکیب قوی‌تری به نظر می‌رسد.
 
12) وزن شعر کودک نیز یکی دیگر از مقوله‌هاست. اختلاف نظرهایی درباره اوزان مناسب برای شعر کودک وجود دارد؛ برخی اعتقاد به وزن عروضی و برخی باور به وزن هجایی دارند. تنوع اشعار موجود این را می‌رساند که معیار با مخاطب است و هر دو نوع وزن می‌توانند موفق عمل کنند البته اگر تناسبی با محتوا و موضوع خود داشته باشند. حتی وزن شعری عامیانه مانند «دویدم و دویدم» سروده ناصر کشاورز، هم برای مخاطب کودک جالب توجه بوده و این مصداقی است بر این ایده که داوری با مخاطب است. نکته قابل تامل اما، جریان تکاملی ادبیات و ورود آن به مکاتب و جریان‌های مختلف ادبی و هنری است. امروزه با حضور پست مدرنیسم در بسیاری از عرصه‌های ادبی و هنری، شعر پست مدرن کودک نیز محلی از اعراب یافته است. گرچه با عنایت به شرایط فرهنگی کشور ما این نوع شعر هنوز به عرصه شعر کودک ما ورود نیافته است اما به هر حال به عنوان بخشی از شعر جهان و آن چه در جهان ادبیات کودک می‌گذرد نیازمند توجه است. در شعر پست مدرن بسیاری از قواعد و معیارهای سنتی به ویژه قواعد پیرامون وزن و قافیه از دور خارج می‌شوند و گاه تلفیق‌هایی از اوزان و قالب‌ها اتفاق می‌افتد.
  
13) توجه به تفاوت‌های فرهنگی کودکان نیز مهم است، کودکان در بافت‌های متفاوتی از شهری تا روستایی ریشه گرفته و بزرگ شده‌اند لذا سوژه‌ها و مضامین برای آن‌ها یک سان و یک سنگ نیستند. برای نمونه برای کسی که در روستای دوری زندگی می‌کند نمی‌توان از معضل ترافیک شعر سرود و توقع داشت او خوشش بیاید یا ارتباط لازم را با آن برقرار کند. سوژه‌ها باید عام‌تر انتخاب شوند. البته این بدان معنا نیست که موضوعات خاص نباید مورد توجه قرار گیرند. به هرحال بخشی از کودکان این سرزمین درگیر همین موضوعات خاص نظیر ترافیک‌اند لیکن باید تناسب‌ها را مد نظر داشت. جهان کودکان هرگز مبنای متجانس ندارد. تفاوت‌های متنوعی از جمله نژادی، اعتقادی، زبانی، اجتماعی و فرهنگی و غیره در این مسیر تاثیر گذارند.
 
14) نگاه مثبت و خوش‌بینانه در شعر کودک باید نگاه غالب باشد. حتی در شعر دینی کودک، مضامین بشیری باشند بهتر است تا نذیری باشند؛ از مکافات و مجازات نگویند بلکه از پاداش و ثواب صحبت کنند. صحبت از بهشت بهتر است تا حرف زدن از جهنم.

شعر کودک نیازمند بزرگ‌شدن است

در مجموع، این‌ها بخشی از ویژگی‌های خاص شعر کودک بود که متاسفانه عدم توجه به آن‌ها باعث شده تا شعر کودک، کودک بماند در حالی که تنها جایی که نباید کودک می‌ماند این‌جا بود. شعر کودک در کیفیت و کمیت نیازمند بزرگ شدن است. عدم توجه به این خصیصه‌ها سبب شده تا متاسفانه شاعران خوب شعر کودک ما اندک بمانند و جز چند نام محدود که همواره در حوزه شعر کودک انعکاس می‌یابند شاعر دیگری به بزرگ‌نامی نرسد. البته علت این معضل فقط در نکته اشاره شده نیست بلکه دلایل دیگری هم در این مهم دخیل‌اند. از جمله این که برخی شعر کودک را شعر جدی نمی‌دانند و ورود به عرصه آن را مغایر با قابلیت‌های حجیم خویش دانسته و ترجیح می‌دهند این قابلیت را در میدان به ظاهر سخت‌تری همچو شعر بزرگسال به محک آزمایش ببرند.

برخی بر عکس این عده، شعر کودک را شعر سختی می‌بینند چرا که مخاطب بسیار خاص و سختی هم دارد. ویژگی‌های شعر کودک آن را در نظر اهل فن سخت کرده است زیرا خود را شاعرِ قشری می‌بینند که توان همذات پنداری با آن‌ها را به نوعی ندارند. از احساس و درون آن‌ها سال‌هاست که بی‌خبرند و صرفاً در عمل ناگزیر به حدس و گمان می‌شوند. لذا مایل به انجام عمل نامطمئن نیستند مضافاً این که بازخورد بازاری کار در دست همین مخاطبان نامطمئن خواهد بود.
 
از آسیب‌های دیگر حوزه شعر کودک بحث نظریه‌پردازی در این حوزه است. عده‌ای را شاید اعتقاد بر آن است که شعر کودک نیازمند نظریه‌پردازی بوده و باید برای آن مبانی معین و تعریف شده‌ای را برپا کرد. اصولاً نظریه‌پردازی بسترساز رشد علمی بوده و استحکام بدنه برقوت و قدرت بستر کار وابسته است. نبود نظریه به عدم رشد و توسعه ختم می‌شود. 
 
برخی هم برخلاف باور این عده، به نظریه‌پردازی درباره شعر کودک ایمان ندارند و حتی در غرب به بی‌نظریه‌گی شعر کودکان(The Non-Theory of Children's Poetry) اعتقاد دارند چرا که بر این باورند که برای نزدیک شدن به شعر کودک باید کودک بود و کودک شد و این کودک شدن و کودک بودن با رویکرد نظریه‌بافی و نظریه‌سازی منافات دارد. این دسته اظهار می‌دارند که شعر کودک باید در جسم و قامت «پیتر پنی» خود باقی بماند و توقع رشد از آن را نداشت چرا که اگر رشد کند دیگر «پیتر پن» نخواهد بود. 
 
به‌هر حال از آسیب‌شناسی شعر کودک یکی همین که جلسات بحث و تبادل‌آرا کمتر در این حوزه پیش می‌آید. حداقل کارکرد چنین جلساتی می‌تواند پایش وضعیت شعر کودک و نظارت بر روند وضعیت موجود آن باشد. البته نمی‌شود گفت که نشست و جلسه‌ای تشکیل نمی‌شود اما به تناسب، شمار این‌ها آنقدر اندک است که اگر با هیچ هم برابر شوند شاید چندان خارج نزده باشیم.
 
در پایان، لازم است اذعان کنم که شعر کودک را از زوایای جزئی‌نگرتر و متنوع‌تری می‌توان مورد تدقیق قرار داد که البته هر یک نیازمند نوشتار و نگاهی جداست. شعر پست مدرن برای کودکان، فلسفه در شعر کودک، رویکردهای تربیتی شعر کودک، رویکرد مثبت و منفی در مضامین شعر کودک، هویت یا تعریف کودک در شعر کودک، نگاه فرهنگی به شعر کودک، تنها شماری از جنبه‌هایی هستند که می‌توان در حوزه شعر کودک بدان‌ها ورود کرد. در این نوشتار مجال به اندازه ارائه یک نگاه کلی از خصیصه‌هایی بود که شعر کودک باید از آن‌ها بهره‌مند باشد. طبیعی است عدم وجود هر یک حکایت از آسیب‌هایی دارد که شعر می‌تواند متحمل شود. 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها