«آنا پیتونیاک»، ویراستار به تازگی کتاب اول خود را نوشته و تحویل ناشر داده است. وی که پیش از این ویراستار بود از تجربیات خود به عنوان ویراستار و درسهایی که از این کار آموخته است به خوانندگان میگوید.
اهمیت بازنویسی:
البته این نکته اصلا جدید نیست اما از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. به همین دلیل از آن یاد میکنم. آوردن عقاید انسان به روی کاغذ و تمام کردن نسخه اولیه نوشته دستاوردی بزرگ به حساب میآید. از دیدگاه من اینجاست که اهمیت پشتکار و نه استعداد خدادادی خود را نشان میدهد. بعضی از نویسندگان استعداد ویژهای دارند و یک پاراگراف را بدون تلاش خاصی مینویسند اما این دسته از نویسندگان علاقه زیادی به بازنویسی ندارند.
وقتی تصمیم میگیرید کتابی بنویسید ایدهای را با کل دنیا در میان میگذارید. در نسخه اولیه نوشته به زبان شخصی خود شما به روی کاغذ میآید. در نسخههای بازنویسیشده است که میتوانید نظرات خود را انتقال دهید.
انعطافپذیری:
پس از سپردن کتاب به دست ویراستار باید ذهنتان را آماده کنید تا پیشنهادهای جدید را بپذیرد. بسیاری از نویسندگان نوشته خود را مانند فرزندی عزیز میپندارند و تغییر در آن برایشان بسیار سخت است. اما بدانید آن کتاب مال شماست، خودتان آن را خلق کردهاید پس توانایی تغییر دادن آن را نیز دارید.
اهمیت بخش اول کتاب:
یکی از مزایای ویراستار بودن این است که چند صفحه اول کتاب را میخوانی و شروع به قضاوت میکنی. آغاز یک کتاب بسیار مهم است. مسئله این است که شما به عنوان یک نویسنده باید خواننده را جذب کنید. مهم نیست که در بخشهای دیگر کتاب جملات زیبایی نوشتهاید. مهم این است که در آغاز خواننده متقاعد شود بخشهای دیگر را نیز بخواند.
ایجاد تعلیق:
به عنوان یک خواننده از اهمیت این موضوع باخبر نبودم. در هنگام ویراستاری به این موضوع بیشتر توجه کردم و دریافتم لو دادن یک داستان به صورت یکجا یا حتی دنبال کردن یک اتفاق خاص و به کار نبردن پیچیدگی در داستان سبب میشود ذهن خواننده خسته شود. مطرح کردن یک سؤال یا ایجاد گرهای کوچک در اواسط داستان خواننده را بسیار جذب میکند.
اجتناب از توضیحات اضافی:
در بسیاری از داستانها توصیفات اضافی وجود دارد. به عنوان نمونه «او مینشیند.»، «راه میرود.»، «در را باز میکند.» برای اینکه باور کنیم شخصیتی از یک اتاق به اتاق دیگری رفته است نیاز به توضیح حرکات او نداریم. هر قانونی در یک نوشته میتواند شکسته شود. اگر تصمیم بگیرید چنین توضیحاتی به خواننده ارائه دهید باید مطمئن باشید که دلیل آن از اهمیت زیادی برخوردار است.
اهمیت واژگان روی کاغذ:
مهمترین درسی که من از ویراستاری گرفتم این است که نویسنده پس از تحویل نوشته خود توان کنترل هیچ اتفاقی را ندارد. نویسندهای که ناشر مناسب برای چاپ کتاب خود پیدا میکند بسیار خوشبخت است اما فقط این نوشته است که میتواند نویسنده را نجات دهد. ویراستار ممکن است کلمات را تغییر دهد، بازار فروش غیرپیشبینی است. همه نویسندگان دوست دارند کتابشان خوانده و به دیگران پیشنهاد شود اما هیچ راهی برای مهندسی کردن این اتفاق وجود ندارد. نویسنده فقط و فقط میتواند کتابش را خوب بنویسد و امیدوار باشد چنین اتفاقی رخ دهد.
نظر شما